بهادری جهرمی گفت: باتوجه به عدم تأیید نهایی مصوبه مجلس، تغییر ساعت رسمی طبق روال سالهای گذشته در ساعت ۲۴ روز اول فروردین انجام خواهد شد.
سخنگوی شورای نگهبان نیز امشب در صفحه شخصی خود در فضای مجازی نوشت: طرح تغییر ساعت رسمی کشور ابهام دارد و این طرح برای رفع ابهام به مجلس ارسال میشود.
پیش از این آقای ابوالفضل درویشوند سرپرست معاونت امور حقوقی دولت گفته بود، «با توجه به اینکه قانون سال ۸۶ درباره تغییر ساعت رسمی کشور لازم الاجراست، در ساعت ۲۴ روز اول فروردین ساعت رسمی کشور باید جلو کشیده شود.»
آقای هادی طحان نظیف سخنگوی شورای نگهبان هم ۲۵ اسفند در گفتوگو با خبر ۲۱ گفت: به علت اهمیت بالای قانون بودجه، این شورا به بررسی این لایحه پرداخته اما به محض پایان رسیدگی ها، طرح تغییر ساعت رسمی کشور در دستور کار قرار می گیرد.
به گفته او، «درباره طرح تغییر ساعت رسمی لازم است بررسی های کارشناسی در حوره انرژی و... صورت بگیرد.»
نمایندگان مجلس سهشنبه هفته گذشته موافقت کردند ساعت رسمی کشور دیگر در ابتدای بهار و پاییز تغییر نکند و ثابت بماند.
به گزارش مرکز ارتباطات و اطلاع رسانی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور کشورمان در پیامی ضمن تسلیت درگذشت فرزند آیتالله سیدعلی شفیعی نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و رضوان الهی و همجواری با برادر شهیدش را مسالت کرد.
متن پیام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
حضرت آیتالله سیدعلی شفیعی
نماینده محترم مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری
ضایعه درگذشت فرزند بزرگوارتان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای سیدمحسن شفیعی، موجب اندوه و تأثر خاطر گردید.
اینجانب مصیبت وارده را به حضرتعالی و خانواده مکرم تسلیت میگویم و با تجلیل از خدمات ارزنده علمی و فرهنگی آن مرحوم از درگاه خداوند متعال برای ایشان رحمت و رضوان الهی و همجواری با برادر شهیدش، برای بازماندگان صبر و اجر و برای حضرتعالی سلامتی و مزید توفیق خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی، مسألت دارم.
سید ابراهیم رئیسی
ایسنا/خوزستان امروز و در آخرین روز کاری سال ۱۴۰۰، خبر دردناکی منتشر شد که باور آن برای خیلی ها دشوار است: "سیدمحسن شفیعی دار فانی را وداع گفت!"
سیدمحسن شفیعی؛ وقتی این نام بر زبان جاری می شود، ناخودآگاه چهره خندان و مهربانی به ذهن متبادر می شود. آن هم خنده ای که در دشوارترین شرایط، آن را هدیه می داد.
به گزارش ایسنا، سال ها پیش، دانشگاه را به پایان رسانده بودم و زمان خدمت سربازی فرارسیده بود. امریه دفتر نهاد رهبری در دانشگاه شهید چمران شدم و این، آغاز آشنایی نزدیک تر من با او بود. روز اول، در نمازخانه کوچک نهاد، جلسه ای ترتیب داد و من را به همکاران معرفی کرد؛ درست مانند یک همکار، نه یک سرباز بی تجربه! بعد هم با شوخی و خنده جلسه را به پایان رساند تا یخ من آب شود.
دو سال از نزدیک با او کار کردم. روزانه مراجعات زیادی داشت؛ از دانشجویان ترم اولی گرفته تا اعضای هیات علمی و بازنشستگان. دانشگاهیان خوزستان علاقه زیادی به او داشتند و همین موضوع موجب افزایش مراجعه به دفترش بود. از ۷ صبح تا انتهای روز! گاهی خستگی در چهره اش موج می زد، ولی حریف لبخند مهربان او نمی شد.
