🌐 پایگاه خبری بوعلی 🌐

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

🌐 پایگاه خبری بوعلی 🌐

نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ
متولد 1996 در MIS ، خبرنگار و روزنامه نگار
شناسه الکترونیکی ثبت ملی محتوای دیجیتال( کد شامد): 1-1-765329-64-0-1
در جنگ سخت، جسمها به خاک و خون کشیده میشوند و روح ها پرواز میکنند و میروند به بهشت؛ اما در جنگ نرم، اگر خدای نکرده دشمن غلبه بکند، جسمها پروار میشوند و سالم میمانند، و روح‌ ها میروند به قعر جهنم؛ فرقش این است؛ لذا این خیلی خطرناک‌تر است.
نوشتن، یک عمل هنرى است ؛زیادتر نگویید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. این‏ها آن وظایف ماست

🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻

💮بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💮

اَللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْ‌ضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْ‌سِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿٢٥٥﴾
لَا إِکْرَ‌اهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّ‌شْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ‌ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْ‌وَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٥٦﴾
اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِ‌جُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ‌ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُ‌وا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِ‌جُونَهُم مِّنَ النُّورِ‌ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ‌ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥٧﴾

🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۱۳ مرداد ۰۳، ۰۴:۰۸ - Mohsen Tohidi
    👌🌷
logo-samandehi پایگاه اطلاع‌رسانی دکتر سعید جلیلی
به دلیل برگزاری اردو‌های تیم امید فوتبال ایران، شایعاتی مبنی بر درخواست فدراسیون فوتبال برای به تعویق افتادن بازی‌های لیگ برتر در ایام نوروز مطرح شده است. این موضوع به این دلیل است که بازیکنان بتوانند از ۲۵ اسفند در اردو‌ی تیم ملی شرکت کنند. مسئولان سازمان لیگ هنوز پاسخی به این خبر نداده اند.

در صورت قطعی بودن این خبر بازی‌های هفته بیست و سوم لیگ برتر از جمله دیدار حساس استقلال و پرسپولیس به تعویق خواهد افتاد.

به گفته مسئولان سازمان لیگ این بازی‌ها قرار بود از نیمه دوم اسفند ماه به دلیل اردو‌های تیم ملی امید لغو شوند.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
شهادت حاج حسین خرازی

1365/12/08

روز جمعه ماه محرم سال 1336 در یکی از محله‌های مستضعف نشین اصفهان متولد شد. هوش و ادب، زینت بخش دوران کودکی او بود و در همان ایام همراه پدر به نماز جماعت و مجالس دینی راه یافت و به تحصیل علوم در مدرسه‌ای که معلمان آنجا افرادی متعهد بودند، پرداخت. اکثر اوقات پس از تکالیف مدرسه به مسجد محله به نام مسجد «سید» رفته اذان می‌گفت و مکبر بود. حسین در دوران دانش آموزی از آموزش مسایل دینی غافل نبوده و به مطالعه کتب اسلامی‌ و انقلابی وسیاسی می پرداخت. در سال 1355 پس از اخذ دیپلم طبیعی برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت. او ضمن گذراندن دوران خدمت، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. در آن دوره او را برای عملیات سرکوب‌گرانه ظفار به عمان فرستادند ولی او از این سفر به معصیت یاد کرد و حتی نمازش را تمام می‌خواند. از همان روزهای اول انقلاب در کمیته دفاع شهری مسئولیت پذیرفت و برای مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان قامت به لباس پاسداری آراست و لحظه‌ای آرام نگرفت. یک سال صادقانه در این مناطق خدمت کرد و مأموریتهای محوله او را راهی گنبد نمود. با شروع جنگ تحمیلی به تقاضای خودش راهی خطه جنوب شد و در اولین خط دفاعی مقابل عراقیها در منطقه دارخوین مدت نه ماه، با تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی بسیار کم استقامت کرد و دلاورانی قدرتمند تربیت نمود. در سال 1360 پس از آزادسازی بستان تیپ امام حسین (ع) را رسمیت داد که بعدها به لشگر امام حسین (ع) ارتقا یافت. حسین شخصاً به شناسایی می‌رفت و تدبیر فرماندهی‌اش مبنی بر اصل غافلگیری و محاصره بود و در تمامی‌ عملیاتها پیشقدم بود. حسین قرآن تلاوت می‌کرد و با مفاهیم آن مأنوس بود. معتقد به نظم و ترتیب در امور بود و در آموزش نظامی‌ و تربیت نیروهای کارآمد اهتمام می‌ورزید. حساسیت فوق‌العاده و دقت زیادی در مصرف بیت‌المال و اجرای دستورات الهی داشت. از سال 1358 تا لحظه آخر حضورش در صحنه مبارزه تنها ایام مرخصی کاملش هنگام زیارت خانه خدا بود. (شهریور ماه سال 1365) در مرخصی ها ، پس از دیدار با خانواده شهدا و معلولین، با یاران باوفایش در گلستان شهدا به خلوت می‌نشست و در اسرع وقت به جبهه باز می‌گشت. در طول مدت حضورش در جبهه 30 ترکش میهمان پیکر او شد و در عملیات خیبر دست راستش را به خدا هدیه کرد. در عملیات کربلای 5 انفجار خمپاره‌، این سردار بزرگ را در روز جمعه 65/12/8 به شهیدان لشگر امام حسین (ع) پیوند داد و بنا به سفارش خودش در قطعه شهدا و در میان یاران بسیجی‌اش میهمان خاک شد. سخنان مقام معظم رهبری در مورد شهید بسم الله الرحمن الرحیم سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت، برادر شهید، حاج حسین خرازی به لقاء الله شتافت و به ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبردی بی امان با دشمنان خدا، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آسمان رحمت الهی فرود آمد. او که در طول 6 سال جنگ قله هایی از شرف و افتخار را فتح کرده بود اینک به قله رفیع شهادت دست یافته است و او که هل من ناصر ینصرنی زمان را با همه وجود لبیک گفته بود اکنون به زیارت مولایش امام حسین (ع) نایل آمده است و او که در جمع یاران لشگر سرافراز امام حسین (ع) عاشقانه به سوی دیار محبوب می‌تاخت، پیش از دیگر یاران، به منزل رسیده و به فوز دیدار نایل آمده است. آری، او پاداش جهاد صادقانه خود را کنون گرفته و با نوشیدن جام شهادت سبکبال، در جمع شهدا و صالحین درآمده است. زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبه‌ای که در این وادی قدم زده‌اند، صفحه درخشنده‌ای ازتاریخ این ملت است. ملتی که در راه اجرای احکام خدا و حاکمیت دین خدا و دفاع از مستضعفین و نبرد با مستکبرین، عزیزترین سرمایه خود را نثار می‌کند و جوانان سرافرازش پشت پا به همه دلبستگی‌های مادی زده پای در میدان فداکاری نهاده و با همه توان مبارزه می‌کنند و جان بر سر این کار می‌گذارند. چنین ملتی بر همه موانع فائق خواهد آمد و همه دشمنان را به زانو در خواهد آورد. ما پس از هشت سال دفاع مقدس همه جانبه و 6 سال تحمل جنگ تحمیلی، نشانه‌های این فرجام مبارک را مشاهده می‌کنیم و یقینا نصرت الهی در انتظار این ملت مؤمن در مبارزه ایثارگر است... سید علی خامنه‌ای 1365/12/10
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
شب گذشته در حالیکه صدای فلش دوربین عکاسان از مصاحفه گرم بشار اسد با رهبر انقلاب خبر می‌داد، محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه کشورمان در صفحه شخصی خود در یکی از شبکه‌های مجازی بار سفر ٦٧ ماهه خود را بست و از ناتوانی در ادامه خدمتش گفت.

خبری که به یکباره در تمامی کانال‌ها و رسانه‌های مختلف داخلی و خارجی بازتاب گسترده‌ای داشت و تمام اسب‌های خبری را به سمت میدان مشق دواند.

البته طی ماه‌های گذشته این اولین بار نبود که خبر استعفای وزیر امور خارجه به گوش می‌رسید و بار‌ها از جانب سخنگوی این وزارت خارجه تکذیب می‌شد، اما این بار یک پست مجازی بر همه شایعات پایان داد.

در خصوص استعفای مرد دیپلماسی کشورمان اخبار و فرضیه‌های ضد و نقیض بسیاری مطرح شده است و گمانه‌زنی‌های مختلفی با قلم و استدلال فرسایی تحلیل گران بر رو کاغذ آمده است.

برخی برای وزیر امور خارجه به دنبال جانشین می‌گردند و نام‌هایی نظیر عراقچی و امیرعبدالهیان به گوش می‌رسد؛ برخی دیگر نیز به دنبال دلایل استعفای آقای وزیر می‌گردند.

از بدعهدی‌های غربی‌ها در امضای برجام، کش‌مکش بر سر تصویب لوایح FATF در داخل و اختلافات داخلی دولت... به عنوان مهمترین دلایل این استعفا یاد می‌شود.

برخی دیگر با اشاره به دفاع جانانه ظرف از فعالیت‌های موشکی جمهوری اسلامی ایران در کنفرانس امنیتی مونیخ، این اسعتفا را به معنای تغییر رویه سیاست‌های خارجی ایران برداشت کرده‌اند.

از سوی دیگر برخی منابع خبری دلیل هشدار ظریفی را در داخل جست و جو کرده و مدعی شدند وزیر امورخارجه با رئیس جمهور دچار اختلاف نظر شده و ناهماهنگی‌های صورت گرفته در خصوص سفر بشار اسد از جانب نهاد ریاست جمهوری و بی‌خبری آقای وزیر باعث این استعفا شده است.

در نتیجه از اختلافات داخلی دولت روحانی به عنوان جدی‌ترین عامل یاد می‌شود. تا جائیکه فلاحت پیشه رئیس کمیسیون امنیت ملی در پاسخ به این سوال که آیا گلایه‌های ظریف مربوط به ناهماهنگی‌ها ارتباطی با سفر بشار اسد به ایران دارد، گفت: «اگر ناهماهنگی وجود داشته است در درون دولت بوده است، طبق پروتکل باید آقای ظریف در دیدار بشار اسد با رئیس جمهور حضور پیدا می‌کرد که به هر دلیل موضوع بین آقای ظریف و دولت است. موضوع فراتر از این حرف‌ها است و نباید موضوع ناهماهنگی را به سیاست ایران در سوریه ربط داد، سیاست ایران در سوریه، مسئولیت و هماهنگی‌ها مشخص است. خود آقای ظریف هم بار‌ها اعلام کرده است که با قاسم سلیمانی و دیگران ارتباط تنگاتنگی دارد.»
لذا به نظر می‌رسد این استعفا هشداری است تا جایگاه وزارت خارجه در دولت به خوبی روشن و مشخص شود. البته وجود اختلاف نظر در کابینه دولت دوازدهم اولین بار نیست که یک وزیر را مجبور به استعفا می‌کند بلکه طی یک ماه گذشته وزیر بهداشت نیز با اعتنا بر همین اختلافات ترجیح داد دیگر بر روی پله‌های پاستور قدم نگذارد!

خلاصه آنکه استعفای جناب آقای وزیر در فضای مجازی هشداری جدی به شخص رئیس جمهور بود؛ هشداری که باید دید از سوی روحانی جدی گرفته می‌شود یا خیر.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود، ضمن اعلام خبر استعفایش، اظهار داشت: از ناتوانی برای ادامه خدمت و تمام کاستی‌ها کوتاهی‌ها در دوران خدمت، صمیمانه پوزش می‌خواهم.

ظریف در اینستاگرام خود نوشت:

«با عرض تبریک به مناسبت میلاد خجسته حضرت فاطمه زهرا(س)، روز مادر و روز زن

از بزرگواری مردم عزیز و دلاور ایران و مسئولان محترم در ۶۷ ماه گذشته بسیار سپاسگذارم.

از ناتوانی برای ادامه خدمت و تمام کاستی‌ها کوتاهی‌ها در دوران خدمت، صمیمانه پوزش می‌خواهم.

شاد و سربلند باشید.»

ظریف از سمت خود استعفاء داد

سیدعباس موسوی معاون سخنگوی وزارت امور خارجه در پاسخ به سؤالی در خصوص استعفای محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان از سمت خود، این موضوع را تأیید کرد.

گفتنی است، محمدجواد ظریف از سال ۹۲ و از ابتدای دولت یازدهم یعنی به مدت ۶۷ ماه عهده‌دار مسئولیت وزارت امور خارجه کشورمان بود.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
اشک در دیده ترم باشد
شب میلاد دلبرم باشد
ای عزیز رسول یا زهرا
عشق تو روح پیکرم باشد
جان ما را اگر پذیرایی
هدیه روز مادرم باشد
ولادت حضرت فاطمه(س) برهمه مادران به ویژه مادران شهدا و خواهران سرزمینم مبارک باد .
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
گستردگی توصیف اسلام از تفکر و تعقل، گشودن باب وسیعی از ارزش‏‌های عقلی، آموزش ضمنی و تدریجی ارزش‏‌های عقلی بر اساس اولویت‏‌های یادگیری سنین مختلف و کاربرد طیف وسیعی از روش‏‌های بینشی، علاوه بر روش‏‌های گرایشی و رفتاری برای آموزش تفکر به فرزندان، نشان‏‌دهنده تمایز اساسی الگوی اسلامی تربیت فکری و عقلانی با الگوهای سکولار، به‏‌ویژه طرح آموزش فلسفه به کودکان است. این تحقیق با رویکردی تطبیقی و با بهره‏‌گیری از روش توصیفی – تحلیلی به تبیین و تحلیل تفاوت‏‌های اساسی این دو الگو می‏‌پردازد...

چکیده
گستردگی توصیف اسلام از تفکر و تعقل، گشودن باب وسیعی از ارزش‌های عقلی، آموزش ضمنی و تدریجی ارزش‌های عقلی بر اساس اولویت‌های یادگیری سنین مختلف و کاربرد طیف وسیعی از روش‌های بینشی، علاوه بر روش‌های گرایشی و رفتاری برای آموزش تفکر به فرزندان، نشان‌دهنده تمایز اساسی الگوی اسلامی تربیت فکری و عقلانی با الگوهای سکولار، به‌ویژه طرح آموزش فلسفه به کودکان است. این تحقیق با رویکردی تطبیقی و با بهره‌گیری از روش توصیفی – تحلیلی به تبیین و تحلیل تفاوت‌های اساسی این دو الگو می‌پردازد.

از نظر اسلام نخست اینکه، فکرآموزی هیچ‌گونه تلازمی با آموزش مفاهیم ذهنی و فلسفی ندارد؛ دوم اینکه، تعریف اسلام از تربیت فکری و عقلانی و روش‌های او برای حکیم‌پروری، بسیار گسترده‌تر از آموزش فلسفه است؛ و در آخر اینکه الگوی اسلامی پرورش فکری فرزندان، تابع قوانین تربیتی، اصول و قواعد روان‌شناختی دقیقی است که بر اساس اولویت‌سنجی آموزشی سنین مختلف و هماهنگ با منحنی رشد بیان شده است؛ بنابراین تربیت عقلانی در اسلام از سنین کودکی به صورت غیرمستقیم، در ضمن تربیت عاطفی، رفتاری و در قالب روش‌های اکتشافی آغاز شده، هم‌گام با منحنی رشد به پیش می‌رود و در سنین نوجوانی و در ضمن تربیت شناختی، مانند تربیت علمی، فن‌آوری و اعتقادی به اوج خود می‌رسد.

واژگان کلیدی: الگوی تربیتی، تربیت عقلانی و فکری، تعقل و تفکر، فلسفه برای کودکان، آموزش فلسفه به کودکان.

مقدمه
مطالعات تربیت فکری و عقلانی فرزندان بر اساس رویکرد اسلامی، نیازمند الگوی کاملی است که با مطالعه تطبیقی مبانی، اهداف، اصول، روش‌ها، عوامل و موانع تربیت عقلانی، نقشه راه کاملی را برای دست‌اندرکاران و کارگزاران نظام تبلیغ و تربیت اسلامی ترسیم کند. بیان همه عناصر الگوی اسلامی مجال بسیار وسیعی می‌طلبد که در قالب تدوین کتابی توسط مرکز حوزوی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، در حال انجام است تا راهنمای کاملی برای مربیان، مبلغان، سیاست‌گزاران، برنامه‌ریزان و طراحان متون درسی و روش‌های آموزشی باشد.

آموزش فلسفه به کودکان، یکی از روش‌های بینشی تربیت عقلانی است؛ اما با توجه به تأکید برخی از فیلسوفان غربی معاصر بر استفاده از این روش برای کودکان و با عنایت به گستره دایره فلسفه از الحادی تا اسلامی نیاز به بررسی مستقل این روش است. برنامه فلسفه برای کودکان به عنوان رویکردی مشهور در آموزش فلسفه به کودکان، در دهه‌های اخیر توسط فیلسوف غربی متیو لیپمن[1] مطرح شده و توسط مؤسسه پیشبرد فلسفه برای کودکان[2] وابسته به دانشگاه مونت‌کلیر[3] آمریکا در کشورهای مختلف دنبال می‌شود. یوستین گاردر، فیلسوف غربی دیگری است که آموزش مفاهیم، نظریات و اصطلاحات فلسفی را برای پرورش فکری و تربیت فلاسفه کودک پیشنهاد می‌کند؛ این مقاله با ترسیم نمایی کلی از الگوی اسلامی تربیت عقلانی به مقایسه آن با طرح آموزش فلسفه به کودکان می‌پردازد.

در یک نگاه اجمالی می‌توان گفت، طرح لیپمن و گاردر، برنامه‌ای درسی برای شکوفایی ارزش‌های عقلی در کودکان است که از دو جهت جای تأمل، بررسی و تحلیل تربیتی دارد؛ نخست از دیدگاه روان‌شناسی تربیتی و رشد کودک و نوجوان؛ دوم از نگاه فلسفه تربیتی است؛ البته روشن است که مبانی فلسفه غرب و اهداف و اصول لیبرال-دموکراسی، مورد پذیرش الگوی تربیتی اسلامی نخواهد بود؛ اما باید دید که آیا می‌توان از این طرح با رعایت ملاحظات و اصلاحاتی، در تربیت عقلانی بهره جست.

ضرورت و اهمیت پژوهش
اهمیت تربیت فکری و عقلی فرزندان و ضرورت تدوین الگوی اسلامی برای آن، از یک‌سو به جایگاه رفیع تعقل و تفکر در اسلام و ازسوی دیگر به رونق الگوهای غربی تربیت فکری و عقلی برمی‌گردد؛ تربیت عقلانی به‌طور عام و تربیت عقلانی کودکان و نوجوانان به‌طور خاص، یکی از مباحث مهم و کاربردی تعلیم و تربیت معاصر است که به دلیل رواج روزافزون رویکردهای غربی آن در کشورهای اسلامی از جمله ایران، نیازمند جایگاه‌شناسی در اسلام و ارائه الگویی کامل بر اساس اصول و مبانی اسلامی است که راهنمای عمل مربیان، مبلغان و همه کارگزارن تبلیغ و تربیت اسلامی باشد.

برای روشن شدن جایگاه تفکر و تعقل در اسلام همین بس که اگر اندیشیدن به‌وسیله قلب صورت پذیرد، دارای بالاترین ارزش در میان ارزش‌های اسلامی است (مجلسی، 1403 ق،68،314). تأکید اولیای دین بر این عمل قلبی موجب شده بیشترین عبادت بعضی از پیروان ایشان تفکر باشد. ارزش‌های عقلی مهمی همچون تفکر منطقی، خلاق، تحلیل‌گر، اکتشافی و انتقادی و ارزش‌های برآمده از تفکر انتقادی، یعنی روشن‌اندیشی، دقیق‌اندیشی، متقن‌اندیشی و هماهنگ‌اندیشی، همگی از ثمرات تفکر و تعقل به‌شمار می‌روند (شیخ صدوق،1380، 2،103)؛ بنابراین اهمیت تربیت عقلانی فرزندان و لزوم الگوسازی برای آنها از یک سو به جایگاه رفیع تفکر و تعقل در اسلام و از سوی دیگر به اهمیت پرورش ذهن در تعلیم و تربیت معاصر برمی‌گردد. اساس نظریه‌ها و روش‌های نوین تعلیم و تربیت را نفی حافظه‌مداری و حفظ‌محوری و پرورش مهارت‌های ذهنی یا به عبارت دیگر، خروج از انباشت علم و فرآورده‌های علمی به سمت آموزش چگونگی تولید علم با خلاقیت و مشارکت متربی در فرایند توسعه علمی تشکیل می‌دهد. روشن است که مشارکت در گسترش مرزهای دانش در گرو یادگیری مهارت‌های اندیشیدن است؛ طرح تفکر، عقلانیت و خردپروری در مباحث تربیتی غرب، علاوه‌بر اهمیت رشد ذهنی و جایگاه این امر در آموزش و پرورش از دو جهت دیگر نیز اهمیت می‌یابد:

نخست از این جهت که به ارتباط دو مقوله "اندیشه" و "دین"، به‌ویژه دین مسیحیت، برخورد می‌کند؛
دوم از جهت ارتباط "ارزش‌آموزی" با "اندیشه‌ورزی" است.
دیدگاه‌هایی که دین‌ورزی و ارزش‌آموزی را متضاد با خردورزی می‌بینند، منشأ بسیاری از شبهات و پرسش‌هایی هستند که در این زمینه مطرح شده و بر همین اساس، امروزه عناوینی همچون "القا"،[4] "تفکر عقلانی"،[5] "تفکر انتقادی"[6] و "خلاقیت"،[7] به‌عنوان موضوعات مهم در بحث‌های تربیتی، نظر نویسندگان و پژوهشگران بزرگی را به خود جلب کرده است.

