۱۸ تیر سال ۱۳۷۸ غائله ای است که ۱۶ سال پیش طی دو سه روزی، چند خیابان اطراف میدان انقلاب و کوی دانشگاه را به آشوب کشید.
بنابر مستندات موجود، افراد بلند پایه ای در کاخ سفید پشت این التهاب چند روزه چند خیابان تهران بودند یکی از این افراد «ریچارد پرل» است که فردی یهودی الاصل آمریکایی و سناتوری کهنه کار است. پرل عضو کمیته دفاعی آمریکا و معاون وزیر دفاع ریگان بوده است و به قدری خود را مدیون رئیس جمهور یانکی ها می دانست که سگش را نیز ریگان نامیده است. وی از چهره های ضد ایرانی محض است که در دوره ریاست جمهوری ریگان در جنگ ایران و عراق با سنگ تمام گذاشتن برای صدام حسین، سلاح های شرکت سولنام رژیم صهیونیستی را در اختیار دیکتاتور عراق قرار داد.
ریچارد پرل در طول سال ها جنگیدن، خوب فهمیده بود که با ایران نمی توان جنگ نظامی داشت؛ لذا در پاسخ به سوال امیرعباس فخرآور مبنی بر اینکه قصد جنگ با ایران را دارند یا خیر، گفت: «ایران، عراق نیست که مانند صدام خیلی زود از پای در بیاید. حمله نظامی به ایران یعنی شکست محض و هزینه های جبران ناپذیر، برای سقوط ایران باید از روش های نرم و متفاوت دیگری استفاده کرد. شاید واژه نفوذ بهترین واژه باشد که البته در زمان اصلاحات هم فرصت های مناسبی به وجود آمد مثل ماجرای ۱۸ تیر که مقدمات طراحی برای تغییر حکومت ایران زده شد.» حالا بعد از تجربه عراق و غائله ۱۸ تیر می توان به لایه های حضور آمریکایی ها در فتنه ۸۸ نیز در بین صحبت های ریچارد پرل پی برد و باید دید کی و کجا و چه کسانی از آمریکایی ها اعترافات جدیدی از فتنه ۸۸ را رو می کنند.
ریچارد پرل این بازیگردان خارجی غائله ۱۸ تیر از روزها پیش از آشوب خیابانی ۱۸ تیر با بازیگران داخلی آن در ارتباط بوده است.
پیاده نظام هایی مانند منوچهر محمدی که اصلاً دانشجو نبودند و باید در بین دانشجویان نفوذ پیدا می کردند. منوچهر محمدی در سخنرانی در جمع ضد انقلاب در خرداد سال ۱۳۷۸ با وجودی که هیچ مدرکی دال بر دانشجو بودن وی در هیچ دانشگاهی وجود نداشت بارها به دروغ بر دانشجو بودن خود تأکید کرده و بیان داشته است: «حکومتی غیرمذهبی باید در کشور سرکار بیاید، بنده در بین دانشجویان هستم و سازمان دانشجویی را به عنوان یک سازمان غیرمذهبی اداره می کنم و به دلیل بودن با دانشجویان به خواسته های آنها واقف هستم» و البته بعدها بوش نیز از دروغ های محمدی تقدیر شایانی کرد.
از جمله افراد تأثیرگذار در غائله ۱۸ تیر محسن سازگارا بود که باید در مطبوعات وظایف غرب را انجام می داد و همچنین احمد باطبی که با حمایت آمریکا از ایران فرار کرد و به اردوگاه اشرف رفت تا از کاخ سفید سردرآورد. باطبی خود اذعان داشته است: پیراهن خون آلودی که در عکس معروف وی مشهود است در خانه به رنگ آغشته کرده تا نماد دروغین برای آشوب بسازد و این عکس طبق یک برنامه ریزی از پیش هماهنگ شده توسط یک عکاس گرفته شد تا در ابعاد وسیع در روزنامه های زنجیره ای منتشر شود.(نکته مهم شباهت این رفتار درمیان عوامل فتنه ۸۸ است که به سبکی دیگر و با کشته سازی و تصویر سازی از آن قصد تحریک افکار عمومی را داشتند)
ناگفته نماند بسیاری از حامیان و دست اندرکاران این روزنامه های زنجیره ای، ۱۰ سال بعد هم آتش بیار فتنه ۸۸ شدند و پیراهن خونی تیر ۷۸، سال ها بعد به پروژه کشته سازی ها تبدیل گشت تا باطبی با نام کشته های دروغین در میان ضد انقلاب سخنرانی کند و این گونه مأموریت جدیدش را انجام دهد.