حافظه عجیبی داشت و بدون اینکه موضوعات را یادداشت کند، آنها را به ذهن می سپرد و خود را موظف به پیگیری در حد توان می دانست. مشکلات دانشجویان و فرزندان شهدا، اولویت داشت بر درخواست های رییس و روسا و همین موضوع محبوبیت اش را بیشتر می کرد.
دو سالی که در دفترش بودم، بسیار آموختم. نوعی سبک مدیریتی و رفتاری مردمی، بدون ظاهرسازی. رک بود و آنچه را اعتقاد داشت، بر زبان جاری می کرد و همیشه به هدف می زد.
به یاد دارم روزی دختر دانشجویی به دفترش آمد و پس از دقایقی رفت. بر خلاف همیشه که نفر به نفر درب دفتر ایشان باز بود، درب بسته ماند و سکوتی حاکم شد. در زدم و وارد شدم، دیدم سرش را در دستش گرفته و چهره اش درهم رفته است. موضوع را که جویا شدم، گفت دختر دانشجوی ترم اولی آمده و می گوید پول برگشت به خانه را ندارد! سید محسن پولی به او قرض داده بود و قول داده بود که پس بگیرد، تا آن دانشجو هم حرمتش اش حفظ شود؛ ولی خودش فروریخته بود!
گاهی می دیدم دم غروب که به مسجد صاحب الزمان (عج) می رفت، دیگر توانی برای او نمانده بود، ولی همسایه های مسجد عادت داشتند بعد نماز دور او جمع شوند و چند ساعتی را از او بشنوند. این گعده ها، عموما به مسایل شخصی و گاهی خانوادگی افراد هم کشیده می شد و افرادی که گرد او جمع می شدند، به نوبت کنارش می نشستند و مسایل شان را می گفتند و راه چاره می خواستند. در این نشست ها، کودکان جایگاه ویژه ای داشتند و گاهی آنها را روی پای خود می نشاند و یک شیرینی به آنها هدیه می داد. گاهی هم نوزادان تازه متولد شده را برای خواندن اذان پیش او می آوردند.
بسیار مراقب همسایه های مسجد بود. با وجود آنکه ساختمان مسجد فرسوده بود، به بازسازی آن رضایت نمی داد، چون نگران بود برای همسایه ها مزاحمت ایجاد شود.
خدمت من تمام شد و در جهاد دانشگاهی مشغول فعالیت شدم. روزهای پرتنشی داشتم و گاهی چنان خسته و مضطرب می شدم که تصور می کردم بیشترین مشکلات بر دوش من است. به دفتر ایشان که می رفتم، در کمتر از چند جمله، هم راه درست را نشان می داد و هم لبخندی هدیه می داد و با چند شوخی ساده، حال و هوا را عوض می کرد.
هر گاه با مشکلات و گلایه های کاری پیش ایشان رفتم، پس از چند جمله گفته و نگفته، احساس ضعف می کردم. می دیدم که چقدر زود کم آورده ام و زمانی که از حافظه بسیار خوبی که داشت، خاطره ای مشابه از سال ها پیش خودش یا اطرافیان بازگو می کرد، آرزو می کردم کاش این دیدار را به خوردن یک چای محدود می کردم و موضوع را نمی گفتم.
دوستی داشتیم که کودکی با مشکلات جسمی داشت و دکتر به او گفته بود شرایط کودک مناسب نیست. آن دوست، بسیار برای درمان کودک خود و همچنین روحیه دادن به همسرش تلاش می کرد، ولی آن روزی که شرایط کودک خوب نبود، می آمد دفتر سیدمحسن و یک دل سیر در آغوش او گریه می کرد و می رفت. سیدمحسن مثل یک منبع انرژی، افرادی که به دفتر او می آمدند را شارژ می کرد، ولی می دیدم که خودش تخلیه می شود.