در این میان، آنچه الگوی اسلامی تربیت عقلانی را متمایز می‌سازد، معرفی عقل به عنوان منبع دینی و گشودن بابی گسترده از ارزش‌های عقلی به روی انسان است. ارزش‌های عقلی در اسلام بسیار فراتر از ارزش‌های ذهنی بوده و شامل ارزش‌های عقلی عملی نیز می‌شود. تدوین الگوی اسلامی تربیت عقلانی و ارائه وجوه تمایز آن از تربیت عقلانی رایج در دهه‌های اخیر، تحت عنوان آموزش فلسفه به کودکان و به‌ویژه "فلسفه برای کودکان" با توجه به توسعه و تبلیغ این برنامه، ضرورتی بسیار مهم و حیاتی است؛ بنابر آنچه بیان شد، به‌طور خلاصه ضرورت و اهمیت این تحقیق از سه جهت قابل مطالعه است.

نخست از این منظر که پرورش فکری و شکوفاسازی ارزش‌های عقلی، هدف بعثت انبیا و مهم‌ترین رسالت دین به‌شمار می‌رود (سید‌رضی،1387، خطبه 1، 43)؛
دوم از این منظر که مقوله مشابه آن، یعنی آموزش فلسفه به کودکان، دارای آسیب‌های جدی تربیتی و مبتنی بر رویکردی مادی است؛ از این‌رو آسیب‌شناسی، نسبت‌سنجی و تبیین رابطه آن با رویکرد اسلامی و درنهایت ارائه الگوی کاملی بر اساس مبانی و اصول اسلامی، اجتناب‌ناپذیر خواهد بود؛
سوم از جهت ارتباط و تضادی که در ادبیات حاکم بر پژوهش‌های تربیتی، میان مقوله تربیت فکری با دو مقوله تربیت دینی و تربیت ارزش‌ها وجود دارد، باید مورد بررسی قرار گیرد.
با توجه به ورود برنامه آموزش فلسفه به کودکان در برخی از مدارس جمهوری اسلامی ایران، غفلت از دیدگاه تربیتی اسلام، موجب بروز آفات و آسیب‌های تربیتی و نفوذ ناخواسته مبانی غیراسلامی در آموزش و پرورش و در نتیجه التقاط فکری و انحراف اعتقادی کودکان خواهد بود و بومی‌سازی آن نیز مستلزم عرضه آن بر الگوی تربیتی اسلام است.

پیشینه پژوهش
تربیت عقلانی با رویکرد غربی، دارای پیشینه گسترده‌ای در منابع لاتین است؛ اما در مورد تربیت عقلانی با رویکرد اسلامی، پژوهش‌های اندکی انجام شده که جامع‌ترین و تازه‌ترین آنها پژوهشی است که در قالب کتابی با عنوان «تربیت عقلانی از منظر قرآن کریم» توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی انجام شده است؛ از آنجا که این پژوهش‌ها فاقد نگاه تطبیقی به تلقی غربی رایج از تربیت عقلانی است، در میان پژوهشگران و فعالان عرصه تربیت اسلامی با استقبال رو‌به‌رو نشده است.

در مورد برنامه آموزش فلسفه به کودکان نیز کتاب «نقد مبانی فلسفی فلسفه برای کودکان» با رویکردی انتقادی به این برنامه غربی به نقد مبانی فلسفی پروژه‌ای پرداخته که در سال‌های اخیر طرفداران زیادی در سطح جهان و حتی در کشورهای اسلامی پیدا کرده و به دنبال تربیت عقلانی کودکان به همان معنای غربی این اصطلاح است؛ این کتاب همان‌طور که از نام آن پیدا است، تنها به دنبال نقد مبانی فلسفی برنامه مذکور بر اساس مبانی حکمت متعالیه بوده است و به دنبال ارائه الگویی اسلامی برای تربیت عقلانی نیست.

در میان تحقیقات اندک موجود، جای خالی اثری که بین این دو نگاه را جمع کند به چشم می‌خورد؛ از این‌رو در سال‌های اخیر، تدوین الگوی اسلامی تربیت عقلانی با رویکردی تطبیقی در دستور کار مرکز حوزوی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت قرار گرفته که این مقاله، بخش کوچکی از این پروژه تحقیقاتی است که به مقایسه الگوی اسلامی با برنامه غربی تربیت فکری و عقلانی می‌پردازد؛ روشن است که ارائه کامل و جزئی‌نگر الگو در قالب مبانی، اهداف، اصول، روش‌ها، عوامل و موانع از حوصله این نوشتار خارج است.

سؤالات پژوهش
سؤال اصلی: تربیت عقلانی با رویکرد اسلامی از چه الگویی تبعیت می‌کند؟

سؤال فرعی: نسبت الگوی اسلامی تربیت عقلانی با الگوها و برنامه‌های غربی، به‌ویژه طرح آموزش فلسفه به کودکان چیست؟ بر فرض مطلوبیت اجمالی برخی از رویکردهای آموزش فلسفه به کودکان، جایگاه آن در الگوی اسلامی تربیت عقلانی کجا است و چه بخش‌هایی از مبانی، اصول، اهداف و روش‌های آنها در تضاد یا تعامل با الگوی تربیتی اسلام قرار می‌گیرد؟

گفتار اول: مفهوم‌شناسی
مفهوم‌شناسی الگوی تربیتی اسلام
الگو، وسیله، معیار و میزانی برای تطبیق فعالیت‌ها و سنجش آنها و درنتیجه نقشه جامعی است که وضعیت مطلوب و راه رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب را به تصویر می‌کند؛ الگو، سندی است که نسبت به همه اسناد برنامه‌ای، چشم‌اندازی و سیاست‌گزاری‌های کشور، جایگاه بالادستی دارد.[8]

الگوی تربیتی، نمونه نظری همه‌جانبه تربیت انسان و نقشه جامع علمی و عملی همه کارگزاران تربیتی در بخش‌های مختلف سیاست‌گزاری، مدیریت، برنامه‌ریزی و اجرا بوده است؛ از این‌رو همه عناصر تئوری و عملیاتی نظام تربیتی، اعم از مبانی، اهداف، اصول، عوامل، موانع، روش‌ها و آثار تربیت در ساحت‌های شناختی، عاطفی و رفتاری انسان را شامل می‌شود. هر یک از ساحت‌های سه گانه انسان، شامل زیرمجموعه‌های خُردتری می‌شود که الگوی تربیتی در آنها ترسیم شده است؛ از این‌رو الگوی تربیت شناختی، مشتمل بر الگوی تربیت عقلانی، اعتقادی و علمی و فن‌آوری می‌شود.

امروز انقلاب اسلامی به حدی از تکامل رسیده که می‌تواند با برنامه‌ریزی دقیق، الگویی طراحی کند که به فرموده رهبر معظم انقلاب (دام‌ظله)، سایر کشورها، حتی کشورهای غیرمسلمان نیز از آن استفاده کنند.

تعلیم و تربیت مانند سایر عرصه‌های پیشرفت، از سه الگو تبعیت می‌کند:

الف) نخست، الگوهای سکولار و غیردینی؛

ب) دوم، الگوهای دینی؛

ج) سوم، الگوی اسلامی.

- الگوهای سکولار، دین و دانش، عقلانیت و مذهب، دنیا و آخرت را به‌صورت کامل جدا دانسته و تربیت انسان معاصر را مستقل از هر‌گونه دین‌آموزی ترسیم می‌کنند؛ در تحقیقات رایج تربیتی، ساحت تربیت عقلانی از جمله ساحت‌هایی است که تضاد آن با تربیت دینی، بسیار برجسته شده است (زارعیان،1391،8 -16)؛

- الگوهای دینی غیر از اسلام، خود را متعهد به آموزش دین و تربیت دینی دانسته و ساحت‌های دیگر تربیتی را در درجه بعدی اهمیت قرار می‌دهد؛ تربیت عقلانی در الگوهای دینی غیراسلامی تا زمانی روا است که خطری برای تربیت دینی نداشته باشد ( خطیبی،1392،13-26)؛

- دین اسلام با توجه به دیدگاه ممتازی که نسبت به رابطه عقل و دین دارد، الگویی متفاوت با الگوهای سکولار و حتی دینی رایج برای تربیت عقلانی ترسیم می‌کند (خطیبی،1391،9-31). مطالبی که در ادامه مقاله بیان می‌شود، تصویر روشن‌تری از الگوی تربیتی اسلام برای تربیت عقلانی ارائه می‌دهد.

مفهوم‌شناسی تربیت فکری و عقلانی در الگوی تربیتی اسلام
تربیت عقلانی در همه الگوهای تربیتی به معنای آموزش ارزش‌های عقلی است؛ اما ارزش‌های عقلی در الگوهای گوناگون، تعریف متفاوتی دارد. الگوی اسلامی بر اساس تعامل حاکمانه عقل با سایر قوای نفس و تعهد نفسانی و تقید قلبی به استدلالات عقلی و براهین ذهنی بنا نهاده شده است؛ از این‌رو تعریف گسترده‌ای از ارزش‌های عقلی ارائه می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که مصداق و جهت‌گیری همه بینش‌ها و گرایش‌ها بر اساس حکم عقل تعیین می‌شوند.

ارزش‌های عقلی در الگوی اسلامی بر اساس تقسیم عقل به دو قسم نظری و عملی و با در نظر گفتن رابطه ذهن و قلب، به "ارزش‌های عقلی نظری و عملی" تقسیم می‌شوند. از لحاظ اصطلاحی، دو تعریف برای عقل نظری و عملی توسط حکمای مسلمان، در فلسفه و حکمت اسلامی ارائه شده است (مجلسی،1403ق،1 ، 99-101)؛ عده‌ای این تقسیم را ناظر به مدرَکات عقل ( پورازغدی،1378، 37-38) و عده‌ای دیگر، ناظر به خود عقل دانسته‌اند؛ بنابر اصطلاح اول، عقل نظری مدرِک گزاره‌های توصیفی و عقل عملی مدرِک گزاره‌های تجویزی است؛ اصطلاح اول به‌لحاظ معقول و مدرَکات عقل بوده و
پدیدآورنده حکمت نظری (درک بود و نبود أشیاء) و حکمت عملى (درک باید و نباید، خیر، شر، سود و زیان اشیاء) است (طاهری، 1393، 301).

شکل 1. اصطلاحات فلسفی عقل



عقل نظری در اصطلاح دوم، محل ادراک همه مفاهیم توصیفی و تجویزی و عقل عملی، مصدر اراده و إدراکات قلبی خواهد بود. در اصطلاح حکمایی چون ابن‌سینا و تابعین ایشان، هر دو قسم یاد شده برای عقل در اصطلاح اول، عقل نظری یا قوه عالمه و مُدرکه نامیده شده، عقل عملی به معنای قوه عامله و مصدر افعال به‌کار رفته است (بوعلی‌سینا، 1375،63-64). عقل نظرى، راهنماى اندیشه بشر و عقل عملى، راهبر انگیزه او است؛ عقل نظرى نیرویى است که با آن هست‌ها، نیست‌ها، بایدها و نبایدها درک مى‌شود؛ عقل عملى نیرویى است که با آن عمل مى‌شود. آموختن دانش، عقل نظرى را متکامل مى‌کند؛ اما عقل عملى با تمرین تقوا، به کمال مى‌رسد. اصطلاح دومِ عقل نظری شامل هر دو تقسیم مذکور در اصطلاح اول شده، از این‌رو اعم از آن است؛ ریشه این دو اصطلاح در فلسفه، کاربردهای نقلی مختلفی است که در روایات شریفه برای عقل وجود دارد (عاملی،1403ق،63-64).

در این مقاله منظور از تقسیم عقل و حکمت به نظری و عملی، اصطلاح دوم و همان است که در روایات شریفه نیز به‌کار می‌رود. با توجه به این معنا، ارزش‌های عقل نظری در ارتقای مهارت‌های فکری و ظرفیت‌سازی‌های ذهنی خلاصه می‌شوند. ظرفیت‌های اکتسابی عقل نظری، مانند حفظ، فهم، هوش، ذکاوت، فراست و کیاست، اکتسابی است و همچنین مهارت‌های فکری، مانند تفکر منطقی، خلاق، انتقادی، مستقل، مستدَل، مؤثر، عمیق، بدیع، جستجوگر، تحلیل‌گر، جامع‌الأطراف، پویا، دوراندیشانه و همچنین تبادل و تضارب افکار، توانایی قضاوت صحیح، تشخیص حق، حسن تدبیر، تقدیر و برنامه‌ریزی در امور از ارزش‌های عقلی نظری‌اند. از ویژگی‌های اسلام در تربیت عقلانی، توجه هم‌زمان به شکوفاسازی ارزش‌های عقلی نظری و عملی است.

ارزش‌های عقلی عملی، ارزش‌های عقلی‌ای هستند که از تعامل اندیشه و انگیزه حاصل می‌شوند؛ قلب بیدار هم با چشم شهود و معرفت برای عقل موضوع‌سازی می‌نماید، هم با قابلیت‌هایی چون انگیزش و گرایش موجب جهت‌گیری الهی و تمرکز فکر می‌شود. بازبودن چشم دل، افق‌های جدیدی به روی ذهن گشوده، بیداری آن موجب تمرکز فکر بر معقولات ملکوتی می‌شود. گرایش به یک موضوع، موجب تمرکز فکری بر روی آن می‌شود. اگر گرایش، مُلکی و مادی باشد، موجب تمرکز عقل بر دنیا و مادیات می‌شود و اگر ملکوتی و معنوی باشد، عقل را منور به نور معرفت ربوبی و معارف اخروی می‌گرداند. تعامل صحیح ذهن و قلب، موجب تکامل فکر و پیدایش ارزش‌های عقلی عملی، همچون تمرکز فکری، نورانیت ذهنی، حکمت، حکومت و حاکمیت عقلی خواهد شد.

شکل 2. ارزش‌های عقلی



تربیت عقلانی و آموزش ارزش‌های عقلی در الگوی تربیتی اسلام، هم‌سو و هماهنگ با تربیت قلب، تزکیه نفس و تربیت معنوی به دست می‌آید. اصطلاح تربیت عقلانی در الگوی اسلامی، بسیار فراتر از رشد اندیشه‌های ذهنی و پرورش متفکر نسبی‌گرا و بی‌تفاوت به ارزش‌های دینی بوده و به معنای تربیت انسان عاقل و حکیمی است که علاوه‌بر بالندگی فکری به حکومت فکر بر اراده، انگیزه و سایر قوای درونی دست یافته باشد؛ الگوی اسلامی تربیت عقلانی به دنبال ایجاد فکر در قلب بوده و بدون بیداری و حیات قلب محقق نمی‌شود. تعامل حاکمانه عقل با قوای نفس، موجب توسعه دایره ارزش‌های عقلی، پیدایش تفکر و تعقل حکیمانه و تحقق الگوی اسلامی تربیت عقلانی خواهد شد. در قرآن کریم گاهی تعلیم، مقدم بر تزکیه آمده و گاهی نیز بالعکس است؛ تربیت ذهنی گرچه از حیث اولویت آموزشی در مراحلی از رشد، مانند اوایل جوانی، مقدم بر تربیت عاطفی است؛ اما از حیث اهمیت، همیشه متأخر از ساحت عاطفی است. رشد ذهنی منهای تربیت عاطفی، اخلاقی و معنوی هر چه بیشتر شود، چراغ حیات قلب و فطرت را کم‌فروغ‌تر می‌گرداند. تربیت عقلانی در الگوی اسلامی، یعنی تربیت فکر نورانی که ثمره آن، تربیت عاقل، حکیم، عارف و در یک کلمه انسان کامل خواهد بود؛ بسیاری از ویژگی‌های تربیت عقلانی در الگوی تربیتی اسلام، از خطبه نخست نهج‌البلاغه قابل برداشت است: پیامبرانش را در میان آنها (مردم) مبعوث ساخت و پی‌درپی رسولان خود را به سوی آنان فرستاد تا ... گنج‌های پنهانی عقل‌ها را آشکار و شکوفا سازد (رضی،1387، خطبه 1، 43)؛ إثاره در لغت عرب از ریشه «ثور» به معنای إنبعاث، برانگیختن، بلندکردن و آشکارکردن است؛ «ثار الغبار»، یعنی گرد و غبار برخاست (ابن‌فارس، 1411 ق، 1، 395؛ الجوهری، اسماعیل، 1404ق،2، 606؛ الفیومی،1414ق، 87) ؛ انقلاب، قیام، نهضت و جنبش را نیز به همین مناسبت ثوره می‌گویند؛ دفینه‌ها و گنجینه‌های عقلی نیز، همان ارزش‌های عقلی‌اند.

با توجه به مطالب گفته شده، تربیت عقلانی عبارت است از دو فرایند:

فرایند شکوفاسازی ارزش‌های عقل نظری و عملی یا به تعبیر دیگر، فرایند پرورش تفکر و تعقل قلبی و حاکم‌سازی آن بر قوای نفس؛
فرایند ارتقای ظرفیت‌های زیرساختی ارزش‌های عقلی؛ یعنی «رشد قوای ذهنی زمینه‌ساز تعقل و تفکر، همچون هوش، حافظه، فاهمه و مخیله».


شکل 3. مفهوم‌شناسی تربیت عقلانی بر اساس الگوی اسلامی

تربیت فکری و عقلانی، علی‌رغم تفاوت لغوی فکر و عقل از یک الگوی تربیتی تبعیت می‌کنند؛ به همین دلیل از لحاظ اصطلاحی مترادف خواهند بود؛ بنابراین تربیت فکری و عقلانی در الگوی اسلامی عبارت است از: «فرایند رشد و بالندگی مهارت‌ها، ظرفیت‌های ذهن، شکوفاسازی و تثبیت ارزش‌های عقلی نظری و عملی؛ در یک کلام تربیت عقلانی، یعنی عاقل‌پروری، حاکم‌نمودن عقل بر قوای نفس و تربیت انسان عاقل و حکیم است».

مفهوم‌شناسی آموزش فلسفه به کودکان
آموزش فلسفه که از آن می‌توان به تربیت فلسفی نیز تعبیر کرد، به معنای تربیت ذهن‌های مستقل، استدلالی، فلسفه‌ورز و دارای تفکر نظام‌مند فلسفی و تحلیل‌گر عقلی و همچنین به معنای تربیت فلاسفه آشنا با اصطلاحات و آرای موجود در علم فلسفه است؛ البته تربیت فلسفی به معنای شاخه‌ای از علوم تربیتی در کنار فلسفه تربیت نیز مطرح می‌شود؛ اما دو معنای ذکر شده، به‌ویژه معنای اول مشهورتر هستند. تربیت فلسفی به معنای اول، از روش فلسفه در تعلیم و تربیت بهره می‌گیرد، ولی معنای دوم، تعلیم فلسفه را به عنوان یک علم در کنار سایر مواد آموزشی دنبال می‌کند. آموزش فلسفه چه به‌عنوان رویکرد آموزشی در تعلیم و تربیت و چه به عنوان ماده آموزشی در کنار سایر مواد، اگر بر مبنای فلسفه اسلامی باشد، به‌عنوان یکی از روش‌های بینشی تحقق الگوی اسلامی تربیت عقلانی قابل استفاده است؛ اما این تعبیر هنگامی که مقید به قید "کودکان و نوجوانان" به‌کار می‌رود، حاکی از اصطلاح غربی نوظهوری است که گاه با تلقی رایج از تربیت عقلانی همسو گرفته می‌شود. اصطلاح تربیت به‌طور عام و تربیت عقلانی به‌طور خاص در غرب که مبتنی بر مبانی فلسفی آن دیار از جمله تجربه‌گرایی در معرفت‌شناسی و نسبیت‌گرایی در ارزش‌ها است که توضیح مفصل این مبانی و نقد آنها در کتاب «نقد مبانی فلسفی فلسفه برای کودکان» آمده است؛ با اینکه در تعریف ریشه انگلیسی (education) پرورش روحی و معنوی نیز نهفته است (میالاره، 1375، 5)؛[9] اما بیشتر نظام‌های آموزشی دنیا از این بُعد غفلت ورزیده (گروه نویسندگان،1390، 29) و تربیت را در توسعه و انتقال علوم و فنون از نسلی به نسل دیگر محدود می‌کنند (پرایس، 1377، 157-167)؛ براساس مبانی فلسفی غرب، اعم از عمل‌گرایی، ابزارگرایی و سایر مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی و ارزش‌شناختی مادی‌گرایانه، تربیت عقلانی در غرب به معنای: «تربیت ذهنی محدود به علوم ابزاری و در جهت کسب مهارت‌های اندیشه‌ورزی ذهنی با هدف تأمین رفاه دنیوی و ارزش‌های مادّی مبتنی بر لیبرال - دموکراسی» بوده و اصطلاح آموزش فلسفه به کودکان، در چنین فضایی نشو و نمو یافته است (ستاری،1393،75-137). از آنجا که "آموزش فلسفه به کودکان و نوجوانان" به‌طور فزاینده‌ای در دنیا و حتی در کشورهای اسلامی ترویج می‌شود، تعیین نسبت دقیق‌تر این مفهوم با تربیت فکری و عقلانی نیازمند بررسی همه جانبه کاربردهای مختلف این اصطلاح غربی است (لیپمن، 1388، 151-175).

