دفتر بودجه کاخ سفید اعلام کرد دولت ترامپ با امضای یک فرمان اجرایی، تمامی کمکهای خارجی را بهمدت ۹۰ روز تعلیق کرد.
در دنیای امروز که تبلیغات رسانهای به یکی از اصلیترین ابزارهای جنگ نرم تبدیل شده است، رسانههای ضد ایرانی نقش ویژهای در پیشبرد سیاستهای خصمانه علیه جمهوری اسلامی ایران ایفا کردهاند. این رسانهها با حمایتهای مالی وسیع از دولتها و نهادهای خارجی، در تلاش بودهاند تا از طریق تحریف واقعیتها و نشر اخبار منفی، چهرهای منفی از ایران در سطح بینالمللی به نمایش بگذارند. با این حال، به نظر میرسد که دوران طلایی این تبلیغات به سر آمده است. توقف و تعلیق بودجههای وزارت امور خارجه آمریکا و محدودیتهای جدید در منابع مالی این رسانهها، موجی از نگرانی را در میان رسانههای ضدایرانی برانگیخته است.
مؤسسات و نهادهای حمایتی با دلارهای آمریکا
اسنادی که پروپابلیکا از جزئیات بودجههای دریافتی مؤسسات اپوزیسیون منتشر کرده است، نشان میدهد که همه مؤسسات ضد ایرانی فارسیزبان از حمایت مالی وزارت امور خارجه آمریکا برخوردار بودهاند. براساس این گزارش، توانا که به عنوان یک رسانه ضد ایرانی شناخته میشود، با دریافت حدود ۱۲.۵ میلیون دلار (۱،۰۴۹،۳۷۵،۰۰۰،۰۰۰ تومان)، از دولت آمریکا در تلاش بوده است تا تصویری منفی از ایران ارائه دهد.
همچنین ایران وایر، با ۱۴ میلیون دلار (۱،۲۱۷،۲۷۵،۰۰۰،۰۰۰ تومان) کمک، به گسترش اخبار و گزارشهایی پرداخته است که بیشتر بر نقض حقوق بشر در ایران تمرکز داشتند. بنیاد برومند با دریافت ۱۵ میلیون دلار (۱،۲۵۹،۲۵۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان)، اهداف مشابهی را دنبال میکرد و در کنار آن، کمپین حقوق بشر ایران که از ۱۶ میلیون دلار (۱،۳۴۳،۲۰۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان) بودجه دولتی آمریکا بهرهمند بود، گزارشهای مختلفی را با تمرکز بر مسائل حقوق بشری در ایران منتشر میکرد.
این مؤسسات به طور مشترک به عنوان بازوهای رسانهای و تبلیغاتی آمریکا در جنگ نرم علیه ایران عمل میکردند. همچنین، small Media Foundation حدود ۲۱ میلیون دلار (۱،۷۶۲،۹۵۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان) و اسناد حقوق بشر ایران نیز حدود ۹ میلیون دلار (۷۵۵،۵۵۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان) بهطور مستقیم از وزارت امور خارجه آمریکا فاند دریافت میکردند.
دست و پای اپوزیسیون در پوست گردو
نهادهای ضد ایرانی که در ظاهر به عنوان سازمانهای حقوق بشری و رسانهای فعالیت میکردند، در واقع با استفاده از این کمکها به جنگ رسانهای علیه ایران ادامه میدادند. اما اکنون با دستور ترامپ مبنی بر قطع این منابع مالی، این مؤسسات با بحرانی جدی مواجه شدهاند.
واکنشهای اخیر مؤسسات به طور عمده بر نگرانی از کاهش منابع مالی و تأثیر آن بر توان عملیاتی آنها متمرکز بوده است. کاهش بودجهها میتواند به طور جدی بر کیفیت گزارشهای آنها و تواناییشان برای پوشش اخبار ضدایرانی تأثیر بگذارد. به ویژه مؤسساتی که به صورت مستقیم وابسته به کمکهای دولتی آمریکا بودهاند، از عدم توانایی در جذب منابع جدید از کشورهای دیگر یا سازمانهای غیر دولتی نگرانند.
رسانه ضد ایرانی «ایران اینترنشنال» در خصوص تصمیم اخیر دونالد ترامپ گفت: «به ما بهصورت کتبی اطلاع داده شد که باید تمامی فعالیتهای مرتبط با این برنامه را متوقف کنیم، از پنجم بهمن هیچ هزینه جدیدی ایجاد نکنیم و تا حد امکان، تعهدات خود را لغو کنیم.»
«شهرام همایون» مدیر شبکه ماهوارهای کانال یک نیز در خصوص متوقف شدن حمایتهای مالی آمریکا گفت: در تاریخ بیسابقه بوده است که آقای ترامپ فاند تمام جریانهای ایرانی را تعطیل کرده است. یک عده یتیم شدند و در حال عزاداری هستند.
به گفته همایون، نزدیک ۱۹ سال است که آمریکا به برخی از افراد خارج نشین برای اقدامات علیه ایران نزدیک ۶۵ میلیون دلار کمک میکند و پرونده نهادهای ضد ایرانی که علیه ایران اقدام میکنند توسط دولت آمریکا در حال بررسی است.