سال هایی که مسئولیت خبرگزاری ایسنا در استان را بر عهده داشتم، بسیار از کمک او استفاده کردم. تبحر عجیبی در خبر داشت و تحلیل های رسانه ای او بسیار دقیق بود. عادت داشت پس از فارغ شدن از امور روزانه و در برگشت از مسجد و پس از رسیدگی به خانواده، حدود ساعت ۲ نیمه شب سایت های خبری را مرور می کرد و بارها این پیام را برای من ارسال کرد: "محمد جان بیداری؟" و پس از پاسخ، تماس می گرفت و گاهی آن تماس برای تاکید بر جا افتادن یک ویرگول در خط دوم پاراگراف سوم فلان خبر بود. دقت و تیزبینی عجیبی داشت. یک آرشیو کامل در منزل داشت و گاهی که موضوعی خبری یا سیاسی پیش می آمد، کتابی، صفحه روزنامه و یا مجله ای از دهه ۵۰ و ۶۰ می آورد که بسیار کمک کننده بود.
محبت ویژه ای به خبرنگارها داشت. مناسبت های خبری را هیچ گاه فراموش نمی کرد و به تک تک خبرنگارها پیام می داد و با آنها تماس می گرفت. به یاد دارم اواخر دهه ۸۰ یک عکاس جدید به کار گرفته بودیم که بسیار کم رو بود. روزی پس از پایان کار، کنار جاده منتظر تاکسی ایستاده بود که سیدمحسن که در حال عبور از آن مسیر بود، او را سوار می کند. آن عکاس تعریف می کرد که اصرار کردم مسیر من محله زیتون است و سیدمحسن هم به او گفته بود من هم زیتون می روم. در حالی که مسیری که رفته بود، با منزل خودش فاصله زیادی داشت و قصدش رساندن آن عکاس بود. یکی دیگر از عکاس های تازه کار هم تعریف می کرد که در جلسه ای بسیار شلوغ و گرم و در مسجدی بزرگ که همه روی زمین نشسته بودند، سیدمحسن از آن سوی جلسه به سختی از میان حاضران عبور کرد و به سمت من آمد و دستمالی به من داد که عرق خود را خشک کنم. آن عکاس تعریف می کرد که چنان شرمنده او شدم که احساس می کردم همه حاضران به من نگاه می کنند!
علاقه ویژه ای به فرزندان شهدا داشت و خطبه عقدشان را خودش می خواند. مخصوصا دختران شهدا و همیشه تاکید می کرد اینها پدر ندارند. اگر قرار ملاقات با روسا و مسئولان داشت، ولی فرزند شهیدی بدون وقت قبلی به دفترش می آمد، حتما به همه افراد اولویت داشت؛ به استقبالش می رفت و بدرقه اش می کرد.
سال ۹۱ اتوبوس راهیان نور حامل دانش آموزان دختر از شهرستان بروجن تصادف کرد. در میان مسافران، دختری بود که او را به بیمارستان گلستان اهواز آوردند و زمانی که بستری شد، سطح هوشیاری بسیار پایینی داشت و پزشکان از او قطع امید کرده بودند. سیدمحسن بلافاصله بر بالین او حاضر شد و روزهایی که او در کما بود، همپای خانواده اش بالای سر او در بیمارستان مانده بود. خانواده اش را به منزل می برد و آنچه نیاز داشتند تهیه می کرد. علی رغم پیش بینی پزشکان، سطح هوشیاری آن دختر روز به روز بیشتر شد و در نهایت به هوش آمد و از بیمارستان مرخص شد. شکستگی های عمیقی داشت و بخش هایی از صورت و بدن او آسیب جدی دیده بود. سیدمحسن آنها را تا بروجن همراهی کرد و پس از آن تا مدت ها مسیر مسافرت های او، منزل آن دختر در بروجن بود. چند سال بعد روزی به دفتر سیدمحسن رفتم و دیدم او بسیار شاد است. علت را جویا شدم و گفت آن دختر ازدواج کرده است. خبر دارم هنوز هم با پدر آن دختر در ارتباط بود.