در چند دهه اخیر، بسیاری از کشورهای دنیا به این نتیجه رسیدند که قدرت استدلال منطقی کودکان و نیز قوت حکم‌کردن اخلاقی ایشان، باید تقویت شود؛ اما سؤال اساسی این بود که آموزش منطق و استدلال اخلاقی چگونه برای کودک امکان‌پذیر است؛ متولیان امر تعلیم و تربیت برای پاسخ به این پرسش، تأکید فراوانی بر افزایش توانایی استدلال کودکان از طریق تقویت عنصر اندیشه و تفکر نمودند؛ ایشان معتقد بودند همان‌طور که به بچه‌های خویش خواندن و نوشتن را تحت عنوان ادبیات می‌آموزیم، باید استدلال و داوری صحیح را نیز به‌ویژه در حوزه سؤالات اساسی، تحت عنوان "فلسفه" به آنها بیاموزیم.

در واقع "آموزش فلسفه به کودکان" عنوان جامعی برای تلاش‌هایی است که در چند دهه اخیر برای بهبود وضعیت فکرآموزی در مدارس دوره عمومی غرب و سپس برخی از کشورهای دیگر صورت پذیرفته است؛ گرچه این طرح، برداشت‌های متفاوتی به دنبال داشته، اما مشهورترین آن، برنامه‌ای است که به نام «فلسفه برای کودکان» و به عنوان بهترین رویکرد نسبت به بهبود تفکر کودکان شناخته می‌شود؛ این برنامه به دلایلی از جمله آنکه شامل داستان‌های تخیلی با زبان کودکانه است، مورد استقبال مخاطب کودک و نوجوان قرار می‌گیرد؛ همچنین این برنامه کودکان را به گفت‌وگو دربارة موضوعات بحث‌برانگیزی، همچون اخلاق وارد نموده و از این طریق به تقویت تفکر انتقادی آنها می‌پردازد (لیپمن، 1388، 151-175).

از آن‌رو که اصطلاح آموزش فلسفه به کودکان بیشتر با برنامه "فلسفه برای کودکان" شناخته شده، معمولاً با این برنامه مترادف دانسته می‌شود؛ اما رویکرد دوم و سومی نیز مطرح هستند که به دانش فلسفه به‌عنوان یک علم مستقل نگاه کرده یا به آموزش آن به کودکان پرداخته و تربیت فلاسفه کوچک را دنبال می‌کنند و یا به کشف روابط علم فلسفه با مقوله تربیت کودک می‌پردازند. از میان سه رویکرد موجود درباره فلسفه و کودکان، دو رویکرد اول که متعلق به لیپمن و گاردر هستند، ارتباط بیشتری با تربیت فکری کودکان دارند که در اینجا به توضیح مختصر آن دو پرداخته می‌شود:

رویکرد اول - P4C یا فلسفه برای کودکان
اساس برنامه «فلسفه برای کودکان» که در دوره معاصر و توسط متیو لیپمن به‌وجود آمده را رهنمودهای جان دیویی و لیو ویگوتسکی تشکیل داده که بر ضرورت تعلیم تفکر و تأمل ذهنی و نفی آموزش صرفِ «حفظ کردن» تأکید می‌کردند؛ دیویی تجربه و تفکر را اساس تعلیم و تربیت دانسته و در کتاب "چگونه می‌اندیشیم"، آغازگر اندیشیدن دقیق، منطقی و تأملی را (شعبانی ورکی، 1392،270)، تجربه وضعیت‌های معین و تردید در آ‌نها معرفی می‌کند؛ به عقیده وی شروع اندیشیدن در شک، ابهام و سرگشتگی یا به‌اصطلاح، قضاوت معلّق و تردید سالم در یک پدیده است؛ ‌بنابراین از نظر او وجود یک پرسش برای بر هم زدن آرامش، جرقه تولید دانش و شرطی ضروری در آغاز اندیشیدن است (لیپمن، 1388، 151-175).

برای کودکان کافی نیست فقط آنچه را که به آنها گفته می‌شود به حافظه سپرده و سپس به یاد بیاورند، بلکه آنها باید موضوع موردنظر را آزموده و تجزیه و تحلیل کنند؛ همان‌طور که فرایند اندیشیدن، پردازش اموری است که کودکان دربارة جهان و از طریق حواسشان یاد می‌گیرند، همان‌طور نیز کودکان باید عادت داده شوند که درباره آنچه در مدرسه یاد می‌گیرند، بیاندیشند و آموزه‌های علمی را دست‌مایه اندیشه‌ورزی قرار دهند؛ حفظ کردن مطالب، یک مهارت ذهنی کم‌ارزش و سطح پایین است؛ به کودکان باید مفهوم‌سازی، داوری، تمییز امور از یکدیگر، استدلال و اموری از این قبیل را یاد داد (همان).

رویکرد اول را می‌توان به عنوان رویکرد مشهور در آموزش فلسفه به کودکان با تلقی رایج از تربیت فکری و عقلانی که بر اساس مبانی فلسفی آن در غرب به معنای «تربیت ذهنی محدود و ابزاری» است، مشابه دانست (ستاری،1393، 75-137). پس از تأکیدات سقراط، افلاطون و ارسطو بر تربیت عقلانی به معنای رایج در دوران قدیم و تأکیدات جان دیویی بر تربیت عقلانی محدود و مقید به عقلانیت ابزاری در دوران جدید، متیو لیپمن را می‌توان مؤثرترین فیلسوف معاصر در بازخوانی رویکرد غربی تفکرآموزی و ترویج آن در مراکز آموزشی کشورهای مختلف دانست.

با توجه به قرابت شدید رویکرد مشهور آموزش فلسفه به کودکان با تلقی عمومی و اصطلاحی تربیت عقلانی، همچنین اجرای آن در بیش از پنجاه کشور جهان و توسعه روزافزون آن در کشورهای اسلامی، بررسی دقیق و تعیین نسبت آن با تربیت عقلانی در اسلام نقش مهمی در عرضه و اجرای موفق الگوی اسلامی تربیت عقلانی خواهد داشت. فلسفه برای کودکان بر آفریدن، بیان کردن و احساس کردن به‌عنوان شریان اصلی تمیز و داوری تأکید می‌کند؛ تمرینات منظم و برنامه‌ریزی شده این نوع یادگیری و درک مطلب که در بطن تعلیم و تربیت فلسفی قرار داشته، مشارکت در تحقیق نامیده می‌شود؛ این رهیافت تعدیل شده و مبتنی بر همکاری، با مفهوم تعادل تأملیِ راول[10] و مکتب اصالت آزمایش جان دیویی مطابقت دارد.

پروژه فلسفه برای کودکان به‌عنوان ابزاری برای آموزش فلسفه و اندیشه
فلسفی طراحی شده و مستقل از سایر عناوین درسی ارائه می‌شود؛ البته از روش‌هایی که در آن به‌کار گرفته می‌شود، می‌توان در آموزش سایر عناوین درسی بهره برد؛ چنانکه یکی از هدف‌های این طرح، تکمیل رویکرد تربیتی دانش‌آموز محور و ارائه ابزاری مناسب برای رسیدن به نتایج آموزشی مربوط به رشته تحصیلی دانش‌آموز است؛ ولی به هیچ وجه نباید آن را برنامه‌ای جنبی و تنها در خلال سایر درس‌ها دانست(لیپمن.1388، 151-175).

برای انجام این پروژه، هم به معلمان کارکشته و کارآزموده و هم به متون درسی مناسب نیاز است؛ به‌همین دلیل لیپمن و همکاران او در ارائه طرح فلسفه برای کودکان که با عنوان (Philosophy for children) و علامت اختصاری (P4C) یا (فبک) شناخته می‌شود، غیر از کتاب‌های راهنمای معلمان، به تدوین کتاب‌های مفیدی به عنوان متن درسی برای این نوع کلاس‌ها اقدام نمودند. در اجرای طرح فلسفه برای کودکان، متن‌های آموزشی از اهمیت خاصی برخوردارند؛ این متون باید از تنوع و تناسب با سطح فکری دانش‌آموزان برخوردار بوده و هر بخش از آنها یک نکته کلیدی و اصلی فلسفی داشته باشد که در درس‌های بعدی همان نکته به شکلی دقیق‌تر مورد توجه قرار گرفته، مطالب جدیدتری نیز اضافه و در پایان هر درس، مجموعه متنوعی از تمارین و پرسش‌ها مطرح شود ( ستاری،1393، 3-13).

رویکرد دوم - PWC یا فلسفه با کودکان
یکی از روش‌های آموزش تفکر به کودکان با رویکرد فلسفی، "فلسفه به همراه کودکان" یا (PWC) است[11] که در کشورهای اروپایی رشد چشمگیری داشته است. فلسفه با کودکان گرچه به‌عنوان شاخه فرعی فلسفه برای کودکان رشد کرده، اما از بحث و گفت‌وگو درباره آرای فلسفی و نه داستان‌های تفکّربرانگیز برای کودکان سود می‌برد. برنامه فلسفه با کودکان قصد دارد تا آنها را به‌عنوان فلاسفه جوان پرورش دهد؛ اما هدف «فلسفه برای کودکان»، یاری دادن به آنها برای بهره‌مندی از فلسفه به منظور بهبود بخشیدن به یادگیری سایر موضوعات موجود در برنامه درسی است. یوستین گاردر که این رویکرد توسط وی مطرح شد، در کتاب "دنیای سوفی" با روایت داستان فلسفه در یک زمینه تاریخی به بیان اندیشه‌ها و نظریه‌های فلسفی و آموزش آنها با زبانی ساده به کودکان می‌پردازد (گاردر، یوستین،1375،12).

برای انجام مطالعات فلسفی، ذهن باید با مفاهیم انتزاعی درگیر شود و در این درگیری، قابلیت‌های فراوانی لازم است؛ به همین جهت هنگامی که واژه فلسفه به میان می‌آید، بلافاصله در اذهان، مفهوم دشوار و مبهم در آن تداعی می‌شود. در چنین شرایطی سخن گفتن از آموزش مباحث فلسفی برای کودکان، عجیب و غیرعملی می‌نماید.

عملکرد فیلسوفان در گذشته نشان می‌دهد که ایشان قابلیت‌های مشخصی را برای فراگیری فلسفه لازم می‌دانستند، اما هیچ‌گاه سن خاصی را برای یادگیری مشخص نکرده‌اند. در عین حال برای مدت 2500 سال، آموزش فلسفه برای بچه‌ها توصیه نمی‌شد؛ چراکه آن را برخوردار از مباحثی مشکل و تنها محیط‌های آکادمیک و دانشگاهی و برخوردار از سطح علمی بالا را مناسب آن می‌دانستند؛ همچنین فیلسوفان معتقد بودند که قوای ادراکی انسان به‌تدریج فعلیت یافته و عنصر زمان، نقش مهمی در فهم بهتر و یادگیری کامل‌تر او دارد؛ در ضمن تا حدود سنی معین، انسان در فهم و یادگیری کمال می‌یابد و پس از رسیدن به آن حدود، به‌تدریج این نیرو در وی رو به کاهش می‌گذارد؛ البته پیمودن این مسیر در مورد همه انسان‌ها هم‌سان نبوده و استثناپذیر است (ستاری، 1393 ،12).

گفتار دوم: مقایسه تربیت عقلانی در الگوی تربیتی اسلام و طرح آموزش فلسفه به کودکان
تفاوت اول: رویکرد دینی جامع به تربیت عقلانی
در فضای تربیتی رایج امروز هرگاه که از تربیت دینی و اخلاقی سخن به میان می‌آید، حمله تفکرات لیبرالیستی با حربه عقلانیت و دفاع از حقوق تربیتی و آموزشی متربیان شروع می‌شود؛ اساس این حملات بر این برداشت قرون وسطایی استوار است که ایمان و تدین با به صلیب آویختگی عقل و تعقل تلازم داشته، آموزش ارزش‌های اخلاقی و مذهبی، نوعی القا، تلقین، تحمیل عقیده، شستشوی مغزی و تعطیلی عقل بوده و مانع رشد ارزش‌های عقلانی، همچون خلاقیت و قدرت تفکر انتقادی می‌شود و این با روح تعلیم و تربیت و آزادی انسان هم‌خوانی ندارد (ژیلسون،1372، 25). پیش‌گامان دیدگاه خودتبیینی ارزش‌ها و طرفداران تفکر انتقادی، به‌طور خاص در این زمینه و به‌ویژه پیرامون نقش عقلانیت در تربیت، قلم فرسایی زیادی کرده‌اند ( زارعیان،1391، 103).

موضع‌گیری امروز کارشناسان غربی، ریشه در استبداد دینی قرون وسطی دارد که عقلانیت در آن جایگاهی نداشته و تلقین و تحمیل از ارکان دین‌داری و تربیت دینی بوده که عقیده داشته‌اند مسیحیت برای إرضای عقول آدمیان نیامده و نمی‌توان آن را در پرتو عقل و منطق فهمید؛ چرا که مهم‌ترین آموزه‌های آن، خردستیزی است (کران فیبل، 1375، 42). در این دوره ‌با علوم تجربی نیز به بهانه دخالت در مشیت خداوند، به‌شدت مخالفت و فرد برای جامعه و دولت تربیت نمی‌شد؛ زیرا نهایت اهداف تربیت، رستگاری در جهان دیگر بود؛ ‌حتی آبای کلیسا نسبت به دولت و سیاست بدگمان بودند تا جایی ‌که آگوستین وجود دولت را توهین به خدا می‌دانست (کاردان،1394، 63). هدف تربیت در دوران پیش از رنسانس، فقط بهبود جامعه از لحاظ اخلاقی و عبادی بوده، توجهی به تربیت فکری، جسمانی و هنری نمی‌شده است؛ اینها نمونه‌ای از ایمان‌گرایی‌های محض در قرن وسطی است؛ ‌در این شکل از تربیت، ‌نقادی و آزاداندیشی در پایین‌ترین حد ممکن قرار دارد ( ماتین،1378، 67).

بر اساس ذهنیت غربی شکل‌گرفته از دین و اخلاق، مفاهیم تربیت دینی و اخلاقی در غرب، «القا و تلقین ارزش» را تداعی می‌کنند و متقابلاً مفهوم تحمیل و تلقین ارزش، ذهن را به بحث «تربیت دینی واخلاقی» سوق می‌دهد؛ منشأ تقابل، پذیرش این فرض است که تربیت دینی به‌جز از طریق إلقای کورکورانه آسان نیست و چون این القا، ناعادلانه و نادرست است، باید متوقف شود. مؤلفان مدخل ("Indoctrination") در دائره‌المعارف فلسفه تعلیم و تربیت، ریشه این مفهوم را در قرون وسطی می‌دانند که در آن زمان اشاره به آموزش‌های مسیحیت داشته است ,303) J.J.(ed) 1996.(.



رویکردهای سکولار و لیبرال در تربیت ارزش‌ها، خودتبیینی ارزش‌ها و خودشکوفایی آنها[12] را در فضایی آزاد دموکراتیک، تنها راه حفظ عقلانیت دانسته، منش‌پروری، سیرت‌آموزی و آموزش ارزش‌های دینی و اخلاقی را سرکوب‌گر عقلانیت، خلاقیت و تفکر انتقادی دانسته‌اند (خطیبی،1391،9-13). بسترسازی تاریخی نهادهای دینی شرق و غرب، به‌ویژه کلیسا، موجب تبدیل آن به الگوی رایج تربیت عقلانی و تبدیل‌شدن آن به مفهومی متضاد با تربیت دینی و اخلاقی شده است (زارعیان،1391،8-16).

تفاوت دوم – تکفیک تربیت ذهنی از تربیت فکری و عقلانی
تفاوت مهم دیگر، الگوی اسلامی تربیت عقلانی با الگوهای رایج، تفکیک مفهوم تربیت ذهنی از تربیت عقلانی است. اصطلاح تربیت عقلانی در ادبیات علمی رایج، به پرورش خلاقیت، توان حل مسئله و سایر قوای ذهنی، محدود بوده و می‌توان گفت، همان تربیت ذهنی است که گاه از راه آموزش فلسفه به کودکان دنبال می‌شود. پیشتازان فلسفه تربیتی غرب و پیروان آنها، کسی را فرهیخته می‌دانند که فقط علوم مورد احترام جامعه را کسب کرده باشد. تربیت عقلانی در غرب از منظرهای مختلف با عناوین مختلفی شناخته می‌شود که دقت در این عناوین، برداشت ایشان از اصطلاح تربیت عقلانی را به خوبی روشن می‌سازد:

به آن "عقلانی" گفته می‌شود، چون نیروی ذهنی را افزایش می‌دهد؛ به آن "شناختی" نیز می‌گویند، چون قدرت استدلال افراد را رشد می‌دهد. از بُعد فردی نیز تربیت عقلانی کسب معارفی است که به‌طور عام و یا از منظر یک فرهنگ خاص، دانش قلمداد شوند که از این منظر با "تربیت علمی" مترادف خواهد بود (الیاس،1389، 85-89).

از منظر اسلام، تربیت ذهنی، ابزار و مقدمه تربیت عقلانی بوده و عقلانیت فقط زمانی محقق می‌شود که به حاکمیت عقل و اندیشه بر انگیزه و اعمال انسان منجر شود. تعقل و تفکر در اسلام به معنای ایجاد فکر در ظرف قلب با استفاده از ابزارهای ذهنی است (حج،22-48)؛ بنابراین حیات قلب در تحقق عقلانیت نقش محوری خواهد داشت. اما تعقل و تفکر در غیراسلام، بیانگر نوعی از فعالیت‌های ذهنی است که بدون تعامل با قلب نیز تحقق می‌یابد. تعقل و تفکر اگر فقط به‌وسیله ذهن انجام گیرد، در زمره فعالیت‌های ذهنی و بالاتر از تخیل و توهم قرار می‌گیرد (کلینی،1407ق،1،12)؛ ولی اگر به‌وسیله قلب انجام گیرد، در زمره فعالیت‌های قلبی و از متعالی‌ترین ارزش‌های انسانی خواهد بود که انگیزه‌ساز، تحول‌آفرین و باعث رشد عاطفی و انقلاب معنوی است. از تفکر و تعقل قلبی می‌توان به "تفقه" تعبیر کرد (انفال،179).

استمراربخشی به "تعقل ذهنی" موجب پیدایش ذهن خلاق و اندیشه‌ورز شده و تداوم "تعقل قلبی"، سبب فقیه‌شدن انسان و پیدایش عاقل به معنای حکیم خواهد شد. عاقل از نظر اسلام، متفکر متعهدی است که نسبت به افکار و اندیشه‌های خود، تعهد قلبی و عملی داشته باشد. مصداقی که الگوی سکولار و لیبرال تربیت عقلانی دنبال می‌کند به صِرف تربیت ذهنی به دست می‌آید؛ ولی آنچه الگوی اسلامی پیگیری می‌کند، سپردن زمام تعقل به‌دست قلب است که نیازمند بیداری و حیات قلب است؛ قلب انسان مانند خود او دارای حیات و ممات بوده، تنها زمانی می‌تواند زمام عقل را به‌دست گیرد که بینا، بیدار و زنده باشد (انفال،24). داشتن قلب سلیم و اجازه یافتن به حیات انسانی، در گرو استجابت و پاسخ‌گویی به دعوت الهیِ مربیان آسمانی است. رفتارهای حیوانی، ناشی از مسخ هویت و وارونه‌شدن قلب بوده و قلب بیمار، فاقد قدرت تشخیص حق از باطل و هدایت از ضلالت و به تعبیر امیرالمؤمنین(ص) مرده‌ای در میان زندگان خواهد بود (سید رضی،1387، خطبه 1،119).

