به مناسبت درج یادداشت توهینآمیز درباره امام خمینی (ره)
پشت پرده مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»
آنتونی پارسونز سفیر وقت انگلیس در تهران در کتاب «غرور و سقوط» از توطئه هتک امام خمینی پرده بر میدارد و به صراحت میگوید: «در اوایل ژانویه تصمیم گرفته شد که برای بی اعتبار کردن خمینی مطلبی علیه او منتشر شود». بدین ترتیب این ضد حمله از جانب محمدرضا، غیر ایرانی خواندن تبار و ریشه امام بود تا از منزلت و محبوبیت ایشان بکاهد.
پشت پرده مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»
پس از تبعید امام خمینی به فرمان محمدرضا پهلوی به خارج از کشور، رهبر انقلاب اسلامی ایران نه تنها عقبنشینی نکرد، بلکه به آگاه کردن مقلدان خود پرداخت. همین اراده مصمم به ادامه مبارزه تا سقوط رژیم سلطنتی، سبب شده بود تا بر محبوبیت روز افزون ایشان در داخل کشور افزوده شود. در ادامه جریان مبارزات رهبر مذهبی مردم ایران بر علیه حکومت پهلوی، واقعه مرگ مشکوک آیتالله سید مصطفی خمینی فرزند امام خمینی فرصتی پیش آورد تا نیروهای مردمی، انقلابی و مذهبی بتوانند احترامات قلبی خود را نسبت به رهبر تبعیدی خود به صورت آشکار در داخل ایران ابراز کنند.
شاه که از محبوبیت و احساسات مردم نسبت به رهبر تبعیدی خود سخت عصبانی شده بود، برای مقابله با این احترامات و محبوبیت رو به افزایش امام، دستور به تهیه مقالهای در هفدهم دی ماه در روزنامه اطلاعات با هدف غیر ایرانی نشان دادن امام خمینی (ره) و نشانه گرفتن ایشان داد. در ادامه این نوشتار تلاش داریم تا به این سؤال تاریخی پاسخ گوییم که چرا مقالهای توهینآمیز با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در 17 دی ماه 56 بر علیه رهبر انقلاب نوشته شد و در آن تلاش شده بود تا ریشه غیر ایرانی برای ایشان تراشیده شود.
الف. نویسنده و چگونگی تهیه مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»
در اینکه این مقاله را چه کسی نوشته هنوز اطلاعات کاملی وجود ندارد، ولی آنچه همه بر آن اتفاق نظر دارند این بود که مقاله به دستور شخص شاه تهیه شده بود. مثلاً داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی وقت رژیم، در ارتباط با نویسنده و چگونگی تهیه این مقاله مینویسد:
این مقاله به دستور شاه در دفتر مطبوعاتی هویدا، وزیر دربار، که قبلاً در نخست وزیری بود تهیه گردید که مرتباً از سالها پیش مقالاتی برای انتشار در مطبوعات تهیه میکرد و به چاپ میرساند. متن اولیه مقاله به دستور خود شاه تغییر یافت و تندتر نوشته شد. مطالب اساسی مقاله همانهایی بود که خود شاه چند سالی پیش در مصاحبه با یک مجله آمریکایی در باره [امام] خمینی گفته بود. مقاله از دفتر وزیر دربار پس از مذاکره تلفنی خود او برای من در یک کنگره حزبی فرستاده شد و من در شرایطی که امکان خواندن مقاله هم نبود آن را بلافاصله به خبرنگار اطلاعات که اتفاقاً در آن نزدیکیها بود دادم. روزنامه اطلاعات که نگران موقعیت خود در قم بود، پس از تماس گرفتن با نخست وزیر و تایید مطلب (که با توجه به دستور شخص شاه امری طبیعی و خود به خود بود)، دست به انتشار مقاله زد.
بدین ترتیب بنابر گفته وزیر اطلاعات و جهانگردی رژیم پهلوی، مسئول اصلی تهیه مقاله، شخص شاه بود. ارزیابیها و تحلیلها نیز این ادعا را ثابت میکند، چرا که غیر از شاه هیچکس نه چنین جرئتی را داشت و نه چنین حماقت و گستاخی را میتوانست به مرجع تقلید مردم مذهبی ایران بکند.
ب. بستر تاریخی نگارش مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»
در روند انقلاب اسلامی ایران، نیروهای انقلابی و مذهبی با الهام از دستورات رهبر در تبعیت خود، مدام بر علیه حکومت پهلوی دست به تظاهرات و سخنرانیهای انتقادی میزدند و سعی در معرفی هرچه بیشتر امام خمینی و افکار ایشان در بین مردم داشتند. در سال 1356 و پس از مرگ حاج آقا مصطفی خمینی پسر امام، محبوبیت رهبر انقلاب به اوج خود رسید و تجلیل باشکوهی از امام خمینی در مراسم بزرگداشت پسرشان در سرتاسر ایران صورت گرفت، که این مسئله نشان از نفوذ روز افزون ایشان در بین طبقات و قشرهای مختلف جامعه داشت و این امر دقیقاً برخلاف خواستهها و تلاشهای رژیمی بود که از سال 1342 برای منزوی کردن رهبر انقلاب، از هیچ تلاشی دریغ نکرده بود.
همین مسئله که نشان از شکست طرح تبعید داشت، عصبانیت رژیم پهلوی را برانگیخت و در نتیجه شاه بر آن شد تا با نوشتن مقالهای جعلی و کاملاً به دور از واقعیت تاریخی، با جلوه دادن تبار غیر ایرانی رهبر مذهبی انقلابیون، جلوی نفوذ بیشتر و مقدس شدن امام خمینی را در بین اذهان جامعه بگیرد. از این رو مقالهای توهینآمیز به فرمان محمدرضا شاه تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار احمد رشیدی مطلق تهیه شد و در روزنامه اطلاعات در تاریخ هفدهم دی ماه 1356 به چاپ رسید.