دانشگاهیان خوزستان بسیار به او وابسته بودند. چپ و راست هم نداشت و محبت میان او و دانشگاهیان، رنگ و بوی سیاسی و اجرایی نداشت. گاهی که اختلافی بین دو دانشگاه پیش می آمد، مسئولان دو دانشگاه را به صرف شام به دفترش دعوت می کرد و همه چیز حل می شد.
به یاد دارم یکی از روسای دانشگاه های استان به قدری به راهنمایی های ایشان وابسته شده بود که نیمی از هفته را از شهرستان به اهواز می آمد تا از او راهنمایی بگیرد. و نکته جالب این بود که در برخی موارد اداری که در شرح وظایف رییس دانشگاه است، سیدمحسن ورودی نمی کرد و تصمیم را بر عهده رییس می گذاشت و او هر چه اصرار می کرد که نمی دانم چه کنم، سیدمحسن می گفت این موضوع در شرح وظایف رییس دانشگاه است و بنده ورود نمی کنم.
معمولا آخر وقت راننده دفترش را به منزل می فرستاد و خودش با خودرو شخصی و حتی گاهی با تاکسی به منزل یا مسجد می رفت. روزی به دیدارش رفته بودم و پرسید ماشین داری؟ باهم سوار شدیم و به سمت منزل رفتیم و در مسیر صحبت کردیم. نزدیک منزل، محکم روی داشبورد زد و گفت محمد همینجا پیاده می شوم! به سرعت توقف کردم. از ماشین پیاده شد و به سمت عقب دوید. در آینه نگاه کردم و دیدم بسته ای از خرید روزانه را از دست خانمی گرفت و با هم به سمت منزل رفتند. همسر ایشان بود و سیدمحسن برای کمک به او، به سرعت رفته بود.
احترام به پدر (آیت الله شفیعی) در اولویت نخست او بود. تقریبا هر روز به منزل ایشان می رفت و به ایشان سر می زد. اگر در جلسه آیت الله شفیعی حضور داشت، به احترام ایشان در انتهای مجلس می نشست. به یاد دارم زمانی نام سیدمحسن به عنوان گزینه مسئولیتی در تهران مطرح شده بود. کار جدی شده بود و او روز به روز بیشتر بهم ریخته می شد. علت را که جویا شدم، گفت نمی توانم پدر را تنها بگذارم. گذشت و فرد دیگری در آن مسئولیت منصوب شد. فردای آن روز به قدری سیدمحسن شاد بود که تا آن زمان او را اینچنین ندیده بودم.
سال های اخیر نوه دار شده بود و با آب و تاب از آنها تعریف می کرد. مخصوصا سیدمرتضی، نوه پسری اش که نام برادر شهیدش را بر او گذاشته بودند.
روزها گذشت و ما هر چه بیشتر به او عادت کرده بودیم و این عادت و علاقه، به هیچ وجه کاری و اداری نبود. شهریورماه گذشته بود که بنا شد به تهران منتقل شوم. برای مشورت به دفترش رفتم. گفت نسبت به این موضوع دلش روشن است. آمدم و همان روزهای اول بود که روزی تماس گرفت و گفت تهران است و به دیدن من آمد. پس از آن هم تقریبا هفته ای یک بار با من تماس می گرفت و جویای احوال می شد. به قدری محبت داشت که شرمنده اش شده بودم، ولی می گفت لحظه ای نیست که به فکر تو نباشم. هفته گذشته پیام کوتاهی برای او فرستادم و او بلافاصله تماس گرفت و گفت که همان لحظه به یاد من بوده است. دغدغه ای داشتم و به او گفتم و در جواب گفت: محمد بر اساس اصول انسانی و اعتقاد خودت عمل کن. نسخه دقیقی بود.