رقص رسانهها بر خاکستری از دلارها؛ وقتی برجام به ابزار فشار تبدیل میشود
پس از ورود ترامپ به کاخ سفید و خروج ایالات متحده از توافق هستهای (برجام)، مؤسسات رسانهای اپوزیسیون و حقوق بشری به یکی از ابزارهای مهم فشار علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شدند و دولت ترامپ بهطور مستقیم از این مؤسسات برای پیشبرد اهداف خود در منطقه و تضعیف ایران استفاده کرد. گزارشهای مستمر درباره نقض حقوق بشر، تبلیغات منفی علیه نظام جمهوری اسلامی و ایجاد یک تصویر منفی از ایران در رسانههای جهانی، تنها برخی از نتایج این حمایت مالی بود. حال باید دید که آیا این موسسات با قطع بودجه، قادر به فعالیتهای خود خواهند بود یا خیر.
مؤسسات ضد ایرانی نهتنها از نظر مالی به کمکهای وزارت امور خارجه آمریکا وابسته بودند، بلکه در عمل به عنوان آلت دست واشنگتن در دامن زدن به بحرانهای داخلی ایران و اعمال فشار سیاسی به دولت این کشور عمل میکردند. از سوی دیگر، بسیاری از گزارشهای این مؤسسات که بیشتر بر اساس تحریف واقعیتها و تخریب تصویر ایران در رسانههای جهانی تهیه میشد، به طور مستقیم در راستای سیاستهای آمریکا در قبال ایران قرار میگرفت.
آیا منابع جدید میتوانند جای دلارهای واشینگتن را بگیرند؟
اگرچه قطع بودجههای حمایتی از این مؤسسات توسط ترامپ، تحولی اساسی در استراتژی جنگ رسانهای آمریکا به شمار میرود، اما باید توجه داشت که این مؤسسات هنوز در سطح بینالمللی ارتباطات گستردهای دارند و ممکن است با استفاده از منابع مالی جایگزین، به فعالیتهای خود ادامه دهند. در هر صورت، این تغییرات نشاندهنده تحولی در سیاستهای آمریکا در قبال ایران است که ممکن است پیامدهای عمیقی در عرصه جنگ رسانهای و دیپلماتیک به همراه داشته باشد.
همچنین، رسانهها و مؤسسات ضدایرانی که به شدت به این منابع مالی وابسته بودند، اکنون باید به دنبال روشهایی برای کاهش وابستگیهای مالی خود و تقویت بنیانهای اقتصادی مستقل باشند. این فرآیند به خودی خود چالشهای زیادی را ایجاد خواهد کرد که میتواند بر میزان تأثیرگذاری آنها در جنگ رسانهای علیه جمهوری اسلامی ایران تأثیر بگذارد.
رسانهها و افکار عمومی؛ زمانی که حقیقت به تدریج نمایان میشود
در سالهای گذشته، رسانههای ضدایرانی با تکیه بر منابع مالی و پشتیبانیهای سیاسی غرب، به شدت در پی القای تصویر منفی از ایران بودند. این رسانهها از جنبههای مختلف مانند حقوق بشر، فساد دولتی، نقض آزادیهای فردی و اجتماعی، و نقض حقوق اقلیتها به تحریف واقعیتها پرداخته و سعی داشتند که افکار عمومی جهان را از طریق رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی بهگونهای هدایت کنند که ایران را کشوری مستبد و سرکوبگر نشان دهند. اما امروز، تغییرات در فضای سیاسی و رسانهای، بهویژه در عرصههای اجتماعی و دیجیتال، باعث شده است که تبلیغات رسانهای علیه ایران اثرگذاری سابق را نداشته باشد. با افزایش دسترسی مردم به اطلاعات و رشد شبکههای اجتماعی مستقل و آزاد، مردم دیگر به راحتی میتوانند از منابع مختلف خبری بهرهبرداری کرده و حقیقت را از دروغها تشخیص دهند. به همین دلیل، امروز مردم و حتی نخبگان سیاسی بیشتر از گذشته به این رسانهها بیاعتماد شدهاند.
حقیقت این است که دیگر تبلیغات علیه جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در موضوعاتی همچون حقوق بشر و دموکراسی، نتوانسته همانطور که در گذشته اثرگذار باشد. در حالی که سابقاً رسانههای ضدایرانی قادر بودند با ایجاد شبهه و نشر اخبار جعلی، افکار عمومی را منحرف کنند، امروز این توانایی را به دلیل افزایش آگاهی عمومی از دست دادهاند. به عنوان مثال، در حالی که رسانههای غربی تلاش دارند ایران را به عنوان کشوری سرکوبگر معرفی کنند، مردم ایران و حتی بسیاری از کشورهای دیگر توانستهاند از طریق رسانههای مستقل و واقعگرا، حقایق را به درستی به نمایش بگذارند.
و اما در پایان میتوان گفت که رسانهها و مؤسسات ضدایرانی که تا پیش از این به شدت وابسته به منابع مالی آمریکا بودند، حالا باید در پی پیدا کردن منابع جدید و تقویت استقلال مالی خود باشند. این فرآیند بدون شک چالشهای زیادی را به همراه خواهد داشت، اما همچنان این مؤسسات از ظرفیتهای مختلف بینالمللی برای ادامه فعالیتهای خود بهره خواهند برد. در نتیجه، قطع این بودجهها، اگرچه تغییرات قابل توجهی را در عرصه جنگ رسانهای علیه ایران به وجود خواهد آورد، اما به نظر میرسد که تهاجم رسانهای علیه جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت، با این تفاوت که منابع و استراتژیهای آن ممکن است دستخوش تغییرات اساسی شود.