از زمانی که تفکر و تعقل موجب بیداری قلب شود و زمام عقل را قلب به‌دست گیرد، تربیت عقلانی به‌معنای مورد نظر الگوی اسلامی آغاز می‌شود. در واقع، تعقل، تفکر و تفقه، ثمره تعهد و تقید قلب به شمار رفته و تربیت عقلانی مستلزم تربیت هماهنگ افکار با عواطف و رفتارها است؛ از این‌رو علی‌رغم استقلال ساحت تربیت عقلانی از تربیت عاطفی و رفتاری، تعامل هماهنگ این ساحت‌ها، شرط اساسی تحقق عقلانیت بوده و بدون وجود این شرط آنچه پدیدار می‌شود، تربیت ذهنی محض، نه تربیت فکری و عقلانی است.

تفاوت سوم – هضم آموزش فلسفه در الگوی تربیتی اسلام
الگوی اسلامی تربیت فکری و عقلانی فرزندان، مبتنی بر نقشه تربیتی جامع، چشم‌انداز بلند و افق بی‌نهایتی است که مبانی، اهداف، اصول، روش‌ها و آثار بسیار متفاوتی در مقایسه با الگوهای غربی تربیت عقلانی و طرح «آموزش فلسفه به کودکان» دارد. ثمره شناخت الگوی تربیتی اسلام، روشن شدن تفاوت تعریف اسلام از تعقل و تفکر و شناخت جایگاه آموزش فلسفه به کودکان در الگوی اسلامی تربیت عقلانی است. جایگاه طرح آموزش فلسفه به کودکان در الگوی اسلامی با مقایسه میان این طرح و الگوی اسلامی تربیت عقلانی در سه بُعد مبادی، روش‌ها و محتوای آموزشی مشخص می‌شود:

الف) در بخش مبادی به توضیح تباین راهبردی طرح مذکور با الگوی اسلامی تربیت عقلانی پرداخته می‌شود؛

ب) در بخش روش‌ها، کاربرد مشروط و محدود طرح مذکور مورد بررسی قرار می‌گیرد؛

ج) در بخش محتوایی نیز بر لزوم بومی‌سازی محتوای داستان‌های تفکربرانگیز با محوریت کتاب الهی تأکید می‌شود.

1. تباین راهبردی طرح لیپمن و گاردر با الگوی اسلامی تربیت عقلانی
از لحاظ مفهوم‌شناسی و مبادی تصوری، تعقل، تفکر و تربیت فکری و عقلانی در الگوی اسلامی تعریف خاصی دارند؛ از این‌رو اشتراک الگوی اسلامی با طرح آموزش فلسفه به کودکان در این بخش، فقط به اشتراک لفظی محدود می‌شود. در بخش مبادی تصدیقی، اعم از مبانی، اصول و اهداف، الگوی اسلامی در نقطه مقابل طرح آموزش فلسفه به کودکان قرار دارد که شرح این تباین، مجال بسیار وسیع‌تری می‌طلبد و کتاب «نقد مبانی فلسفی فلسفه برای کودکان» به بیان مستوفای همین بخش همت گمارده است.

بر اساس مبادی تصوری و تصدیقی اسلامی، ثمره تربیت عقلانی و پرورش فکری در الگوی تربیتی اسلام، تربیت عاقل، حکیم، عارف و در یک کلمه تربیت انسان کامل خواهد بود. انسان متفکر و عاقل، انسانی است که فکر را نه فقط در ذهن، بلکه در درون قلب خود ایجاد و بدین‌وسیله به بیداری و احیای قلب کمک کند؛ بنابر فرمایش امیرالمؤمنین(ص) تفکر و تعقل قلبی است که در کنار قیام لیل و تقوای الهی موجب دعوت انسان به سوی خیر و نیکی و درنتیجه سعادت و حیات ابدی او می‌شوند (کلینی، 1407ق،2،54-55).

تفکری که در اسلام بالاترین عبادت شمرده شده، تفکری است که روشن‌کننده نور معرفت در قلب باشد (همان). نبی مکرم اسلام(ص) بلافاصله پس از آنکه یک ساعت تفکر را بهتر از یک سال عبادت دانسته می‌فرماید: «تنها کسانی به این جایگاه می‌رسند که خداوند ایشان را به نور معرفت و توحید مختص نموده باشد»( مجلسی،1403،68،326).

تفکر هر انسانی دارای ارزش واقعی و ابدی نیست و تفکر ارزشمند از نظر خداوند متعال، مشروط و مقید به بیداری، قیام، حرکت و حیات متفکر است؛ بنابر نقل شیخ کلینی قدس‌سره در کتاب تفکر اصول کافی، از امام صادق(ص) درباره کیفیت تفکری که از نماز شب هم بهتر است، پرسیدند، حضرت پاسخ فرمودند: «باید از خرابه‌ها و خانه‌ها مرور کند و به آنها بگوید، "کجایند ساکنان تو؟! کجایند سازندگان تو؟! چه شده، چرا با من سخن نمی‌گویی؟!"».

تعقل و تفکر از نظر کتاب و اولیای الهی(ع) بر دو قسم است:

تفکر ایستا و پایین‌برنده؛
تفکر پویا و بالابرنده.
تفکر نوع دوم است که سازنده و سوق‌دهنده انسان به سوی ابدیت، معنویت و ارزش‌های والای انسانی است؛ تفکر پویا با سکون به دست نمی‌آید، باید حرکت کرد و موقعیت تفکر اثربخش و انگیزه‌ساز را به وجود آورد. اندیشه مادی و غیرمرتبط با انگیزه، بدون تحرک و هجرت هم به دست می‌آید، ولی اندیشه انگیزه‌ساز و پیش‌برنده به سوی آخرت، نیاز به سیر فی الأرض، رفتن به قبرستان و موقعیت‌های اخروی دارد؛ از این‌رو قرآن کریم قیام را مقدم بر تفکر دانسته و شرط تفکر اثربخش را فاصله گرفتن از زمین و توجه به آسمان دانسته است (ملک،46)؛ «بگو شما را فقط به یک چیز موعظه می‌کنم؛ قیام برای خدا...، پس از آن تفکر... » (سبا،46).

الگوی اسلامی تربیت عقلانی، پرورش متفکر قیام‌کننده از ماده به معنا و مُلک به ملکوت است و بسترسازی برای شکوفایی تمام ارزش‌های انسانی و تحقق انسان کامل را دنبال می‌کند؛ نه تربیت مغز متفکری که چون رباط انسان‌نما فقط در خدمت تولید علوم ابزاری، توسعه صنعتی و افزایش رفاه مادی برای مستکبران و دنیاطلبان قرار گیرد؛ بنابر الگوی اسلامی تربیت عقلانی، فاصله گرفتن از دنیا و قیام برای خدا، مقدمه تفکر است؛ حال آنکه بنابر الگوهای رایج غربی، توجه به دنیا و تلاش برای عمران و آبادی آن، شرط تحقق انسان متفکر و اندیشمند است.

2. کاربرد مشروط و بسیار محدود آموزش فلسفه در روش‌های بینشی الگوی اسلامی
طرح آموزش فلسفه به کودکان دارای دو رویکرد مشهور است؛ که این دو رویکرد عبارتند از: رویکرد متیو لیپمن و رویکرد یوستین گاردر؛ از میان این دو رویکرد مشهور، رویکرد متیو لیپمن مشهورتر و بر اساس تحلیل تربیتی و روانشناختی‌ که در ادامه بیان می‌شود، آموزش آن به کودکان معقول‌تر است؛ برای نسبت‌سنجی میان تربیت عقلانی و آموزش فلسفه به کودکان یا تربیت فلسفی فرزند، توجه به اسلامی و غیراسلامی بودن فلسفه و محتوای فلسفی مورد آموزش از یک سو و قید "کودک و نوجوان" از سوی دیگر اهمیت به‌سزایی دارد.

نسبت تربیت عقلانی و تربیت فلسفی کودک، بستگی به معنای این دو اصطلاح در الگوهای تربیتی مختلف دارد؛ تربیت عقلانی به معنای مصطلح غربی که پیش‌تر ذکر شد، (تربیت ذهنی محدود به اهداف مادی، رفاهی و ابزاری) عمومیت من وجه نسبت به تربیت فلسفی کودک دارد؛ چراکه آموزش فلسفه هم شامل جوانان و بزرگ‌سالان و هم شامل تربیت عقلانی غیرفلسفی و سایر روش‌های بینشی خردپروری می‌شود؛ به عبارت دیگر، تربیت عقلانی مستلزم آموزش مفاهیم ذهنی و اصطلاحات فلسفی نبوده و این فرایند می‌تواند در ضمن بسیاری از روش‌های تربیت عقلانی دنبال شود.

الگوی اسلامی تربیت عقلانی با مبانی و محتوای آموزش فلسفه به کودکان نیز به‌طور کامل تعارض و تباین دارد؛ البته برخی از فنون و شیوه‌های طرح "آموزش فلسفه به کودکان" در روش‌های بینشی تربیت عقلانی با شرایطی به‌کار می‌روند. اجرای بی‌ملاحظه الگوی غربی و رعایت نکردن هر کدام از ملاحظات و شرایط زیر، به معنای عدم تحقق الگوی اسلامی تربیت عقلانی خواهد بود:

حذف مبانی، محتوا و قید "کودک" از عنوان طرح آموزش فلسفه و قرار دادن تربیت فلسفی کودک در زمره یکی از موضوعات فرعی؛
نگاه راهکاری، نه راهبردی به تربیت فلسفی و به‌کارگیری آن به‌عنوان یکی از شیوه‌های بینشی با تکیه بر مبانی، اهداف و اصول الگوی اسلامی تربیت عقلانی و به منظور تحقق عینی الگو؛
محدود نشدن به شیوه تربیت فلسفی برای تربیت عقلانی و توجه به سایر روش‌های بینشی و استفاده از همه آنها به اقتضای شرایط؛
رعایت اصول روان‌شناسی رشد و متناسب‌سازی حجم و غلظت تربیت فلسفی با اولویت تربیتی مخاطبان؛
اهتمام جدی به حیات قلب و تربیت ساحت عاطفی و اولویت دادن به روش‌های انگیزشی ساحت عقلانی، به‌ویژه در مراحل اولیه رشد.
حذف مبانی غربی و محتوای تخیلی، نسبی و سکولار آموزش فلسفه به کودکان و به‌کارگیری مشروط شیوه‌های کاربردی آن در زمره روش‌های بینشی تربیت عقلانی، به معنای هضم کامل این طرح در الگوی اسلامی تربیت عقلانی و نادرستی اجرای مستقل آن است؛ به عبارت دیگر می‌توان گفت، تربیت فلسفی کودک، هم‌پوشانی بسیار ناچیزی در بخش روش‌ها با الگوی اسلامی تربیت عقلانی داشته و اجرای مستقل آن به‌عنوان طرحی کامل و الگویی جایگزین برای تربیت عقلانی، بی‌معنا خواهد بود.

لزوم حذف قید "کودک و نوجوان" از طرح « آموزش فلسفه» به دلیل دو مطلبی است که در ادامه گفته می‌شود. این طرح به‌ویژه‌ با رویکرد دوم و به صورت انتقال مفاهیم و اصطلاحات فلسفی، برای کودکان و نوجوانان به ذلایل زیر مناسب نیست.

نخست اینکه، از لحاظ روان‌شناسی رشد و یادگیری، اولویت آموزشی در دوره کودکی و نوجوانی، «تربیت عاطفی و رفتاری» است، نه تربیت شناختی، عقلی، فلسفی و علمی؛ به فرمودة امام صادق (ص): «فرزند باید هفت سال بازى کند، هفت سال ادب قرآنی بیاموزد و هفت سال به یادگیری حلال و حرام بپردازد» (کلینی،1407 ق، 6،47؛ حرعاملی، 1409، 475). بر اساس اولویت‌بندی رِوایی مراحل رشد، در دوره اول کودکی خبری از آموزش نبوده و هفت سال اول زندگی، دانشگاه تربیت عاطفی است. در دوران طفولیت هیچ نوع آموزشی جز پرورش محبت فطری نسبت به خدای متعال، کتاب آسمانی، ارزش‌ها و اولیای الهی نباید در اولویت قرار بگیرد؛ از دوره دوم نیز که آموزش شروع می‌شود، اولویت با تعلیم آداب قرآنی و رفتارهای پسندیده است، نه آموزش اصطلاحات و نظریات فلسفی؛

دوم اینکه، تربیت فلسفی فرزند، فقط با رویکرد مشهور(Philosophy for children) (فبک) یا همان فلسفه برای کودکان و با به‌کارگیری روش فلسفی در آموزش برای پرورش مهارت‌های ذهنی مطلوب است. آموزش اصطلاحات و انتقال مفاهیم فلسفی برای بسیاری از بزرگ‌سالان، مفید و قابل توصیه نیست، چه رسد به کودکان و نوجوانان؛ رویکرد دوم با ملاحظات و شرایطی فقط به عنوان یک روش در روش‌های بینشی تربیت عقلانی، نه برای کودکان و نوجوانان، بلکه برای برخی از بزرگسالان مطرح می‌شود. رویکرد مشهور فلسفه برای کودکان، در پی استفاده از روش‌های فلسفی در تعلیم و تربیت بود و فلسفه را بستر مناسبی برای استخراج رویکردهای آموزشی و روش‌های تربیتی قلمداد می‌کرد. از منظر رویکرد مشهور، آموزش فلسفه به کودکان را باید آموزش تفکر به ایشان با رویکرد فلسفی دانست و تنها آموزش فلسفه به معنای رویکرد فلسفی در آموزش صحیح خواهد بود. کوهن «فلسفه با کودکان» را تفکربرانگیز ندانسته و معتقد است قضاوت‌های کودکان در این طرح بسته است (ستاری،1393،12).
بر اساس دو نکته بالا، تربیت فلسفی مطلوب فرزند در دوره کودکی و نوجوانی، تنها در ضمن شیوه‌های بینشی الگوی اسلامی تربیت عقلانی و با رعایت ملاحظات زیر محقق می‌شود:

- «با حفظ اولویت تربیت عاطفی و رفتاری؛

- با نیت پرورش ارزش‌های فکری و مهارت‌های ذهنی؛

- با به‌کارگیری روش‌های آموزشی ضمنی، غیرمستقیم و اکتشافی مبتنی بر نظریات یادگیری؛

- با رعایت اصول روان‌شناسی تربیتی و رشد و بدون استفاده از اصطلاحات فلسفی و تلاش برای یادگیری علم فلسفه».

در میان شروط پنجگانه تربیت فلسفی، شرط پنجم جایگاه خاصی داشته و رعایت آن اهمیت به‌سزایی در تحقق الگوی اسلامی تربیت عقلانی دارد.

اصطلاح غربی آموزش فلسفه به کودکان، حکایت از هدف‌گذاری بر پرورش مهارت‌های ذهنی دارد، در‌حالی که تربیت عقلانی در الگوی اسلامی بر ایجاد فکر و عقلانیت در ظرف قلب و تبدیل اندیشه به انگیزه تأکید دارد. تفکر و تعقل در این الگو، زمانی ارزشمند است که توسط قلب صورت گیرد. هدف اصلی تعلیم و تربیت اسلامی، بیدارسازی قلب و سپردن زمام قوای نفس از جمله عقل و فکر به دست او است. تربیت فکری و عقلانی در الگوی اسلامی، منحصر در پرورش مهارت‌های ذهنی و شکوفاسازی ارزش‌های عقلی نظری نبوده و علاوه‌بر رشد ساحت شناختی، مشروط و مقید به تربیت ساحت عاطفی انسان و قرارگرفتن زمام فکر و عقل به دست قلب است و بر تربیت عقل نظری (تعلیم) همسو و هماهنگ با تربیت عقل عملی (تزکیه) دلالت دارد.

3. محوریت داستان‌های قرآنی در روش بومی فلسفه برای کودکان
تاکنون مشخص شد که از میان دو رویکرد مشهور در آموزش فلسفه به کودکان، تنها رویکرد لیپمن یا همان برنامه فلسفه برای کودکان است که پس از حذف مبانی آن به عنوان روشی عقلی و فلسفی، در زمره روش‌های بینشی الگوی اسلامی تربیت عقلانی قابل استفاده است؛ اما نکته مهم دیگری که علاوه‌بر حذف مبانی باید مورد توجه قرار گیرد، تغییر محتوای این برنامه متناسب با فرهنگ اسلامی است. در برنامه فلسفه برای کودکان، متن درسی، مهم‌ترین مؤلفه به شمار رفته و متون داستانی سؤال‌برانگیز، ابزار کلیدی برای انجام پرسش و پاسخ و پیشبرد اهداف این برنامه محسوب می‌شوند. این داستان‌ها، مفاهیم، شیوه‌ها و موقعیت‌های فلسفی را در بافت زندگی واقعی پیاده می‌کنند تا به سادگی قابل انتقال به کودکان باشند (لمپن،1388، 151-175). همان‌طور که طراحان این برنامه بر لزوم بومی‌سازی داستان‌های مورد استفاده در فلسفه برای کودکان تأکید کرده‌اند، این فنون و مهارت‌ها باید در قالب داستان‌هایی مطابق با ارزش‌های الهی و اسلامی به‌کار گرفته شوند، نه اینکه مبتنی بر ارزش‌های لیبرال باشد؛ لیپمن و پیروان او در حالی ناچار به استفاده از داستان‌های تخیلی و تصنعی هستند که خداوند متعال برای تثبیت ارزش‌های عقلی‌ گنجینه نابی از داستان‌های واقعی و عبرت‌انگیز را در اختیار صاحبان اندیشه قرار داده است (هود،120). قصص قرآنی به اندازه‌ای در کتاب الهی پر رنگ هستند که گاهی در کلام منکران، از قرآن به أساطیر الأولین تعبیر ‌شده است. داستان‌های حکمت‌آموز قرآن کریم پس از متناسب‌سازی ادبیات داستانی آن با سطح شناختی متربیان کودک و نوجوان، بهترین محتوا و متن آموزشی برای تربیت عقلی و فکری خواهد بود؛ بنابراین از میان دو رویکرد مشهور در آموزش فلسفه به کودکان، تنها رویکرد فلسفه برای کودکان و از این رویکرد نیز فقط فنون و مهارت‌های که در ضمن این برنامه به‌کار گرفته می‌شوند، قابل استفاده است (لمپن،1388، 151-175).

جمع‌بندی
از دیدگاه فلسفه تربیت اشکال مشترکی که بر همه الگوهای تربیتی سکولار وارد می‌شود این است که مبانی، اهداف و اصول آنها مادی بوده و در‌نتیجه، برنامه درسی‌شان برای تربیت عقلانی، محدود به پرورش ذهن و مهارت‌های ذهنی و دست‌یابی به ارزش‌هایی چون خلاقیت، حل مسئله و تولید علوم ابزاری به‌منظور کسب رفاه دنیوی می‌شود؛ اما الگوی اسلامی تربیت عقلانی بر اساس مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی و ارزش‌شناختی اسلامی، پرورش انسان عاقل، حکیم و برخوردار از حیات عقلی ابدی را دنبال می‌کند. انسان عاقل، عالم و فرهیخته، کسی است که علم و عمل را به هم پیوند زده و جامع همه ارزش‌های عقلی، اعم از ارزش‌های عقل نظری (ذهنی) و عملی (قلبی) باشد. تربیت فکری و عقلی در اسلام به معنای پرورش تفکر و تعلل قلبی و وارد کردن اندیشه در قلب، نه صرف رشد ذهن و ارتقای مهارت‌های ذهنی و تولید علوم ابزاری و توسعه فناوری است.

تحقق کامل الگوی اسلامی تربیت عقلانی منوط به تحقق همه ارزش‌های عقل نظری و عملی و نه فقط ارزش‌های ذهنی همسو با اهداف لیبرال-دموکراسی غرب است. شخص عاقل و حکیم در الگوی اسلامی، هم متفکر و هم متعهد؛ هم فکور و هم شکور است و هم حرکت فکری و اندیشه‌های متعالی و هم حکومت فکری و انگیزه‌های الهی دارد. اندیشه‌ای که در قلب بیدار ایجاد نشود، به‌راحتی تحت تأثیر هواهای نفسانی و در خدمت اهداف مادی و غیرالهی قرار خواهد گرفت.

با توجه به تعارض فلسفی الگوی تربیتی اسلام و الگوهای سکولار از جمله طرح آموزش فلسفه به کودکان، استفاده از این طرح پس از تحلیل و تأیید تربیتی و روانشناختی، نیاز به جایگزینی کامل فلسفه تربیتی اسلام دارد؛ اما از جهت روان‌شناسی تربیتی و رشد، طرح آموزش فلسفه به کودکان با مشکلات جدی مواجه است؛ به‌گونه‌ای که رویکرد لیپمن تحت عنوان فلسفه برای کودکان، پس از حذف مبانی و محتوا، تنها قابل استفاده در بخش کوچکی از روش‌های بینشی الگوی اسلامی تربیت عقلانی است؛ رویکرد گاردر نیز که آموزش اصطلاحات و نظریات فلسفی به کودکان و تربیت فلاسفه کوچک را دنبال می‌کند، برای مخاطب کودک و نوجوان حتی با فرض آموزش فلسفه اسلامی، به‌طور کلی مخالف با اصول تربیتی و روان‌شناختی بوده و فقط برای مخاطب جوان و بزرگ‌سال با در نظر گرفتن شرایطی قابل استفاده است.