این نوع محبت و پیگیری را نسبت به خیلی ها داشت و همین او را جاودانه کرد. روزی همکاری دنیادیده و با تجربه که به تازگی برخوردی نزدیک با سیدمحسن داشته است از من پرسید راز محبوبیت او چیست؟ و من ماندم از کجا بگویم که حق مطلب ادا شده باشد.
امروز، در آخرین روز کاری سال ۱۴۰۰، خبر تلخی دهان به دهان پیچید. باور رفتن او دشوار است و دانشگاه های خوزستان، امروز عزادار هستند.
یادداشت: محمدامین صالحی نژاد
این هدیه بازکردنی است
دوست گرامی، شما از طرف «علی باقری کاکشی» عزیز به بلوبانک دعوت شده اید.
روی لینک زیر کلیک کرده و اپلیکیشن بلوبانک را نصب کنید.
کد «MPVODA» را در قسمت کد معرف وارد و فرآیند بازکردن حساب را تکمیل کنید.
https://blubank.com/#footer
بلو؛ بانک، ولی دوست داشتنی
نظر پلیس فتا در مورد بلو بانک
بلوبانک چیست؟
بلوبانک یک بانک مدرن و تمام دیجیتال است که همهی عملیات بانکداری به صورت غیر حضوری و آنلاین بر روی اپلیکیشن آن انجام میشود، تمامی سپردههای مشتریان در بلوبانک نزد بانک سامان نگهداری میشوند و وجوه مشتریان مورد تضمین صندوق ضمانت سپردههای بانکی در بانک مرکزی است.
مزیتهای بلو بانک؟
1 . با بلو بانک در تمام ساعات شبانه روز امکان عملیات بانکی وجود دارد.
2 . باز کردن حساب در بلو بانک کاملا رایگان است و کارت بانکی شما در اولین فرصت به آدرس مورد نظرتان ارسال میشود.
3 . به حداقل مانده حساب شما در هر ماه 10 درصد سود تعلق میگیرد.
4 . تراکنش مالی شما محدودیت خاصی ندارد.
5 . در صورت لزوم میتوانید غیرحضوری کارت بانکی خود را مسدود کنید.
منبع
پایگاه اطلاعرسانی پلیس فتا
آیت الله سید محمدعلی علوی گرگانی از مراجع عظام تقلید و از اساتید خارج فقه حوزه علمیه قم در پی ضعف قوای جسمانی و پس از مدتی بستری شدن در بیمارستانی در قم، لحظاتی پیش به علت ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.
او در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ نیز به علت کسالت در بیمارستانی در تهران بستری و پس از انجام معالجات و بهبودی مرخص شده بود.
آیت الله سید محمدعلی علوی حسینی گرگانی زادهٔ ۱۳۱۸ نجف اشرف ،پدرش سید سجاد از عالمان و فقهای گرگان بود.
او در هفت سالگی به همراه خانواده به ایران نقل مکان کرد. نزد پدرش ادبیات عرب را فراگرفت. در ۱۶ سالگی عازم سفر عتبات و حج شد و در بازگشت از حج قصد ماندن در نجف را داشت؛ اما به توصیه آیت الله حکیم به قم بازگشت.
این عالم وارسته از شاگردان آیتالله بروجردی، امام خمینی، آیتالله گلپایگانی و آیتالله اراکی است.
این مرجع عالیقدر سالها به تدریس و تحقیق در حوزه علمیه قم اشتغال داشتند و تربیت صدها محقق و تالیف دهها اثر فاخر علمی از برکات ایشان است.
آیتالله علوی گرگانی دارای تألیفاتی در زمینه فقه، اصول فقه، حدیث و رجال است.