علی افشاری و امیرعباس فخرآور هم جزو کسانی بودند که فرامین کاخ سفید را در اطراف خیابان های کوی دانشگاه در تیرماه ۷۸ پیاده کرده اند.
فخرآور قبل از فرار در یکی از کافی شاپ های تهران در حالی که اقدام به عضوگیری میان ضد انقلاب می کرد به نقش حمایتی رسانه های غربی اعتراف کرده است. وی در آن کافی شاپ گفته است: «الآن به مرحله سازماندهی رسیده ایم و شبکه های رادیویی و تلویزیونی درست در اختیار ما هستند حتی از ما برنامه های مستقل خواسته اند.» به غیر از این برنامه دادن و دستورالعمل گرفتن قبل از غائله، کاخ سفید در روز آشوب هم مستقیماً با پیاده نظامش که در کف خیابان بود در تماس بوده است.
فخرآور در این باره اذعان داشته است: در ایران با پرل در ارتباط بوده و روز ۱۸ تیر با وی گفت وگویی از طریق تلفن همراه برقرار کرده است. در همین راستا روزنامه های زنجیره ای هم وظیفه داشتند موازی با آمریکایی ها با ایجادجریان سازی مصنوعی، حفره های اطلاعاتی ایجاد کنند و با مشغول کردن سیستم امنیتی کشور، مانع از تمرکز دستگاه ها به این مراودات شوند.
امیرعباس فخرآور مهره فعالی بود که آمریکایی ها او را برای بلوای ۷۲ ساعته در نظر گرفته بودند؛ کسی که به عنوان قهرمان مردمی از سوی آمریکا معرفی می شد ولی حتی برادر خود را برای پررنگ کردن نقشش قربانی کرد. آرش فخرآور در سال ۷۸ تنها ۱۴ سال داشت که به تحریک و اجبار امیرعباس، برای شلوغ تر کردن خیابان های اطراف انقلاب به کوی دانشگاه می رود. وی با اشاره به وقایع ۱۸ تیر می گوید: فعالیت های خانواده به خاطر برادرش بوده است و آنها علاقه ای به فعالیت های به اصطلاح سیاسی نداشتند.
پس از گریز فخرآور از ایران آمریکایی ها تصمیم می گیرند تا از وی به نحوی دیگر استفاده کنند بنابراین ریچارد پرل شخصاً مأمور این پرونده می شود و مسئولیت این امر را در دست می گیرد و در ۲۹ آوریل ۲۰۰۶ در خیابان مقدین دبی با فخرآور ملاقات می کند. خود پرل در این باره می گوید: «به دبی آمدیم که مرد جوانی به نام امیرعباس فخرآور که از ایران فرار کرده است را ملاقات کنیم» پرل آمده بود تا فخرآور را برای مأموریت جدید آمریکایی اش توجیه کند تا وی خارج از مرزهای ایران سرباز آمریکایی علیه کشور خود شود.
اکبر عطری، عضو دفتر تحکیم وحدت از دانشجویانی بود که پائیز سال ۸۴ با ویزای تحصیلی از کشور خارج و به واشنگتن رفت. او بعد از ورود به آمریکا خود را از عناصر اصلی جریان ۱۸ تیر معرفی کرد. اکبر عطری پس از ازدواج با مریم معمار، موسسه آموزشی به نام توانا ثبت کرده است و موفق به دریافت دو میلیون دلار از محل بودجههای وزارت خارجه آمریکا برای پیشبرد اهداف خود در ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران شده است که البته تمامی این اقدامات براندازانه به جایی نرسیده است.
گرچه بررسی چهرههای تاثیرگذار و فعالین وقایع ۱۸ تیر نیاز به تصیل بیشتری دارد اما با همین مختصر هم مشخص است که با گذر زمان و فرو نشستن غبار فتنه، عناصر اصلی و اهداف آمریکایی پشت پرده واقعه ۱۸ تیر چه بوده است.