مقایسه طرح "آموزش فلسفه به کودکان" با الگوی اسلامی تربیت عقلانی، نشان می‌دهد که این طرح با حذف مبانی و مخاطب و اضافه کردن شرایط چندگانه‌ای، تنها می‌تواند در بخش بسیار کوچکی از روش‌های بینشی تحقق الگوی اسلامی تربیت عقلانی به‌کار گرفته شود.

بر اساس مباحث گذشته، آموزش فلسفه به دو صورت قابل تصور است:

آموزش روش فلسفی (فلسفه‌ورزی و یافتن ذهن فلسفی)؛
آموزش اصطلاحات فلسفی (فلسفه‌آموزی و فیلسوف شدن).
در مورد نوع اول از آموزش فلسفه باید گفت که اگرچه در نگاه اولیه، روش فلسفی، عقلی و استدلالی به‌کار رفته در علم فلسفه، برای تربیت فکری و عقلی کودکان مناسب به نظر می‌رسد، ولی درواقع این‌گونه نیست؛ روش فلسفی در صورت اجرای کودکانه و به‌کارگیری ماهرانه و متناسب با ویژگی‌های مخاطبان کودک و نوجوان، قابل استفاده برای این رده سنی خواهد بود. نکته بسیار مهمی که در این رویکرد باید مورد توجه قرار گیرد، اینکه آموزش روش فلسفی منحصر در آموزش علم فلسفه و بلکه برای کودکان و نوجوانان باید در ضمن آموزش معارف و قصص قرآنی دنبال شود. در مورد نوع دوم از آموزش فلسفه نیز گرچه رویکرد عقلی موجود در علم فلسفه قابل استفاده در تعلیم و تربیت به تناسب مخاطبان است، ولی آموزش فلسفه به‌مثابه یک علم، هرگز قابل توصیه برای گروه سنی کودک و نوجوان نیست.

آموزش اصطلاحات و نظریات فلسفی در دوران کودکی و نوجوانی، مخالف اولویت‌های آموزشی این دوره بوده و تربیت فلاسفه کودک، ثمره نگاه یک‌جانبه فلسفی و در نظر گرفتن دغدغه‌های فیلسوفان و غفلت از نگاه روان‌شاختی و آثار و جوانب تربیتی آموزش فلسفه به کودکان است. پروژه آموزش فلسفه به کودکان به هیچ‌وجه با معیارهای تربیتی و روان‌شناختی، مورد مطالعه و بررسی کارشناسی قرار نگرفته است. آموزش اصطلاحات و نظریات فلسفی تحت عنوان علم فلسفه به جوانان و بزرگ‌سالان، هم‌چون علم‌آموزی، تنها با وجود چهار شرط قابل گنجاندن در زمره روش‌های بینشی الگوی اسلامی تربیت عقلانی است:

شرط اول – گزینش متربی و مربی علم فلسفه
با توجه به تنوع ظرفیت و علایق انسان‌ها، هر علمی برای همه مخاطبان ثمربخش نبوده و عمر انسان نیز برای یادگیری همه علوم کافی نیست؛ از این‌رو ناگزیر به ترجیح و اولویت‌بندی میان علوم هستیم؛ آموزش هر علمی از جمله فلسفه منوط به مراعات سن، علاقه، استعداد و نیاز متعلم توسط معلم است. بنابر دلایلی که گفته شد، آموزش فلسفه تنها به‌عنوان یک روش فکری و نه به‌عنوان یکی از علوم عقلی، برای کودکان و نوجوانان با ملاحظاتی قابل استفاده است. تعلیم و تعلم علوم عقلی، مانند یادگیری و یاددهی هر یک از علوم انسانی و تجربی، با سه شرطی که در ادامه گفته می‌شود، فقط می‌تواند در ارتقای عقلی بزرگ‌سالان مؤثر باشد.

یکی از مهم‌ترین شرایط تأثیر علم‌آموزی به‌طور عام و یادگیری علم فلسفه به‌طور خاص در رشد عقلی بزرگ‌سالان، بناکردن آن بر مبانی اسلامی و به اصطلاح «فلسفه مضاف اسلامی» است؛ شرط دوم آن مفید بودن برای دنیا و آخرت انسان است و شرط سوم، تأثیر تربیتی آن در باروری خرد و اندیشه است که وجود این شرایط در معلم و مربی فلسفه، لازمه انتقال آنها به متربی و متعلم است.

از نگاه روان‌شناختی و تربیتی که تاکنون توضیح داده شد، آموزش فلسفه و بسیاری از علوم برای کودکان و نوجوانان مناسب و مطابق با اولویت‌های آموزشی این سنین نیست، تحمیل علم بر کودک و انتخاب غیرکارشناسی آن اگرچه امکان دارد، ولی:

نخست اینکه، امکان آموزش خاص، هرگز به معنای وجوب، ضرورت و لزوم آن نیست، بلکه اعم از آن است؛ وگرنه نیازی به اولویت‌بندی نبود و آموزش همه مفاهیم و ساحت‌ها، از جمله تربیت جنسی کودکان که در غرب انجام می‌شود و نشانه امکان آن است، لازم بود؛
دوم اینکه، آموزش متکلفانه، کارشناسی‌نشده و بدون اولویت‌سنجی، نه تنها موجب رشد عقلانی مورد نظر الگوی تربیتی اسلام نمی‌شود، بلکه خود به مانع بزرگی بر سر راه تربیت عقلانی تبدیل می‌شود.
شرط دوم – اسلامی بودن علم فلسفه
علم فلسفه مصادیق گوناگونی از جمله فلسفه‌های مادی، الحادی و تجربه‌گرایانه گرفته تا فلسفه اسلامی را شامل می‌شود. با توجه به بناشدن هر علمی بر فلسفه، سایر علوم نیز با ملاحظه فلسفه مضاف آنها به اسلامی و غیراسلامی تقسیم می‌شوند.

پس از سپری شدن دوران کودکی و نوجوانی، آنچه شایستگی تعلیم به بزرگ‌سالان علاقمند و مستعد را دارد، علم و فلسفه اسلامی است که در آن آیات و روایات، نقش محوری دارند؛ خداوند متعال و اولیای او، نخستین و عالی‌ترین معلم انسان بوده و فلسفه‌ای که ایشان تعلیم داده‌اند، حکمت متعالیه خواهد بود؛ البته حکمت در ادله نقلیه، معنای عامی دارد و آثار و برکاتی که برای آن ذکر شده به صِرف آموزش فلسفه به دست نمی‌آید. امام صادق(ص) تأمل بسیار در حکمت را مایه باروری عقل معرفی‌ می‌کنند (ابن شعبه حرانی، 1404، 364). حکمت در لسان آیات و روایات، اعم از حکمت نظری (بود و نبود) و عملی (باید و نباید) است. طبق این اصطلاح، حتی فقه و احکام عملی اسلام نیز مصداق حکمت و بارورکننده عقل بوده و همه علوم اسلامی به‌لحاظی در زمره حکمت نظری قرار می‌گیرند؛ از این‌رو می‌توان از علم‌آموزی به حکمت‌آموزی تعبیر کرد.

اگرچه همه علوم و علم فلسفه مانند سایر پدیده‌ها مخلوق خدا و قابل اتصاف به وصف "الهی" هستند، اما هر علم و فلسفه‌ای، حکمت نبوده و قابل اتصاف به وصف "اسلامی" نیست؛ اسلامی‌بودن یک علم و الهی‌شدن به‌وسیله آن، منوط به وجود شرایطی است؛ علم و حکمت اسلامی باید:

از لحاظ فقهی، یادگیری و یاددهی آن مشروع باشد؛
از لحاظ محتوایی، قرآن‌محور و دربردارنده تفسیر یکی از آیات تکوینی و تدوینی الهی باشد؛
از لحاظ روشی، مستند به منابع متقن عقلی و نقلی و برخوردار از شیوه اسلامی نظریه‌پردازی، استنباط و اجتهاد باشد؛
از لحاظ فلسفی، مبتنی بر مبانی، اصول، اهداف و سایرعناصر فلسفه مضاف اسلامی باشد؛
از لحاظ کلامی مشتمل بر محتوای الهی و ادبیات توحیدی در بیان مطالب باشد.
فلسفه و هر علمی که شرایط پنچگانه فوق را داشته باشد، قابل اتصاف به وصف اسلامی بوده و آموزش آن برای واجدین شرایط پیشین و پسین موجب باروری عقل خواهد شد؛ بنابر‌این به‌طور خلاصه، آموزش فلسفه اسلامی برای برخی از بزرگ‌سالان به شرط اخلاص و عمل به مقتضای آن به پیشبرد اهداف الگوی اسلامی تربیت عقلانی مدد می‌رساند.

شرط سوم – نیت الهی معلم و متعلم فلسفه
تأثیر علم و حکمت‌آموزی به‌طور عام و آموزش فلسفه به‌طور خاص، در حاکمیت عقل و نورانیت ذهن به نور حکمت و معرفت، علاوه‌بر گزینش معلم و متعلم و اسلامی‌بودن علم، منوط به الهی‌بودن نیت یاددهی و یادگیری است. اگر کسی علم و فلسفه اسلامی را از خود، نه خدا بداند و برای خود یاد بگیرد و یاد دهد، نه برای خدا، عالم و فیلسوف اصطلاحی می‌شود و جاهل و سفیه واقعی و به هیچ وجهی عاقل و حکیم مورد نظر الگوی اسلامی تربیت عقلانی نخواهد بود. از لحاظ تربیتی، علم و فلسفه مؤثر در رشد عقلی، علم و فلسفه‌ای است که تعلیم و تعلم آن با نیت الهی همراه باشد. لزوم مشروعیت فقهی، محوریت قرآنی، اجتهاد منطقی و اصولی، اسلامیت فلسفی، محتوا و ادبیات توحیدی و نیت الهی، نشان دهنده آن است که علم اسلامی و تعلیم و تعلم الهی باید از صافی علوم مختلفی، چون فقه، تفسیر، فلسفه، کلام، منطق، اصول، عرفان و تربیت اسلامی گذشته باشد.[13]

شرط چهارم – عمل به مقتضیات فلسفه اسلامی
نقش حکمت نظری و علوم عقلی، همچون فلسفه، ریاضی و منطق، در باروری ذهن برخی از بزرگ‌سالان، قابل انکار نیست؛ اما رشد عقلی مورد نظر الگوی اسلامی تربیت عقلانی، فراتر از رشد ذهنی تنها و در گرو پیدایش تعقل و تفکر در قلب انسان و حاکمیت عقل بر نفس و تبلور آن در رفتار است که جز با حکمت عملی و عمل به مقتضای علم به دست نمی‌آید. علی‌رغم نقش مؤثر حکمت نظری در تربیت ذهنی، هدف از تحصیل علوم عقلی در الگوی اسلامی تربیت عقلانی، پیداکردن تفکر فیلسوفانه و محققانه از یکسو و حاکمیت فکر و اندیشه بر کنش‌ها و گرایش‌ها از سوی دیگر است؛ نه اینکه صِرف انباشت ذهنی مفاهیم فلسفی و اصطلاحات علمی است؛ اگرچه شاید بتوان گفت: رشد ذهنی همه‌جانبه و یافتن فکر منطقی و اندیشه فلسفی به معنای واقعی کلمه، حتی در مرتبه عقل نظری نیز، در گرو زندگی عقلی و پایبندی کامل به برهان منطقی و استدلال فلسفی است.

هر علمی به تناسب فلسفه‌ای که اسلامی یا سکولار است، تأثیرات متفاوتی در اعمال متعلم دارد. علم فلسفه نیز مانند سایر علوم عقلی و نقلی، وقتی که اسلامی شد، اقتضای اعمال متفاوتی نسبت به علم غیر اسلامی خواهد داشت. فلسفه‌ای که خدا را اثبات می‌کند، تکالیفی عقلی را متوجه انسان می‌کند که فلسفه الحادی و لیبرال نمی‌کنند. عمل به مقتضیات علم اسلامی، شرط چهارم تأثیر فلسفه اسلامی در رشد عقلی و تحقق الگوی اسلامی تربیت عقلانی است. در میان علوم، علم توحید و عرفان به جهت عظمت موضوع آ‌نها از شرافت بیشتری برخوردارند، اما همین علوم نیز اگر در اندیشه و نظر خلاصه شده، در انگیزه و عمل نمودی نداشته باشند، موجب پرورش حکیم، عاقل و عارف نخواهند شد.

منظور از عمل به مقتضای علم، هم عمل جوارحی و هم عمل جوانحی است؛ بنابراین باور به آموزه‌های اعتقادی اثبات شده توسط علم فلسفه و الاهیات فلسفی، عمل قلبی به آ‌نها است که البته در نیت و رفتار نیز نمود می‌یابند. بدون تثبیت ارزش‌های عقلی در نفس و نورانیت قلب به نور معرفت عقلی، نمی‌توان به مقام حکمت و عرفان عملی و برخورداری از عزم و انگیزه الهی راه یافت (مجلسی،1403،68، 326). تثبیت ارزش‌ها، فرایندی درونی است که در قلب رخ می‌دهد (فرقان،32) و موجب ثبات قولی و قدمی می‌شود (ابراهیم،27). علامه طباطبایی v "قول ثابت" در قرآن را که ارمغان‌آورنده ثبات فکری و عملی است، رکن محکم توحید دانسته‌اند (طباطبایی،1388،12،51-52). اعتقاد توحیدی به‌عنوان یکی از ثمرات عمل به مقتضای فلسفه اسلامی نیز، خود دارای اصل و ریشه ثابت است و هم نفس را مطمئن و باثبات می‌سازد. حکمت، توحید و عرفان عملی، ثمره عمل به مقتضای فلسفه اسلامی و الاهیات فلسفی بوده و بدون عمل هرگز تربیت عقلانی مورد نظر الگوی تربیتی اسلامی محقق نخواهد شد.

منابع
* قرآن کریم

ابن‌بابویه، محمد‌بن‌على؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال؛ ترجمه على اکبر غفارى، تهران: کتاب فروشى صدوق، بى‌تا.
ابن‌بابویه، محمد‌بن علی(شیخ صدوق)؛ علل الشرائع؛ مترجم محمد جواد ذهنی تهرانی، ج 2، قم: نشر مؤمنین، 1380.
طاهری، اسحاق؛ نفس و قوای آن از دیدگاه ابن‌سینا، ارسطو، صدالدین شیرازی؛ قم: بوستان کتاب، 1393.
ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله؛ النفس من کتاب الشفاء، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1375.
ابن‌شعبه حرانى، حسن‌بن‌على‌؛ تحف‌العقول‌؛ چاپ دوم، قم: جامعه مدرسین‌، 1363‌.
الجوهری، اسماعیل؛ الصحاح؛ ج 2، بیروت: دارالعلم للملایین، 1404ق.
الفیومی، احمد؛ المصباح‌المنیر؛ قم: انتشارات دارالهجره، 1414ق.
ابن‌فارسی، احمد؛ معجم مقاییس اللغة؛ ج 2، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیه، 1411.
گروه نویسندگان زیر نظر محمدتقی مصباح یزدی؛ فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی؛ تهران: انتشارات مدرسه، 1390.
الیاس، جان؛ فلسفه تعلیم و تربیت قدیم و معاصر؛ عبدالرضا ضرابی، چاپ دوم، قم: مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1389.
حرّ عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه؛ قم: طبع آل‌البیت، 1409 ق.
-----------------، وسائل الشیعه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
، رحیمی، علیرضا؛ تعلیم و تربیت بصیرت‌گرا، تهران: دانشگاه امام صادق (ص)، 1389.
رحیم‌پور ازغدی، حسن؛ عقلانیت؛ تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378.
رضی، ابوالحسن محمد؛ نهج البلاغه؛ ضبط و فهرست دکتر صبحی صالح، بیروت: 1387.
ژیلسون، اتین؛ ‌عقل‌ورزی در قرون وسطی، شهرام پازوکی، تهران: طح نو، 1372.
ستاری، علی؛ نقد مبانی فلسفی فلسفه برای کودکان، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1393.
کلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تهران: الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.
گاردر، یوستین؛ دنیای سوفی؛ کورش صفوی، تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، 1375.
ماتین، ‌فرانکو؛ ‌تاریخ تفتیش عقاید؛ ابراهیم صدیقانی، ‌تهران: 1378.
. جیمز کران، فیبل؛ ‌آشنایی با فلاسفه غرب؛ محمد بقایی، تهران: 1375.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى؛ ‌بحار الأنوار؛ چاپ دوم، ‌دار إحیاء التراث العربی‌، بیروت، 1403 ق‌.
الیاس، جان؛ «تربیت عقلانی»؛ عبدالرضا ضرابی؛ فصلنامه معرفت، ش 44 و 45.
زارعان، محمدجواد؛ «تربیت دینی، تربیت لیبرال»؛ معرفت، ش 33، صص 8-16.
شعبانی ورکی، بختیار؛ «رویکردهای فراتحلیلی به نظریه‌های تربیت دینی»؛ نشریه دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی، شماره ‌42، ص 270.
لیپمن، متیو؛ «فلسفه برای کودکان و نوجوانان، رویکرد جدیدی در فلسفه تعلیم و تربیت»، ترجمه سعید ناجی، فصلنامه فرهنگ، تهران: ویژه فلسفه برای کودکان و نوجوانان، س 22، ش 1، پیاپی 69، صص 151 –
خطیبی، حسین؛ «مروری بر شاخص‌های سبک زندگی اسلامی»؛ ماهنامه تخصصی معرفت، ش 179، 1392.
خطیبی، حسین؛ «رویکردهای رایج به تربیت ارزش‌های دینی و مقایسه آنها با رویکرد اسلامی»، اسلام و پژوهش‌های تربیتی، سال چهارم، ش 2، 1391، صص 9 –
طباطبایی،سید محمد حسین؛ تفسیر‌المیزان؛ ت‍رج‍مه سید م‍ح‍م‍دب‍اق‍ر م‍وس‍وی‌ه‍م‍دان‍ی، قم: انتشارات اسلامی، 1388.
R. Introduaction to Philosophy of Education, London. 2000.
D. “Three Approaches to Moral Education”, Education, Philosophy and Theory, New York. 1998.
Carr, D. (Rival Conceptions of Spiritual Education), Journal of Philosophy of Education, No. 30. 2000.
Ellis, A. (Education and Indoctrination : An Attempt at Definition and Review of Social and Political Implications), Journal of Education, No. 12. 1995.
Falmer Press, Values in Education ,Education in Values، London.
W. Critical Reflection and Religious Education : How Deep?, Illinois University Press. 2003.
Chombliss، J.(ed) (1996)، Philosophy of education: an Encyclopedia NewYork.، P. 303.
پی‌نوشت‌ها
* . دانش‌آموختة کارشناسی ارشد علوم تربیتی و سطح 4 حوزه علمیه قم.

[1]. Mathew Lipman.

[2]. Institute for the Advancement of Philosophly for Children (IAPC).

[3]. Montclair.

[4]. Indoctrination.

[5]. Rational thinking.

[6]. Critical thinking.

[7]. Creativity.

[8]. بیانات مقام معظم رهبری دام ظله در نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت.

[9]. در فرهنگی مربوط به قرن هفدهم میلادی تربیت را چنین تعریف کرده: «مراقبتی که در پرورش و تغذیه کوکان إعمال می‌شود و بیشتر اوقات، مقصود از آن مراقبت در پرورش روح آنان و در آموختن علم یا عادات نیک است.».

[10] .Rawl.

[11] .Philosophy with children.

[12]. Values clarification.

[13]. برای توضیحات بیشتر ر.ک. حسین خطیبی، پایان نامه ارشد و مقاله «نقش محتوای آموزشی اسلامی در درونی‌شدن ارزش‌های اسلامی»، مجله معرفت، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی ره.
منبع :سایت پژوهش های معنوی
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
در پی شکایت تعدادی از شهروندان، مدعی العموم از آذری‌جهرمی وزیر ارتباطات شکایت کرده است.

وی افزود: پرونده وی در دادستانی تهران در دست بررسی است.

گفتنی است؛ برخی رسانه‌ها در گزارشی مدعی شدند: حدود ۲ هزار نفر از مردم اهواز و مدعی العموم از وزیر ارتباطات طرح شکایت کرده‌اند که احتمال می‌رود بعد از بررسی پرونده، حکم انفصال از خدمات دولتی برای وزیر صادر شود.

مردم اهواز از وزیر ارتباطات بابت عدم ایجاد بستر امن و لازم برای فضای مجازی در کشور شکایت کردند. این شکایت هم به دلیل این است که تعدادی از جوانان جذب گروه‌های تکفیری شده و در نهایت حادثه تروریستی رژه نیروهای مسلح رخ داده و عزیزانشان شهید شدند.