از ایشان آثاری چون توضیح المسائل (به زبانهای فارسی و اردو)منهج الصالحین (رساله توضیح المسائل عربی)أجوبة المسائل یا پاسخ به جدیدترین استفتاءات (فقهی)منهج الناسکین (مناسک حج عربی).المناظر الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة(فقه اجتهادی)نورالهدی (تعلیقه بر عروة الوثقی).گلچینی از انوار اخلاقی (برگزیده درس اخلاقهای ایشان)به یادگار مانده است.
تعمیر بخشی از مسجد جامع گرگان، تأسیس و تعمیر چند مسجد در این شهر و مناطق اطراف آن، ساخت درمانگاه در روستای اَلَنْگ، ساخت حسینیه مهدیشهر سمنان و تأسیس صندوق قرض الحسنه هیئت فاطمیه تهران ازخدمات عام المنفعه این مرجع فقید تقلید است.
جزئیات مراسم تشییع و خاکسپاری آیت الله علوی گرگانی (ره)متعاقبا اعلام خواهد شد.
براساس گزارش های منتشرشده، شب گذشته تعدادی از سایتها و پلتفرمهای رژیم صهیونیستی مورد حمله سایبری قرار گرفته و هک شدهاند. بنا بر اعلام امنیت سایبری رژیم صهیونیستی سایتهای نخست وزیری و وزارتخانههای دادگستری، امور داخلی، بهداشت و تجارت اسرائیل از کار افتادهاند.
به دنبال این اتفاق، نتبلاکس که امنیت سایبری و حکومتی اینترنت را به صورت جهانی رصد میکند، جزئیاتی را در این باره منشر کرده است.
این سازمان در چند توئیت نوشته است:
گزارش های اولیه از اعلام وضعیت اضطراری رسمی در واکنش به این حادثه سایبری که توسط بسیاری از خبرگزاریهای اسرائیلی و بین المللی منتشر شده، مورد اعتراض قرار گرفته است. هنوز هیچ بیانیه رسمی در این مورد وجود ندارد.
شبکه دولتی اسرائیل (پروژه Tehila، AS8867) که میزبان چندین دامنه وب سایت دولتی است، در سطح بین المللی غیرقابل دسترس شده است. کاربران داخل کشور همچنان می توانند به پلتفرم ها دسترسی داشته باشند.
با اعلام وضعیت اضطراری توسط مقامات دفاعی این کشور و اداره ملی سایبری، اختلال قابل توجهی در چندین شبکه ارائه شده توسط ارائه دهندگان برجسته اسرائیلی Bezeq و Cellcom ثبت شده است
اعضای یک شبکه که قصد خرابکاری در تاسیسات هستهای فردو را داشتند، توسط سازمان اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شدند.
جزئیات بیشتری از نحوه شناسایی و دستگیری این شبکه تروریستی به شرح زیر است:
شبکهای که قصد خرابکاری در تأسیسات هستهای فردو داشت، دستگیر میشود، خبر کوتاه، اما ابعاد این دستگیری بسیار پیچیده بود. شبکهای که توسط سربازان گمنام امام زمان در اطلاعات سپاه زیر ضربه میرود و افراد آن دستگیر میشوند، رژیم صهیونیستی سالها به دنبال خرابکاری در تأسیسات هستهای فردو به عنوان یکی از مهمترین تأسیسات هستهای ایران بود که البته تاکنون موفق نشده بود.
افسران رژیم صهیونیستی تلاش میکنند در یک روش جدید به یکی از کارمندان قسمت IR۶ این مجموعه نزدیک شوند. برای این کار در شناسایی خود یکی از همسایگان این کارمند را جذب کرده و با دادن پول نقد و خریدن لپ تاپ، توکن و موبایل در مدت کوتاهی نحوه ارتباطگیری امر را به این فرد آموزش میدهند. سپس به کارمند تأسیسات جهت جمعآوری اطلاعات نزدیک میشود، تمامی دستمزدها به صورت نقد و ارز دیجیتال رد و بدل میشود تا مسیر شناسایی نشود.