محمدرضا شاه احساس میکرد با نسب غیر ایرانی دادن به رهبر مذهبی مردم ، در ابتدا میتواند سبب کاهش اعتبار و مخدوش شدن شأن و منزلت امام در بین جامعه ایرانی آن زمان شود و سپس ضربه نهایی را زده و مرجع تقلید دیگری را برای مردم مطرح سازد.
ج. دلایل تبار غیر ایرانی دادن به امام خمینی(ره)
دلایل مختلفی میتوان ارائه کرد که چرا شاه به این تصمیم رسید تا در مقاله مذکور به امام (ره) لقب غیر ایرانی بدهد، که چهار دلیل عمده و مهم این سیاست را میتوان این چنین برشمرد:
1. مواضع و صحبتهای امام در طول تبعید در نجف که دائماً بر مبارزه و سقوط رژیم پهلوی تاکید میکردند به صورت نوار کاست ضبط و در بین مردم ایران پخش و روز به روز بر محبوبیت ایشان در نزد جامعه افزوده میشد و این مسئله اصلاً خوشایند رژیم پهلوی نبود. به همین منظور شاه با مشاهده شکست طرح تبعید امام، طرح دیگری برای منزوی کردن رهبر مخالفان رژیم اندیشید و آن غیر ایرانی خواندن ایشان بود تا بدین وسیله از محبوبیت امام در بین مردم بکاهد. در این ارتباط فریدون هویدا، سفیر شاه در سازمان ملل و برادر هویدا، وزیر دربار وقت، مینویسد: «موقعی که خبر ورود و پخش قاچاقی نوارهای خمینی به گوش شاه رسید، او را به شدت نسبت به سستی پلیس امنیتی خود خشمگین کرد و برای آنکه مقابله بهمثل نماید، دست به انتقامجویی زد؛ بدون مشورت با کسی دستور داد مقالهای سراپا بدگویی و ناسزا برای صدمه زدن و تخریب خمینی انتشار یابد و وزیر اطلاعات آن زمان، داریوش همایون را مامور کرد و نیز یکی از روزنامههای مهم تهران را وادار ساخت تا این مقاله را به چاپ برساند».
2. محمدرضا شاه احساس میکرد با نسب غیر ایرانی دادن به رهبر مذهبی مردم ، در ابتدا میتواند سبب کاهش اعتبار و مخدوش شدن شأن و منزلت امام در بین جامعه ایرانی آن زمان شود و سپس ضربه نهایی را زده و مرجع تقلید دیگری را برای مردم مطرح سازد. 3
3. شاه با دیدن روحیه امام در طول 16 سال تبعید، دریافته بود که امام روحیه سازش و ترس ندارد و مصمم به ادامه مبارزه تا سقوط رژیم سلطنتی است. در همین ارتباط امام سالها قبل در کتاب چهل حدیث گفته بود: «میسور با معسور ساقط نمیشود»4 و اینک خود مخاطب سخن خویش شده بودند. امام نه تنها از سختیها و مصائب، شهادتها و گرفتاریها، تبعیدها و مشکلات و خیانتها، عقب نشینی نمیکردند، بلکه فرمان حمله و هجوم میدادند. بر مبنای این شناخت، شاه دریافته بود که در دی ماه 1356 و در اوج محبوبیت امام، زمان ضد حمله است5. آنتونی پارسونز سفیر وقت انگلیس در تهران در کتاب «غرور و سقوط» از توطئه هتک امام خمینی پرده بر میدارد و به صراحت میگوید: «در اوایل ژانویه تصمیم گرفته شد که برای بی اعتبار کردن خمینی مطلبی علیه او منتشر شود»6. بدین ترتیب این ضد حمله از جانب محمدرضا، غیر ایرانی خواندن تبار و ریشه امام بود تا از منزلت و محبوبیت ایشان بکاهد.
4. عامل دیگر این اقدام را میتوان در این دانست که شاه به دنبال حربهای میگشت تا به هر ترتیبی خود را از قید فضای باز تحمیلی آمریکا برهاند. بدین منظور با تراشیدن ریشه غیر ایرانی برای رهبر انقلاب و مخالفان رژیم، تلاش داشت تا این ادعای کاذب را نزد آمریکاییها واقعی جلوه دهد که آن سوی ریشه این اعتراضات، نهفته در «ارتجاع سرخ و سیاه» و غیر ایرانیانی است که انتهای عمل آنها به هرج و مرج در کشور و خاورمیانه میانجامد. بدین ترتیب شاه قصد داشت با ترفند غیر ایرانی خواندن رهبر مخالفان، حکومت آمریکا را مجاب و فضا را برای دیکتاتوری مجدد مهیا سازد. بر همین اساس فرمان تهیه مقاله توهینآمیز صادر شد.
فرجام
در انتها پس از انتشار این مقاله در 17 دی ماه 1356، بر خلاف تصور و گمان باطل شاه که قاطعانه میپنداشت با چاپ آن پرونده سیاسی امام بسته خواهد شد، موجی از نفرت و انزجار از سوی مردم مذهبی ایران بر علیه حکومت پهلوی آفریده شد و در ادامه همین مقاله به اصطلاح افشاگرانه، سبب شد تا چرخ انقلاب اسلامی با سرعت بیشتری به حرکت درآید و حدود یک سال بعد انقلاب اسلامی ایران به ثمر بنشیند.