تذکرات متعددی مبنی بر ضرورت اجرای قوانین و مصوبات کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه و اجرای دستورات قضایی به وزیر ارتباطات داده‌شده بود.

وزیر ارتباطات دو عنوان شکایت دارد، یکی عدم اجرای قوانین و مقررات دولتی و عدم اجرای دستورات قضایی موضوع ماده ۵۷۶ کتاب تعزیرات قانون مجازات اسلامی است

دومین عنوان شکایت وزیر ارتباطات هم بسترسازی برای جاسوسی رایانه‌ای دشمنان از اطلاعات کلان مردم (بیگ دیتا) است؛ طبق قانون جرائم رایانه‌ای در دسترس قرار دادن این‌گونه داده‌ها سری برای بیگانگان جاسوسی رایانه‌ای محسوب می‌شود.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
5 اسفند، روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین طوسی و روز مهندس
خواجه نصیرالدین طوسی شاعر، فیلسوف، متکلم، فقیه، دانشمند، ریاضی دان و منجم ایرانی سده هفتم است. به افتخار روز تولد این دانشمند بزرگ، پنجم اسفند به عنوان روز مهندس نام گذاری شده است.
روز مهندس
روز پنجم اسفند ماه در تقویم رسمی کشور ایران به عنوان روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس نام گذاری شده است.

خواجه نصیرالدین طوسی که بود؟
ابوجعفر محمدبن محمد معروف به خواجه نصیرالدین در 5 اسفند سال 597 ق در طوس به دنیا آمد. ابتدا علوم عقلی و نقلی و حکمت مشاء و سپس ریاضیات، فقه، فلسفه، نجوم و ادبیات را آموخت و در علوم روز به استادی تمام رسید.

خواجه نصیرالدین چند سال پس از حمله سپاه چنگیزخان مغول، به قلعه اسماعیلیه پناه برد و در آن‏جا نیز از تالیف و نگارش باز نایستاد. با غلبه سپاه مغول بر اسماعیلیان، وی به خدمت هولاکوخان فرمانروای وقت مغول پیوست و با استفاده از نفوذ خود، از کشتار مردم و دانشمندان و تخریب آثار فرهنگی و علمی و غارت شهرها و روستاها جلوگیری نمود.

روز مهندس, 5 اسفند روز مهندس,روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین طوسی
5 اسفند به افتخار روز تولد خواجه نصیرالدین، به عنوان روز مهندس نام گذاری شده است

پس از فتح بغداد و سقوط عباسیان، خواجه نصیر ماموریت یافت تا رصدخانه مراغه را ترتیب دهد. او جماعتی از ریاضی‏دانان بزرگ را گردآورد و کار احداث رصدخانه را در سال 657 ق آغاز کرد. خواجه نصیرالدین، با این کار، عالمان بزرگ زمان را که پراکنده بودند در یک مکان، جمع کرد و همچنین کتابخانه‏ای عظیم در محل رصدخانه مراغه احداث نمود. وی برای تهیه کتاب‏های مورد نظر، کتبی از بغداد، شام و شمال آفریقا و اطراف و اکناف ایران فراهم نمود و کتابخانه‏ای با بیش از 400 هزار جلد کتاب، ایجاد کرد. عمر خواجه از این پس در خدمات علمی گذشت.

خواجه نصیرالدین یکی از بزرگ‏ترین بنیانگذاران کلام شیعه بود و ضمن تایید حکمت ابن‏سینا، به شرح مشکلات اشارات پرداخت. وی همچنین آثار متعددی را در علوم مختلف به نگارش درآورد که اخلاق ناصری، تجرید العقاید، زیج ایلخانی، اوصاف الاشراف، اساسُ الاقتباس و تذکره نصیریه و بیش از 60 اثر دیگر در اصول دین، منطق، هندسه، هیئت، نجوم، عروض و شعر از آن جمله‏ اند. خواجه نصیرالدین در سال 672 در 75 سالگی درگذشت و در کاظمین به خاک سپرده شد.

پیشینه ی مهندسی
در ابتدا، مهندس به کسی گفته می‌شد که ماشین‌های نظامی را می‌راند. مفهوم مهندس غیر نظامی در قرن شانزدهم در هلند پدید آمد و به سازندگان پل‌ها وجاده‌ها نسبت داده می‌شد، سپس مفهوم مهندس در انگلیس و سایر کشورها هم ظاهر شد.

مهندس و وظایف آن
مهندس کسی است که تلاش می‌کند که یک ساختار عملیاتی و عملی از مفهومی را ایجاد کند و در یکی از رشته‌های مهندسی آموزش دیده باشد و یا به طور حرفه‌ای در آن رشته مشغول به کار باشد. مهندسان از فناوری، ریاضیات، و دانش برای حلّ مسائل کاربردی استفاده می‌کنند.

وظایف مهندسی بدین گونه‌اند که یک مهندس می‌بایست ضمن شناخت مسئله یا موضوع کاری، علوم و فنون لازم، محدودیت‌های مربوطه را تشخیص دهد تا بتواند به دستاوردهای لازم برسد. محدودیت‌ها شامل منابع در دسترس، محدودیت‌های جسمانی یا فنی، آمادگی برای پیرایش‌ها یا افزایش‌های آینده، و دیگر عامل‌ها مانند نیازهای هزینه ای، ساخت‌پذیر بودن، اقتصادی و کاربردی بودن می‌باشد. با درک این محدودیت‌ها، مهندس، شناسه‌ها و مشخصات حدودی که یک شیء یا سامانه می‌تواند در چارچوب آن ساخته یا بهبود داده شود را مشخص کرده و ارائه نماید.

روز مهندس چه روزی است,روز مهندس, 5 اسفند روز مهندس
مفهوم مهندس غیر نظامی در قرن شانزدهم در هلند پدید آمد

از اینرو ملاحظات بسیاری بر روی کار مهندسی تأثیر دارند؛ که از آن دسته ملاحظات دقت بالا توانای تحلیل کنش‌ها و وا کنش‌ها می‌باشد. یک مهندسی موفق در بالا رفتن سطح زندگی بشر تا ثیر بسزای می‌گذارد، بنا بر این یک مهندس علاوه بر دانستن قوانین فیزیکی وشیمیایی جهان هستی باید از قوه تخیل بالای بر خوردار باشد که موجب گسترش دانش بشر می‌شود.

یک مهندس با در نظر گرفتن قوانین و استفاده بجا از آنها و ترکیب موثر برخی از آنها قادر خواهد بود نیازهای اجرای نسل بشر را با کیفیت مناسب و در کمتر ین زمان و با بالا ترین بازده بر طرف سازد. مهندس با درک بهتری که از قوانین هستی دارد علاوه بر طراحی تولید و راه‌اندازی در زمینه نیازهای حال و آینده بشر باید از قدرت تحلیل خود در رسیدن به بهترین بازده تلاش کرده و بهره‌وری را افزایش دهد. مهندس کسی است که ضمن شناخت دقیق روابط حاکم بر موضوع بتواند مساله را به شکل فرمول درآورد.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری،پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری استفتائات جدید (اسفندماه) حضرت آیت الله خامنه‌ای را منتشر کرد.

استفتائات جدید (اسفند ماه) مقام معظم رهبری

اشتباه در تشخیص مسافت شرعی
سؤال ۱: اگر کسی در ماه رمضان قبل از ظهر به قصد پیمودن مسافت شرعی یا رفتن به نقطه ای که گمان می کرده به مقدار مسافت شرعی است، از شهر خارج شود و پس از طی مسافت، افطار کند و به شهر بازگردد، ولی بعد از چند روز متوجه شود به مقدار مسافت شرعی نبوده است، آیا علاوه بر قضای روزه، کفاره هم واجب آمده است؟
جواب: فقط قضای روزه واجب است.

تجسس در تلفن همراه همسر
سؤال ۲: اگر کسی گوشی همسرش را چک کند و پیغامهایی را که با خانم‌ها و آقایان داشته بخواند، شرعاً اشکال دارد؟
جواب: بدون اذن و رضایت ایشان جایز نیست.

نگفتن عیوب جنس به خریدار
سؤال ۳: برخی قطعات اتومبیل بنده به صورت حرفه­ای تعویض یا تعمیر شده است. اگر هنگام فروش ـ در صورت عدم سؤال خریدار ـ، جزئیات آن را به خریدار اعلام نکنم، معامله و پول حاصل از آن چه حکمی دارد؟
جواب: در فرض سؤال معامله صحیح بوده و مال به دست آمده حلال است.

استفاده از نقرۀ آمیخته به طلا برای مرد
سؤال۴: بنده انگشترهایی به مشتریان خود می‌فروشم که از ترکیب طلا و نقره ساخته شده است. با توجه به حرمت استفاده از انگشتر طلا برای آقایان، برای آنکه حرمت آن برطرف شود، حداکثر چند درصد انگشتر طلا باشد، استفادۀ از آن برای آقایان اشکال ندارد؟
جواب: اگر طلای موجود در آن به قدری کم باشد که عرفا به آن انگشتر طلا نمی گویند، استفادۀ از آن برای مرد اشکال ندارد.

استفاده از کراوات در عروسی
سؤال ۵: آیا استفاده از کراوات در شب عروسی اشکال دارد؟
جواب: به طور کلی پوشیدن لباسهایی که پوشش و لباس غیر مسلمانان محسوب می‌شود و استفادۀ از آن ترویج فرهنگ منحط و معاند غربی محسوب می شود، جایز نیست.

وضو و غسل بعد از تتو
سؤال ۶: زنی که تتو انجام داده و ابرویش زخم یا جراحت دارد، می تواند به جای وضو یا غسل، تیمم کند؟
جواب: اگر روی زخم باز است و آب برای آن ضرر ندارد، باید طبق معمول وضو و غسل انجام دهد و آن را بشوید، و اگر آب برای آن ضرر دارد، باید اطراف آن را بشوید و احتیاط آن است که اگر ضرر نداشته باشد، روی آن دست تر بکشد.

مستطیع شدن زن در صورت مطالبۀ مهریه
سؤال ۷: اگر مهریۀ زن برای مخارج حج واجب کفایت کند، حج بر او واجب است و باید مهریه را از شوهرش مطالبه کند؟
جواب: در صورتی که شوهر توانایی پرداخت مهریه را نداشته باشد، زن نمی‌تواند مهریه را مطالبه کند و مستطیع نیست، ولی اگر شوهر تمکّن دارد و مطالبۀ مهریه برای زن مفسده‌ای ندارد، واجب است مهریه را مطالبه کند و به حج برود و اگر مطالبۀ آن برای او مفسده داشته باشد مثل اینکه منجر به نزاع و طلاق شود، مستطیع نیست و واجب نیست مطالبه کند.

خمس مستمرّی
س ۸: پدر من کارمند بود و مدتی است که فوت شده و حقوق مستمری او ماهیانه بین من و مادرم به صورت جداگانه به حسابمان واریز می­‌شود، آیا باید خمس آنرا بدهیم؟
جواب: پرداخت خمس مستمری واجب نیست.

قرض ربوی
سؤال ۹: مادرم قصد دارد پولی را به شخصی قرض بدهند و این شخص گفته ماهانه مبلغی از سود درآمدش را به مادرم می­دهد و از دادن این سود هم راضی است، آیا عمل مذکور ایراد دارد یا اینکه ربا حساب می شود؟
جواب: قرض به شرط سود، ربا و حرام است، لکن اگر ضمن قرض شرط نشود که سود بدهد و قرض مبنی بر پرداخت سود نباشد، در صورتی که قرض گیرنده با رضایت خود مبلغی را اضافه بپردازد، اشکال ندارد، همچنین اگر دریافت سود ضمن یکی از عقود شرعی، مانند مضاربه یا مشارکت باشد، اشکال ندارد.

حکم اذان و اقامه تلویزیون
سؤال ۱۰: در رساله​​های عملیه گفته شده: «کسی که اذان و اقامه دیگری را شنیده، چه با او گفته باشد یا نه، در صورتی که بین اذان و اقامه و نمازی که می خواهد بخواند زیاد فاصله نشده باشد، می تواند برای نماز خود اذان و اقامه نگوید.» اگر از تلویزیون یا رادیو بشنود هم این حکم جاری است؟
جواب: اگر مستقیم پخش شود، حکم مذکور را دارد.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
سید سلمان سامانى سخنگوی وزارت کشور با اشاره به جزئیات لایحه جامع انتخابات اظهار کرد: در این لایحه برای ثبت نام داوطلبان در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شورا‌های اسلامی شهر و روستا در مواد ۵۵ تا ۵۸ شرایط عمومی و اختصاصی تعریف شده که هر یک از داوطلبان باید از آن‌ها برخوردار باشند.

وی در ادامه افزود: تمامى داوطلبانى که قصد دارند در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شورا‌های اسلامی شهر و روستا ثبت نام کنند باید از شرایط عمومی که در هفت بند تعریف شده است برخوردار باشند.

سخنگوی وزارت کشور ادامه داد: تابعیت ایرانی، تدین به دین اسلام و عمل به احکام در حد انجام واجبات و عدم اصرار بر محرمات بر اساس خود اظهاری فردی، وفاداری به نظام جمهوری اسلامی ایران و پذیرش و تبعیت از قانون اساسی بر اساس خود اظهاری فردی، عدم محجوریت و داشتن سلامت جسمی در حد برخورداری از شنوایی و بویایی در انتخابات‌ها و بینایی در انتخابات ریاست جمهوری، داشتن کارت پایان خدمت وظیفه عمومی یا کارت معافیت دائمی برای آقایان، نداشتن اعتیاد به مواد مخدر و روانگردان و سابقه محکومیت موثر کیفری و نداشتن تابعیت اکتسابی ایرانی یا خارجى شروط هفتگانه عمومى داوطلبان در هر سه انتخابات است.

وى با اشاره به شروط اختصاصى جدید براى داوطلبان مجلس شوراى اسلامى و شوراهاى شهر ادامه داد: داوطلبان شرکت در این دو انتخابات علاوه بر دارا بودن شرایط عمومى بایستی یا از طرف حزب دارای فعالیت معتبر معرفى شوند یا اینکه امضای الکترونیکی قابل شناسایی ۱۰ هزار نفر یا یک درصد واجدین شرایط اخذ رای حوزه انتخابیه مربوطه خود را ارائه کنند. از طرف دیگر داوطلبانى هم که از این شرایط برخوردار نیستند مى توانند مبلغی که میزان و شرایط آن در آیین‌نامه اجرایی این قانون تعیین می‌شود را سپرده گذارى کرده و مستندات آن را هنگام ثبت نام ارائه کنند.

سخنگوی وزارت کشور با بیان اینکه موضوع ثبت نام‌های بی شمار در انتخابات همواره مورد انتقاد مجریان، ناظران و عموم مردم در زمان نام نویسی و بررسی صلاحیت افراد بوده است، تصریح کرد: در لایحه جامع انتخابات تلاش شده با تعیین شاخص‌های عمومی و اختصاصی متناسب با ویژگی‌های هر یک از انتخابات، سازوکاری فراهم شود تا صرفاً داوطلبان متناسب با آن انتخابات اقدام به ثبت نام کنند.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
❇ *توزیع گوشت را بدست معتادان بسپرید!*
🔥.🔥
☣.☣
🔰 *مسئولین و دستگاه‌های مسئول در رابطه با تامین گوشت قرمز و مرغ برای مردم، مدام می‌گویند همه چیز در کشور داریم؛ از طرفی هم می‌گویند حجم واردات به حدی است که هیچ مشکلی نداریم!*

✳ *اما ناباورانه قیمت گوشت گوسفندی از ۴۰ تومن به ۵۰، از ۵۰ تومن به ۶۰، از ۶۰ به ۷۰ و نهایتاً به بالای ۱۰۰ تومن رسیده! قیمت مرغ به بالای ۱۵ تومن رسیده! در برخی شهرها و روستاها هم بارها گزارش شده که گوشت قرمز یا مرغ، نایاب شده است.*

✴ *با این وجود و با گذشت سالها اما به وضوح می‌بینیم که ~مواد مخدر~ و ~تریاک~ در سطح کلان و خرد در کشور بدست ساقی‌ها و باندها و خرده‌فروش‌ها توزیع می‌شود؛ تریاک به وفور، مستمراً با قیمت مناسب در همه شهرها و روستاها و هرکوی و برزنی توسط معتادان عزیز و ساقیان محترم توزیع می‌شود.*

✴ *این درحالی است که قیمت مواد بهیچ وجه تحت تاثیر ارز و طلا و سکه و تحریم نفتی قرار نمی‌گیرد و هیچ‌وقت کمیاب هم نمی‌شود؛ هیچ‌کس بیشتر از سهم روزانه یا هفتگی، احتکار نمی‌کند! روزانه و آنلاین به سرعت و با قیمت مناسب خرده فروشان در هر محله‌ای، معتادان عزیز را تامین می‌کنند!*

✳ *اما این‌طرف، برنج، گوشت، رب، پوشک، کولر، شیرخشک، شیر و لبنیات و غیره، روزانه، ساعتی، ثانیه‌ای ورم می‌کنند و نایاب می‌شوند!*
🔥
🔰 *این چه سیستم توزیعی است؟ چه عدالت توزیعی است؟ چرا نمی‌توانند بر توزیع گوشت نظارت کنند؟ چرا بازار لبنیات از دستشان در رفته؟ چرا قیمت پوشک ناگهان دوسه برابر می‌شود، نایاب می‌شود و بعد از مدتی قیمت آن تثبیت می‌شود؟*

☯ *باور کنید اگر توزیع گوشت و برنج و پوشک را به دست معتادان و ساقیان می‌سپردیم شاید به این وضع دچار نمی‌شدیم؛ اما عده‌ای نشان داده‌اند چه با کت و شلوار ادکلن زده، یا در لباس روحانیت، تدبیر مدیریت و توزیع اقلام اساسی مردم با قیمت مناسب را نداشته‌اند!*