افسر جاسوسی رژیم صهیونیستی ابتدا با پوشش یک شرکت هنگکنگی و با کمک فرد واسط با کارمند فردو ارتباط میگیرد، در این ارتباط سفارش نرمافزاری میدهد و مرحله به مرحله در طرحهای مختلف به این مسئول نزدیکتر میشود، حالا فرد کارمند از هویت واقعی افسر جاسوسی با خبر شده و با او همکاری میکند. اما تمامی مراحل در تور اطلاعات سربازان گمنام سپاه پاسداران قرار داشت تا به سر شبکه اصلی برسند، فرماندهی سپاه هستهای با همکاری فرماندهی ضدجاسوسی اطلاعات سپاه توانست مانع یکی از خرابکاریهای بزرگ در تأسیسات هستهای فردو شود، شبکه تلاش کرد قبل از تعطیلات نوروز اقدام خود را عملی کند تا دل افکار عمومی را خالی کند؛ جزئیات تکمیلی این شبکه تروریستی به زودی منتشر خواهد شد.
عصر امروز نیز وزارت اطلاعات اعلام کرد: با تلاشهای سربازان گمنام امام زمان (عج)، دو تیم تروریستی وابسته به سرویسهای اطلاعاتی بیگانه متلاشی شد
منابع صهیونیستی اعلام کردند که برخی وبسایتهای مربوط به وزارتخانههای این رژیم از کار افتادهاند.
جروزالم پست در این باره نوشت: «ظاهراً تمام وبسایتهای دولتی اسرائیل عصر دوشنبه از دسترس خارج شدهاند. علت این مسئله در حال حاضر مشخص نیست.»
رسانههای صهیونیستی مدعی شدهاند که حمله سایبری وب سایتهای منتسب به کابینه این رژیم را فلج کرده و ارزیابی این است که هکرهای ایرانی پشت آن هستند.
خبرنگار المیادین نیز گفت: امنیت سایبری اسرائیل اعتراف کرد که وب سایتهای نخست وزیری و تعدادی از وزارتخانهها مختل شده است. سایتهای نخست وزیری و وزارتخانههای دادگستری، امور داخلی، بهداشت و تجارت اسرائیل از کار افتاده است.
رسانه های اسرائیلی همچنین به نقل از منابع امنیتی این رژیم اعلام کردند که حمله سایبری امروز بزرگترین حمله علیه زیرساخت های اسرائیل است و ارتش اسرائیل این رویداد را پیگیری میکند. در پی حمله سایبری فوق العاده، ارتش رژیم صهیونیستی وارد صحنه شده و واحد دفاع سایبری ارتش این رژیم به بررسی این رویداد کمک میکند.
یک منبع امنیتی به نشریه صهیونیستی هاآرتص گفته است احتمالا یک دولت یا یک سازمان بزرگ در پشت این حمله سایبری قرار دارد.
در همین حال پایگاه نت بلاکس که وضعیت اینترنت را پایش میکند از اختلال گسترده در شبکه اینترنت این رژیم خبر داد.
از سال گذشته میلادی تاکنون حملات سایبری متعددی علیه زیرساختهای صهیونیستی صورت گرفته است. از جمله مهمترین آنها میتوان به هک وبسایتهای صهیونیستی «جروزالم پست» و «معاریو» در دومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد. در پی این هکهای متعدد، رئیس اداره سایبری رژیم صهیونیستی تغییر کرد.
طی ماههای گذشته، چندین گروه از «هکرها» به سایتهای مختلف رژیم صهیونیستی حمله کردند که سرویسهای امنیتی این رژیم، ایران را به دست داشتن در تعدادی از آنها متهم کردهاند. اکتبر گذشته، یک گروه هکری فایلهایی را منتشر کرد که حاوی اطلاعات کامل و جزئیات اسامی، شماره تلفن و آدرس صدها سرباز صهیونیست بود.