┅••❀℘۪۪۪۪۪ٕ۪ۡ۟͝❀۪۪۪ٞٞٞ͜͡ 🏵 ۪۪۪۪۪ٕ۪۪ٜ۪ٜۡ۟͜͝❀ـ۪۪ٞٞٞ͜͡℘❀••┅

*🌴به ایستگاه تحلیلی یالثارات الحسین(ع) 4⃣ بپیوندید*

👇🏻

https://chat.whatsapp.com/F46vkwFlU9jAYMLK7bOII8
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
انگلیسی‏ها پس از جنگ جهانی اول به این نتیجه رسیدند که جهت دستیابی بیشتر به منابع ایران، به ناچار باید کودتایی در ایران انجام دهند تا حکومت سرسپرده‏ای را بر سر کار آورند. در این راستا آنان دو مهره وابسته سیاسی و نظامی نیاز داشتند که از این میان سیدضیاءالدین طباطبایی را به عنوان چهره سیاسی، و رضاخان پهلوی را به عنوان چهره نظامی برگزیدند. قبل از کودتا، رضاخان توافق کرد که پس از فتح تهران توسط نیروهای قزاق، مقام نخست‏وزیری به سیدضیاءالدین سپرده شود. سرانجام در اوایل اسفند 1299ش، قوای قزاق به فرماندهی رضا خان از قزوین به سوی تهران حرکت کردند و بدون هیچگونه مشکل جدی، در سوم اسفند، تهران را تصرف نمودند. احمدشاه قاجار از روی ترس و ناچاری، بدون هیچ واکنش جدی، رضاخان را به عنوان فرمانده کل قوا و همدست وی، سیدضیاءالدین طباطبایی را به سمت نخست وزیری منصوب کرد. در این میان رضاخان به دلیل فرمانبرداری از دولت انگلیس و نیز سرکوب جنبش‏های آزادی‏خواهانه مردم ایران، به عنوان عاملی جهت تمرکز قدرت در کشور و حفظ منافع نامشروع انگلیس، مورد حمایت شدید این کشور بود. چهار سال بعد، رضاخان به پادشاهی ایران رسید و تا سال 1320 ش، مستبدانه از منافع انگلیس در ایران حمایت و حراست کرد. اما در جریان جنگ جهانی دوم، به دلیل گرایش رضاخان به آلمان، انگلیس وی را از پادشاهی خلع و تبعید کرد.
القاب
رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل گوناگون به القاب مختلفی خوانده شده‌است. در جوانی به نام ناحیه‌ای که از آن برخاسته بود «رضا سوادکوهی» نامیده می‌شد. با ورود به نظامی‌گری به مناسبت استفاده از مسلسل ماکسیم به «رضا ماکسیم» و بعدها به «رضاخان» و سپس، با ذکر درجه نظامی‌اش، به «رضاخان میرپنج» شناخته شد. بعد از کودتای 1299 و به دست‌گرفتن وزارت جنگ وفرماندهی کل قوا، او را «سردار سپه» می‌خواندند. پس از رسیدن به پادشاهی و گزیدن نام خانوادگی پهلوی به «رضاشاه پهلوی» (پیش از این نام خانوادگی در ایران کار نمی‌رفته‌است و رضا شاه برای اولین بار استفاده از نام خانوادگی را اجباری کرد. شناخته شد. در سال 1328 با تصویب مجلس شورای ملی به او لقب «رضاشاه کبیر» داده شد.
کودتای سوم اسفند 1299 با توجه به تاثیرات فراوان آن بر حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران واقعه ای مهم و در خور توجه است. پست حساس وزارت جنگ با اندکی کشمکش در اختیار رضاخان سردار سپه قرارگرفت. پس از آن احمدشاه قاجار حکم ریاست الوزرایی سید ضیاءالدین طباطبایی یزدی و سرداری سپه ژنرال رضاخان را صادر کرد. سید ضیاء الدین پس از دست گرفتن قدرت بسیاری از شخصیت های سیاسی را دستگیر و به زندان افکند. از جمله این شخصیت ها آیت الله مدرس بود. سید ضیاء الدین چند روز پس از کودتا به حضور احمد شاه رفت و شاه که نسبت به جان خود به شدت بیم داشت وی را به عنوان نخست وزیر کابینه جدید معرفی نمود. کابینه سید ضیاء عملا وظیفه یک محلل برای ورود کابینه رضا خان را ایفا نمود. پس از چندی مقام وزارت جنگ نیز به رضاخان واگذار شد. به این ترتیب با حمایت انگلیسی ها، وی یک به یک پله های ترقی را پیمود و به تدریج به محکم کردن مواضع خود مشغول شد. اما در این مسیر رضا خان با حضور مبارزانی چون سید حسن مدرس نمی توانست به جولان گسترده بپردازد. در دوره چهارم مجلس، رضاخان که در مقام وزارت جنگ بود، کوشید امور دفاعى و اقتصادى را هم در اختیار گیرد. مدرس در دوازدهم مهر 1301، در جلسه 148 دوره چهارم مجلس، نطقى علیه رضاخان ایراد کرد و بر برکناری او تاکید نمود. طرح موهوم جمهورى خواهى نیرنگ دیگر رضاخان بود که مدرس آن را ضد استقلال و هویت ایران و رهاورد تصمیم انگلستان براى تمرکز قدرت در شخص رضاخان خواند و در جهت نابودى‏اش گام برداشت. سرانجام گروهى از نمایندگان وابسته، به نیرنگ روى آوردند، مدرس را به بهانه آشتى با رضاخان در منزل قوام السلطنه نگاه داشتند و در غیاب وى سردار سپه با 92 راى مثبت مجلسیان قدرت را به دست گرفت.
بخشش سرزمینی ایران در دوران رضاشاه
رضا شاه پهلوی ارتفاعات آرارات را به ترکیه و قسمت‌هائی از شرق ایران را به افغانستان و شط العرب را به عراق بخشید. در خاطرات سرلشکر ارفع که عضو کمیسیون تحدید حدود مرزی بوده چگونگی این واگذاری را بیان می‌نماید... بنابراین پیمان سعدآباد از هر لحاظ به زیان ایران بوده است. رضاشاه پهلوی ارتفاعات آرارات در غرب ایران را به ترکیه، قسمت‌هائی از شرق ایران را به افغانستان و منطقه سوق الجیشی اروند رود (شط العرب) را به عراق بخشید.سرلشکر ارفع که در سفر رضاشاه به ترکیه عضو هیأت همراه وی بود، خاطراتی از این سفر در زمینه نوع نگرش رضاشاه نسبت به اختلافات مرزی ایران با همسایگان دارد که خواندنی است.ارفع در خاطرات خود می‌گوید: «من عضو هیأت تحدید حدود و حل اختلافات بودم. در این هیئت کسانی چون محمدعلی فروغی و رشدی آراس شرکت داشتند. یک روز که من و یک سرهنگ ترک بر سر موضوعی مورد اختلاف با حرارت بسیار بحث می‌کردیم رشدی آراس گفت: « ما ترک‌ها به نظر اعلیحضرت شاهنشاه اطمینان و اعتقاد کامل داریم، سرهنگ ارفع پرونده‌ها و نقشه‌ها را به حضور ایشان ببرد هرچه فرمودند ما قبول داریم ».من نقشه‌ها و کاغذها را جمع کردم و یک راست به کاخ سلطنتی رفتم و به اتاق داخل شدم و گفتم عرایضی دارم چند دقیقه بعد شاهنشاه وارد شدند در حالی که من نقشه‌ها را روی میز پهن کرده بودم. همین که نقشه‌ها را دیدند فرمودند: «موضوع چیست؟» من شروع کردم به توضیح دادن که فلان تپه چنین است فلان منطقه چنان است، آن‌جا سخت مورد نیاز ماست، و از این حرف‌ها... ولی پس از مدتی که با حرارت عرایضی کردم با کمال تعجب دیدم اعلیحضرت چیزی نمی‌فرمایند. وقتی سرم را بلند کردم دیدم شاه با حالت مخصوصی به من نگاه می‌کند گویی به حرف‌هایم چندان توجهی ندارد و تنها چشم به چشم من دوخته است تا ببیند من چه می‌گویم. من سکوت کردم. فرمودند: معلوم است منظور مرا نفهمیدی... بگو ببینم این تپة این جا از آن‌ تپه که می‌گویی بلندتر نیست؟ عرض کردم: «بلی قربان»... فرمودند: «آن را چرا نمی‌خواهی؟ این یکی چطور؟» عرض کردم «بلی». فرمودند: «منظور این تپه و آن تپه نیست. منظور من این است که دو دستگی و جدایی که بین ایران و ترکیه از چندین صد سال وجود دارد و همیشه به زیان هر دو کشور و به سود دشمنان مشترک ما بوده است از میان برود. مهم نیست که این تپه از آن که باشد . آنچه مهم است این است که ما با هم دوست باشیم.»من شرمنده شدم و کاغذها و نقشه‌ها را جمع کردم و به وزارت خارجه که محل تشکیل هیئت بود برگشتم. همه منتظر من بودند تا وارد شدم پرسیدند اعلیحضرت چه فرمودند؟ گفتم: « فرمودند ما دوست هستیم این موضوعات در کار نیست. تقسیم کنید این طرف تپه که رو به «قطور» است مال ما باشد و آن طرف مال ترک‌ها». این واقعاً درس بزرگی بود برای من و دریافتم که شاهنشاه ایران تا چه اندازه نظر بلند و با گذشت و خواهان دوستی و صلح و صفا هستند.»
خیانت کشف حجاب
یکی از پلیدترین توطئه های دشمنان اسلام در تاریخ معاصر، توطئه کشف حجاب است. رضا خان که با طرح کودتای سوم اسفند 1299 و با حمایت و هدایت انگلیسی ها بر سر کار آمد، درصدد اجرای تز اسلام زدایی و جایگزینی ارزش های لیبرالیستی در جامعه بود. از مهمترین جلوه های این طرح، پدیده کشف حجاب بود. جهت آماده ساختن زمینه کشف حجاب، مجلس، در ششم دی ماه 1307 قانون متحدالشکل نمودن البسه را تصویب کرد که بر اساس آن، پوشیدن کت و شلوار و کراوات و کلاه فرنگی برای مردان، الزامی شد. تلاش های رضا خان باعث شد تا عده ای از زنان غرب زده، بویژه زنان درباری و دولتمردان، به صورت بی حجاب یا بدحجاب، در مجامع و معابر عمومی ظاهر شوند و مردم نیز تحت تاثیر اختناق و ظلم رضاخانی، حساسیت لازم را از خود نشان ندادند. در سال 1313 رضا خان عازم ترکیه شد و با مشاهده تغییراتی که رژیم لائیک ترکیه به رهبری مصطفی کمال آتاتورک در جهت غربی کردن جامعه مسلمان ترکیه اجرا کرده بود، تحت تاثیر قرار گرفته و شدیدتر از گذشته در راستای اسلام زدایی و بویژه حجاب زدایی گام برداشت. در بهمن 1313، در افتتاح دانشگاه تهران، به دختران دستور دادند که بدون حجاب به تحصیل مشغول شوند. اقدامات رضاخان در این جهت، واکنش و مخالفت های زیادی از سوی مردم به رهبری روحانیت را باعث شد که از جمله مهمترین آنها می توان به سرکوب قیام مسجد گوهرشاد و کشتار مردم مظلوم اشاره کرد. حدود شش ماه پس از فاجعه مسجد گوهرشاد، رضا خان با بی اعتنایی به علما و مردم، در روز 17 دی 1314 در جشن فارغ التحصیلی دانشسرای مقدماتی دختران در تهران، قانون کشف حجاب زنان را به طور آشکار و رسمی اعلام کرد و خود به اتفاق همسر و دخترانش که بدون حجاب بودند، در این جشن که به ابتکار علی اصغر حکمت، وزیر معارف و فراموسونر معروف تشکیل گردید، شرکت و سخنرانی کرد و دوره ای سیاه برای زنان ایران در تاریخ شروع شد. ماموران رضاخان در اجرای این قانون، شب و روز در کوچه ها و خیابان ها گشت می زدند و هر جا زن باحجابی را می یافتند، با خشونت چادر و روسریش را برمی داشتند و مردها را مجبور می کردند تا زن هایشان را سر برهنه به خیابان ها و مجالس ببرند.
بازگشت دیکتاتوری و استبداد
پس از آنکه مردم توانسته بودند در انقلاب مشروطه تا حدودی از اختیارات شاه بکاهند٬ با بازگشت رضا قلدر همه چیز به حالت اول و حتی بدتر از قبل برگشت. در زیر به تعدادی از این موارد اشاره می شود:
• اجبار به پوشیدن لباس متحد الشکل.
• خلع لباس روحانیون
• ترورهای وسیع مخالفان
تاراج و بذل و بخشش منابع و منافع ملی به بیگانگان:
امام خمینی (ره): هدف رضاخان این بود که همه غارت ها را منحصر به یک غارت گر کند و همه قلدرها را به یک قلدر قوی تر تبدیل نماید.
• یکی از پیمان‌هایی که در دروان رضاخان بین ایران و همسایگان آن بسته می‌شود، پیمان سعد‌آباد است. از نتایج این پیمان ازدست رفتن بسیاری از نقاط حساس و استراتژیک کشور بود. اروند به نفع عراق، بلندی‌های استراتژیک آرات به نفع ترکیه، و ... وجه المصالحه ایران و دیگران بود که به واسطه‌گری انگستان منعقد شد.
• معاهده اهواز از اقداماتی است که رضا خان به نفع انگلستان در سال 1306 انجام داد که باید این کمپانی تا سال 2010 پابرجا باشد، اما با مخالفت افسران نظامی معاهده انجام نمی‌گیرد.
• ادغام پلیس جنوب که پلیسی مستعمره بود به ارتش ایران و قرار داد معاهده 1933 که 100 هزار مایل مربع از خاک ایران که نفت خیز بود به انگلیسی‌ها داده شود از دیگر اقدامات رضاخان به نفع انگلیسی‌ها بود.
• درآمدهای نفتی کشور است که در بانک‌های لندن سپرده‌گذاری می‌شد.
نابودی هسته های مقاومت در برابر اجانب
عشایر
یکی از اقدامات تأمل برانگیز دوران پهلوی نابودی و اسکان عشایر بود. برای اینکه اجانب مطالعاتی که کرده بودند یکی از چیزهایی که ممکن بود جلوی اجانب را بگیرد و نگذارد که اینها در ایران رخنه بکنند، عشایر بود.در نقلی تاریخی آمده است که روزی یکی از وابستگان سفارت انگلستان در ملاقاتی با رضاخان، نسبت به از بین بردن عشایر که با عملیاتی نظامی و خشن صورت گرفت تشکر می‌کند. او در این باره می‌گوید: قبل از سرکوب عشایر اگر می‌خواستیم چیزی از ایران ببریم، باید به هزاران نفر از عشایر رشوه می‌دادیم و در نهایت هم موفق نمی‌شدیم یا اگر موفق می‌شدیم چندان بهره‌ای برایمان نداشت. رضاخان از وی می‌پرسد که امروز چه می‌کنید؟ وی در جواب می‌گوید دیگر با حضور شما لازم نیست به هزاران نفر رشوه بدهیم، هرچه بخواهیم می‌بریم. )به نقل از کتاب شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی(
روحانیون
ضدیت شدید رضاخان با علما
چالش مستمر علما با رضاخان ـ که در برهه‌هایی چون غائله جمهوریخواهی تا مرز یک «جنگ سرنوشت» پیش رفت ـ قالب دیکتاتور و نوظهور را از کینه نسبت به آن جماعت (وکلا اسلام و دینداران) پر ساخته بود و لذا به میزانی که پایه‌های قدرت دیکتاتور در کشور محکمتر می‌شد. عرصه بر«تکاپو» بنگه«تنفس» روحانیت دشوارتر می‌گردند در قم، رضاخان در پاییز 1306 تجمع باشکوهی را که از علمای بلاد به رهبری حاج آقا نورالله تشکیل شده بود با مسموم ساختن رهبر قیام، ازهم فرو پاشاند.
ضرب و شتم مرحوم بافقی و علمای مشهد
کوتاه مدتی بعد در نوروز 1307 شمسی زمانی که همسر و خانواده رضاخان به علت عدم رعایت حجاب در حرم مطهر حضرت معصومه (س) مورد اعتراض مرحوم حاج شیخ محمدتقی بافقی (دستیار آیت‌الله حائری رئیس حوزه علمیه قم) قرار گرفتند. دیکتاتور شتابان با نیروهای نظامی به قم آمد و در حرم مطهر به مرحوم بافقی حمله برد و پس از ضرب و شتم وی او را به زندان تهران منتقل ساخته و سپس برای سالها به حضرت عبدالعظیم (ع) تبعید کرد یک ماه پیش از ضرب و شتم بافقی نیز عمال دیکتاتور آیت‌الله بروجردی را (به جرم تمهید مقدمات جهت قیم بر ضد رضاخان در رأس عشایر لرستان) همگام ورود به ایران از عراق دستگیر و پس از چند روز حبس در محل ارکان حزب (ستاد کل ارتش) در تهران به مشهد تبعید کردند در تبریز، به دنبال مخالفت مردم با سربازگیری رضاخانی و تعمیر کلاه و لباس سستی در سالهای 1308 و 1309، آیات و حجج اسلام آندیار همچون آقامیرزا صادق آقا مجتهد و آقا میرزاباوالحسن انگجی دستگیر و به خارج از آذربایجان (کردستان و ...) تبعید گردیدند و همزمان با این امر، حسینیه‌ها، مساجد و هیأت‌های مذهبی را تعطیل نمودند و با این کارها اندوه و ناراحتی شدید متدینین و مرگ زودرس آن دو مرجع بزرگوار را فراهم ساختند و پس از مرگ ایشان نیز مانع بستن بازار و تشییع جنازه آن دو توسط مردم شدند.
در مشهد قیام معترضانه مردم متدین بر ضداقدامات ضد ملی و ضد اسلامی رضاخان در تابستان 1314 وحشیانه با مسلسل و آتش‌بار به خون کشیده شد و صدها بلکه هزاران انسان بی‌گناه به جرم اعتراض به مظالم دستگاه کشته و مجروح گردید. و این در حالی بود که معترضان، به جرم حضرت ثامن‌الحجج و مسجد پیوسته به آن (مسجد گوهرشاد) پناهنده شده بودند. در پی آن کشتار فجیع نیز، عالمان برجسته شهر تحت محاکمات فرمایشی قرار گرفته و برای سالهای طولانی زندانی یا تبعید گشتند و بعضاً همچون آیت‌الله میرزامحمد آقازاده، فرزند آخوند خراسانی، به قتل رسیدند. رئیس حوزه روحانیت مشهد حاج آقا حسین قمی نیز که چندی پیش از کشتار فجیع مردم مشهد، برای گفتگو با دیکتاتور و بر حذر داشتن وی از مخالفت با احکام مسلم اسلام به شهر ری آمده بود. در حلقه‌ای از نیروهای نظامی، محصور و به خارج از کشور ـ به کربلا ـ تبعید گردید.
بی حرمتی به عاشورا و جسارت به دین و علما
سرکوب خونین اعتراضات ملت و روحانیت (به ویژه قیام مشهد). فرصتی برای دیکتاتور و عمال رنگارنگ او پیش آورد که بدون هیچ گونه پرده‌پوشی، کینه خود به اسلام و روحانیت را به نمایش گذارند. شاهدان عینی، حتی از به راه انداخته شدن کارناوال رقص و آواز توسط آبادی دیکتاتور در ایام عاشورای حسینی یاد می‌کنند. عمیدی نوزی، روزنامه نگار مشهور عصر پهلوی می‌نویسد: «در همان ایام عاشورا به عنوان روزهای مبارک عصر جدید، پرچم بر در و خانه‌ها می‌زدند. قالیچه و آئینه بر در و دیوار می کوبیدند و شهربانی وقت نیز مطرب‌های عمومی را در اتوبوس ریخته دور شهر می‌گرداند.»
مرتضی مشفق کاظمی، نویسنده رمان «تهران مخوف» و عضو مهم وزارت خارجه عصر محمدرضا نیز یادآور می‌شود: پیش از شهریور [نیست] مأمورین شهربانی برای خوش‌رقصی، عصر عاشورا بلافاصله سینماها را مجاز به دادن نمایش می‌کردند و سروصدا و ساز و آواز در خیابان لاله‌زار راه می انداختند... آری، رضاخان کار گستاخی و جسارت به دین و روحانیت معظم شیعه را به آنجا رسانده بود که می‌خواست علما را نیز (همچون دیگر طبقات) به زور، وادار سازد که حجاب از سر و روی همسران خویش برگرفته و با چنین وضعیتی وارد مجالس فرمایشی کنند! تصمیم دیکتاتور به این امر و دستور جدی و تهدیدآمیز وی به علما جهت انجام این کار ننگین، هر چند باور آن بسیار دشورا است. واقعیتی مسلم و قطعی بوده و اگر ایستادگی دلیرانه امام جمعه محترم تهران در برابر این فرمان شیطانی نبود. چه بسا جنبه تحقق نیز به خود می‌گرفت. آیت‌الله سیدمحمد امامزاده (امام جمعه تهران در عصر قاجار و رضاخان) از کسانی است که هنگام دستگیری و محاکمه (فرمایشی) حاج شیخ فضل‌الله نوری توسط مشروطه‌خواهان تندرو عضو هیأت مدیره انقلاب مشروطه بود و به نوشته استاد محیط طباطبایی، «موقع طرح رأی محکمه [به قتل شیخ فضل‌الله]. به عنوان اعتراض با تعرض و آشفته از جلسه هیأت مدیره بیرون آمد و در کار تصویب شرکت نکرد». داستان ایستادگی شجاعانه و مؤثر وی در برابر رضاخان، ماجرای جالبی دارد: حضرت آیت‌الله حاج شیخ لطف الله صافی مرجع بزرگ معاصر، شب جمعه 22 تیر 1380 شمسی در حضور جمعی از فضلای حوزه علمیه قم به مناسبت بحث از کشف حجاب رضاخانی و کشتار فجیع مسجد گوهرشاد فرمودند، دستگاه رضاخانی در آن روزگار تیره و سخت، وقاحت را از حد گذراند و حتی در مشهد جمعی از زنان را وادار ساخت که به صورت بی حجاب در ایوان طلای مشهد (صحن نو، که مقبره شیخ بهائی در گوشه آن قرار داد) گرد آبند و به اصطلاح جشن کشف حجاب بگیرند. که من خود تصویر ایشان را که روی صندلی نشسته‌اند دیده و دارم. رژیم دیکتاتوری حتی در نظر داشت علما را نیز به زور وادار سازد که همسر خویش را به طور بی حجاب از خانه بیرون آورده و در جشنهای فرمایشی مزبور شرکت جویند و به عمل ننگین «کشف حجاب» مهر تأیید زنند! با زور و اشتلمی که در کار بود، مقاومت در برابر شاه سفاک و دیکتاتوری مهیب او، به راستی سخت و دشوار می‌نمود و امام جمعه این هیبت را شکست شرح ماجرا از این قرار است که علی اصغر حکمت، از وزرای مشهور رضاخان، نزد امام جمعه تهران مرحوم سیدمحمد امامزاده رفته، نظر دیکتاتور را به وی ابلاغ کرد و بر لزوم انجام این امر تأکید ورزید. امام جمعه از قبول این امر سر باز زد. حکمت مجدداً اصرار ورزید و در پایان تهدید کرد که چنانچه از انجام فرمان اعلیحضرت سرپیچی کنید. عواقب بدی در انتظار شما بوده و به فنای شما خواهد انجامید! در اینجا امام جمعه سخت ناراحت شده و شدیداً به علی‌اصغر حکمت توپید که به فنای من می انجامد؟! بگذار بیانجامد! من چیزی از عمرم باقی نمانده و بقایی در کار نیست. که از فنای آن هراس داشته باشم! به شاه بگویید: این کار انجام شدنی نیست! با این مقاومت شگرف و نیز پایمردی که دیگر علما نشان دادند، رژیم دیکتاتوری از آلوده ساختن علما به این بدعت ننگین منصرف شد.
روحانیون نیز با روشنگری به مانند سدی در برابر استعمار و چپاول خارجیان بخصوص انگلیس خبیث ایستاده بودند. رضا خان به سرکوب٬ خلع لباس و تعطیلی مجالس وعظ و سخنرانی و حتی روضه پرداخت.امام خمینی (ره): آنها با هر احتمالی یک سدی درست می‏کردند که جلوی آن محتمل را بگیرند،[چون]احتمال می‏دادند روحانیون از مقاصد آنها جلوگیری کنند، رضاخان را واداشتند به اینکه با روحانیون ... و آنطور که دیدید. یعنی شاید شماها اکثراً یادتان نباشد، ولیکن من یادم است، و پیرمردها یادشان است، دیدید که با روحانیین چه کردند. به طوری که در همین مدرسۀ فیضیه نمی‏توانستند طلبه‏ها روز توی حجره‏های خودشان بمانند. اینها مجبور بودند که قبل از آفتاب بروند به باغات، و آخر شب برگردند! برای اینکه اگر در مدرسه بودند، می‏آمدند پاسبانها می‏ریختند مدرسه و می‏بردند اینها را یا خلع لباس می‏کردند؛ یا حبس می‏کردند؛ و از این با بزرگان از روحانیین هم مخالفتهای زیاد شد. گرفتاریهای زیاد آنها داشتند. خیلی به حبس رفتند؛[و]بعضی را کشتند. روی همین احتمال که روحانیون یک سدی باشند در مقابل اجانب. یعنی عمال انگلیسی توی مردم می‏افتادند که این آخوندها انگلیسی‏اند! این آخوندها کذا هستند. درباریند! انگلیسی هستند، که مردم را از اینها جدا بکنند. در هر صورت، همۀ اقشار ملت را اینها از هم جدا کردند.
جداکردن روحانیون و دانشگاهیان
امام خمینی: همۀ اقشار را از هم جدا کردند. قشر روحانیین را از دانشگاهها جدا کردند. به روحانیون می‏گفتند که دانشگاهیها یک مردم بی‏دینی هستند؛ یک دسته فکلی بی‏دین مضر! به[دانشگاهی]می‏گفتند آخوندها درباریند؛ یک دسته مردم درباری هستند که همیشه کار می‏کنند برای دیگران! و اینها را از هم جدا می‏کردند.
رویارویی شهید آیت الله مدرس و رضاشاه
روحانیان اگرچه به دلایل مذهبی با جمهوری مخالف بودند،ولی‏ در میان آنان شخصیتی چون سید حسن مدرس بود که مخالفت او با این جریان دلیل سیاسی داشت.مدرس در واقع جدی‏ترین و قوی‏ترین مخالف جمهوری بود و تمام کسانی که با جمهوری‏ مخالفت داشتند،به رهبری معنوی وی در این جریان معتقد و معترف‏ بودند.حتا برخی از روشنفکران که در گذشته میانه‏ی خوبی با مدرس‏ نداشتد،در این زمان به خاطر وجود دشمن مشترک،یعنی رضاخان، به او پیوستند.اما چرا مدرس با جمهوری مخالفت می‏کرد؟مدرس در درجه‏ی‏ اول جمهوری‏خواهی را بنا برخواست و اراده‏ی ملت ایران‏ نمی‏دانست.وی معتقد بود که جمهوری از سوی انگلستان به ایران‏ تحمیل می‏شد.از نظر وی انگلستان از این اقدام دو هدف داشت: اول ایجاد یک حکومت دست‏نشانده در ایران و دوم انتقام گرفتن از احمدشاه به خاطر مخالفت با قرارداد 1919 م.دومین دلیل مخالفت مدرس این بود که وی نسبت به آینده‏ی‏ جمهوری و رییس جمهور احتمالی یعنی رضاخان بدبین بود.مدرس‏ در پاسخ به این‏که چرا با جمهوری مخالف است؟عنوان کرد:«اگر واقعا نامزد و کاندیدای جمهوری فردی آزادی‏خواه و ملی بود،حتما با او موافقت می‏کردم و از هیچ نوع کمک و مساعدتی به او دریغ‏ نمی‏کردم.» بنابراین می‏توان این‏گونه عنوان کرد که مدرس با رژیم‏ جمهوری مخالف نبود،بلکه با عوامل اجرایی آن و اهداف آنان‏ مخالفت داشت.در نتیجه‏ی چنین طرز تفکری،مدرس درصدد مبارزه با این‏ جریان برآمد.مبارزات مدرس به دو دوره‏ی زمانی تقسیم می‏شود که‏ در هر دوره شیوه‏ها و تاکتیک‏های مبارزاتی نسبت به دوره‏ی قبل‏ متفاوت بود.دوره‏ی اول به قبل از افتتاح مجلس پنجم مربوط می‏شود.مدرس در این دوره ابتدا درصدد برآمد تا به تشویق و تحریک خاندان قاجار علیه جمهوری بپردازد،اما پس از آن‏که آن‏ها را بی‏رمق و بی‏حرکت دید،به روزنامه‏نگاران روی آورد.وی به زودی‏ متوجه شد که اکثر روزنامه‏نگاران به میل و یا اجبار در صف موافقان‏ جمهوری قرار دارند و همگام با برنامه‏های سردار سپه هستند،لذا به‏ روحانیان روی آورد و در میان آن‏ها به تبلیغ علیه جمهوری‏ پرداخت. دوره‏ی دوم فعالیت‏های مدرس علیه جمهوری،با افتتاح مجلس‏ پنجم شورای ملی آغاز شد.مجلس جدید از نظر ترکیب حزبی‏ عبارت بود از:حزب تجدد به رهبری سید محمد تدین،حزب‏ سوسیالیست به رهبری سلیمان میرزا،هیأت علمیه به رهبری‏ سید حسن مدرس و مستقل‏ها که از میان آن‏ها افرادی چون‏ مصدق السلطنه و موتمن الملک رییس دوره‏ی چهارم مجلس شورای‏ ملی را می‏توان نام برد. مجلس به دو فراکسیون اکثریت و اقلیت‏ تقسیم می‏شد.فراکسیون اکثریت را طرفداران جمهوری تشکیل‏ می‏دادند که ائتلافی از حزب تجدد و حزب سوسیالیست بود،ریاست‏ این فراکسیون را سید محمد تدین برعهده داشت.فراکسیون اقلیت را هم مخالفان جمهوری تشکیل می‏دادند که ائتلافی بود از هیأت‏ علمیه و برخی از نمایندگان مستقل مجلس.ریاست این فراکسیون با مدرس بود.درباره‏ی فراکسیون اکثریت مجلس،برخی منابع معتقدند که چنین اکثریتی با دخالت و اعمال نفوذ سردار سپه و عوامل او در ایالت‏ها برای جمهوری‏خواهان به دست آمد.مدرس نه تنها با اعتبارنامه‏ی آن دسته از نمایندگانی که فکر می‏کرد با اعمال نفوذ سردار سپه وارد مجلس شدند،مخالفت کرد، بلکه با اعتبارنامه‏ی برخی افراد با سابقه و وجیهه المله مانند موتمن الملک نیز به مخالفت پرداخت.وی از این کار دو هدف‏ داشت:اول این‏که از ورود برخی از نمایندگان طرفدار سردار سپه به‏ مجلس جلوگیری کند،و دوم این‏که با گرفتن وقت مجلس،ارائه‏ی‏ طرح جمهوری را حد اقل تا تحویل سال نو به تأخیر بیندازد.چنین اقداماتی از جانب مدرس رفته‏رفته کاسه‏ی صبر جمهوری‏خواهان را لبریز کرد و سرانجام در بعد از ظهر روز بیست و هفتم اسفند یکی از نمایندگان طرفدار جمهوری به نام دکتر احیاء السلطنه بهرامی نماینده‏ی همدان در یکی از راهروهای مجلس‏ پس از مشاجره با مدرس سیلی محکمی به صورت او نواخت.این‏ سیلی عواقب بسیار بدی برای جمهوری‏خواهان داشت و اوضاع‏ مجلس و هم‏چنین شهر تهران به به ضرر آنان تغییر داد. شهید مدرس به دشمن شماره‌ی یک رضاخان تبدیل شده بود. در داخل ایران رضاخان دشمنانش را با تهدید یا تطمیع ساکت کرد. در خارج از ایران هم رضاخان از حمایت انگلیس برخوردار بود. همزمان در همسایگی ایران ،‌وقایعی رخ می‌دد که نشان داد روی کار آمدن رضاخان قزاق بی‌برنامه نبوده است ، بلکه در کل منطقه یک طرح خاص در حال اجرا بود . قدرتهای فرا منطقه‌ای سعی می‌کردند با تغییر آرایش قدرت در اروپا و منطقه ،‌مناسبات داخلی کشورها را تغییر دهند . اتفاقی نبود که ژنرال مصطفی کمال پاشا در ترکیه و رضا میرپنج در ایران به قدرت رسید . برنامه این بود که در کشورهای منطقه تمرکز قدرت صورت گیرد با حذف سسلسله‌های پادشاهی سنتی،‌رژیم‌های دیکتاتوری نظامی به وجود آید تا منافع حیاتی ابرقدرتها بهتر حفظ شود . "‌آتاتورک ،‌که نقشه‌ی تقسیم امپراطوری عثمانی و گذشتن از قسمت جنوبی این خاک – عراق فعلی – را به نفع حکومت انگلستان با چنان تدبیری عملی کرد که فرانسه و شوروی هم به او کمک مالی دادند نمونه‌ی امیدوار کننده‌ای برای رضاخان بود.
نابودی فرهنگ بومی
یکی از اقدامات مهم و مخرب دوره پهلوی، از بین بردن فرهنگ بومی و ملی جامعه ایران و تمسک به فرهنگ غربی بود. رضاخان و همکاران فرهنگی وی به قصد پیشرفت دست به نابودی فرهنگ ملی و سنت‌های عظیم تاریخی ایران زدند. در این دوران بود که کسانی این ندا را سر می‌دادند که اگر می‌خواهید پیشرفت کنید باید از فرق سر تا نوک ناخن پا فرنگی شوید.
درآمدهای نفت در حساب شخصی رضاخان
در سال 1931، «چارلز. سی. هارت»، وزیرمختار آمریکا در تهران، گزارش داد که رضاشاه شخصاً بیش از ‏یک میلیون پوند در لندن به حساب خود واریز کرده است. بر اساس تعدادی از اسناد بانکی که پهلوی‌ها ‏به هنگام فرار دسته‌جمعی‌شان از ایران در سال 1978 از خود باقی گذاشتند معلوم می‌شود که اظهارات ‏نیشدار «هارت» درباره حساب‌های بانکی رضاشاه در لندن از روی حدس و گمان نبوده است. آنچه هارت ‏نمی‌دانست این بود که رضاشاه حساب‌های دلاری متعددی در لندن، ژنو و برلین دارد. اسناد باقیمانده ‏حاکی از انحراف مسیر درآمدهای نفتی ایران به حساب‌های شخصی رضاشاه است.‏سرهنگ رضاقلی امیرخسروی، مدیرکل بانک پهلوی، در تاریخ 17 اوت 1931 طی نامه‌ای محرمانه به دکتر ‏کورت لیندن بلات، رئیس بانک ملی ایران نوشت: «عالیجناب، بنا به دستور اعلیحضرت، خواهشمند است ‏با ارسال دستورالعمل تلگرافی به بانک میدلند در لندن دستور واریز 150 هزار دلار به حساب اعلیحضرت ‏نزد بانک وست مینیستر را صادر و مراتب را با تلگراف تأیید فرمایید. با احترام فراوان آقای رئیس، مدیر ‏کل، سرهنگ امیرخسروی.»(1) لیندن بلات در پاسخ نوشت: «عالیجناب، عطف به دستورالعمل شماره ‏‏5170 مورخ 17 اوت حضرتعالی، احتراماً به عرض می‌رساند که روز گذشته به محض دریافت نامه شما، ‏دستورالعمل تلگرافی برای واریز 150 هزار دلار به حساب اعلیحضرت در بانک وست مینیستر با مسئولیت ‏محدود در لندن به بانک میدلند با مسئولیت محدود در لندن ارسال شد. بانک وست مینیستر دستورالعمل ‏تلگرافی ما را دریافت کرده و شما را از رسید پول مطلع خواهد ساخت. با احترام و سپاس فراوان ‏عالیجناب، دکتر لیندن بلات، بانک ملی ایران.»در تاریخ 4 سپتامبر 1931، بانک وست مینیستر واریز 150 هزار دلار را تأیید کرد. البته انتقال پول در ‏حواله‌های 150 هزار دلاری به حساب‌های رضاشاه متوقف نشد. مثلاً، در تاریخ 25 اوت 1932، بانک ‏وست مینیستر واریز 150 هزار دلار دیگر را به حساب اعلیحضرت تأیید کرد. در سال 1931، علاوه بر ‏‏150 هزار دلاری که به حساب بانکی‌اش در لندن واریز شد، 150 هزار دلار نیز در وجه او به یونیون بانک ‏سوئیس و رایش کردیت گزلشافت برلین پرداخت شد.‏
تصاحب املاک و دارایی های مردم و کسب ثروت افسانه ای رضاخان بیسواد
" ثروتی که رضاخان در مدت سلطنت خود به دست آورد افسانه‌ای است.به نقل از حسنین هیکل روزنامه نگار مصری ،‌ رضاخان صاحب " دو هزار ده بود که دویست پنجاه هزار نفر رعیت مستقیما بر روی زمینهای او کار میکردند. "‌ سپرده‌ی رضا شاه در بانکهای خارجی مبلغ سیصد و شصت میلیون دلار حدس زده می‌شد. توضیح رضاخان در مورد ثروت هنگفتی که بلای خود به هم زده بود خواندنی است :‌هفت هزار میلیون تومان ( هفت میلیارد تومان به پول آن روز )‌ جمع کردم و امروز هم که از ایران خارج می‌شوم هیچ ندارم [؟!] این تمول را برای آن جمع کردم که به ملت یاد بدهم که با جدیت همه کار می‌شود کرد و تنها به نان و گوشت نباید قناعت کرد." مبلغی که رضاخان به اندوخت آن اعتراف کرده یک میلیون و ششصد و بیست هزار کیلو طلاست. " اینکه چگونه یک فرد توانسته در مدت کوتاهی 000/620/1 کیلوگرم طلا جمع نماید،‌ جای شگفتی است ،‌ اما از طرفی هم می‌توان حدس زد که چگونه مردم ایران تحت فشار قرار داشتند.
رضا قلدر در چپاول اموال مردم و میهن نیز درصدر چپاول گران تاریخ ایران قرار دارد. وی که در جوانی از شدت فقر و آوارگی به نیروی نظامی قزاق پیوست , به قدری روح حریص و چپاول گرانه داشت که طبق نظر همه محققان تاریخ اقتصادی ایران و طبق گفته همه کسانی که دوره رضاخان با اشراف کامل درک کرده اند , وی در زمان فرمانروایی اش به بزرگ ترین مالک ایران و بزرگترین ثروتمند ایران تبدیل شد. در زیر به چند نمونه از این موارد اشاره می شود:
• بعد از فرارش , درمجلس شورای آن زمان میزان مستغلات رضاخان را چهل و چهارهزار مستغل اعلام کردند. تعداد روستاهایی هم که او در طول سلطنتش تصاحب کرده بود , بیش از 2167 پارچه بود. در مجموع حدود 300000 (سیصدهزار) نفر در روستاهای مختلف ایران برای رضاخان کار می کردند و به زور ثمره تلاش شبانه روز خود و زن و فرزندانشان را در اختیار او می گذاشتند. باید توجه داشته باشیم که در آن زمان , کل جمعیت ایران حدود 12 میلیون نفر و کل جمعیت روستایی ایران حدود9 میلیون نفر بوده است.
• بخش دیگر درآمد رضاخان از وجوه نقدی بود که از شرکت ها , موسسات اقتصادی , ثروتمندان شهری و… اخذ می کرد. علاوه بر این , او از شرکت نفت جنوب ایران که در اختیار اربابش (انگلیس ) قرار داشت نیز سهمی دریافت می نمود.
• او سالانه 700 میلیون تومان درآمد داشت. در سال 1307 هـ . ش که حدود هشت سال از قدرت گرفتن رضاخان می گذشت و به زور انگلیس به اصطلاح شاه ایران شده بود , بودجه وزارت صنایع و معادن , تجارت , راه و ترابری و بهداری مجموعا سیصدهزار تومان بود. بودجه وزارت خارجه نیز نهصد هزار تومان بود , یعنی این که مجموع بودجه چند وزارتخانه , کمی بیش از یک میلیون بود. اکنون این رقم را با 700 میلیون تومان که درآمد سالانه رضاخان محسوب می شد , مقایسه نماییم , متوجه می شویم که این عامل مزدور انگلیس در سال چه درآمد هنگفتی داشته و چه مقدار از اموال مردم را چپاول کرده است .
• رضاخان بخش بزرگی از این درآمد نامشروع و حیرت انگیز را به طور مرتب به خارج از کشور منتقل می کرد تا اگر روزی از ایران فراری شد , از آن اموال بی حساب استفاده کند. هنگامی که رضاخان از ایران فرار کرد , هفت میلیاردتومان ثروت نامشروع داشت که اگر این مبلغ را در ظرف زمانی خودش بسنجیم واقعا حیرت آور و غیرقابل باور خواهد بود.
• رضاخان برای تصاحب املاک , اموال و زمین های زراعی , باغ ها و… روش های مختلفی در پیش می گرفت:
- گروهی را تهدید می نمود و به آن ها وانمود می کرد که اگر بهترین املاک و اموال خود را به نام رضاخان ننمایند , هدف هجوم و غضب واقع خواهند شد.
- به عده ای نیز چنین وانمود می کرد که اگر هوس منصب و مقام در سطوح مختلف کشور دارند , باید بهترین املاک و مستغلاتشان را به نام رضاخان نمایند.
• ویلیامسن در گزارشی مورخ 30 سپتامبر 1929 می نویسد: ... البته اعلیحضرت با سنت دیرینه ایرانی‌ها در فروش سمت‌ها و مناصب پردرآمد و کم‌زحمت ناآشنا نیست؛ بر کسی پوشیده نیست که خود اعلیحضرت نیز ثروت بزرگی از این راه به دست آورده است.
ودر اکتبر 1929 رضا‌شاه از کردستان دیدن کرد؛ شایع شده است که سفر رضا شاه به کردستان با حبس فیروز ارتباط دارد. می‌گویند که فرمانفرما، پدر فیروز، برای آزادی پسرش، قباله چند روستا در شمال کرمانشاه را به نام شاه کرده است؛ و شاه نیز قصد دارد پیش از آزاد کردن فیروز ارزش این املاک را ارزیابی کند، و اگر راضی بود، بلافاصله پس از بازگشت به تهران فیروز را آزاد کند. ادعا می‌شود که ارزش این رشوه سلطنتی برابر با یک میلیون تومان است.
دارایی های رضاخان و فریبکاری فروغی
جنون ثروت، رضاخان را چنان از خود بی خود کرده بود که تنها به غصب املاک مردم، برقراری انحصار جهت فروش برنج و پنبه و گندم املاک اختصاصی به قیمت دلخواه، کارخانه داری، خرید و فروش ارز به کشت و فروش بادمجان و تره بار در میدانهای پایین شهر ختم نمی شد بلکه اعتبارات و بودجه مملکتی و خصوصاً درآمد کشور از نفت بدون هیچ گونه حساب و کتابی در اختیار شخص اعلیحضرت! بود و وی به میل و اراده خود از آن استفاده می کرد. می گویند در زندان غار به عنوان آخرین منزل وزرای محکوم اتاقی به نام اتاق امضای قباله و فروش املاک وجود داشت، کسانی که حاضر نبودند املاک خود را تقدیم شاهنشاه نمایند محلی برای آمپول هوای پزشک احمدی و یا سلولهای پر از شپش آلوده به تیفوس جهت فراهم کردن مرگی کاملاً طبیعی در انتظارشان بود. هرگاه زندانی از این فشارها جان سالم به در می برد و به عرض شاه می رساندند، می گفت مگر هنوز او زنده است؟ ده سال کافی برای مردن او نیست؟ مگر میهمانخانه ساخته ام؟ (روزنامه ستاره، شماره 1170، سال 1320 ه ش). 4 - نمونه نامه ای که به افراد نوشته می شد: «آقای... چون مقرر است که هر چه زودتر شما به طور کلی قطع علاقه از نقطه مسکونی اولیه خودتان بنمایید لذا اکیداً به شما اخطار می شود که تا اول مهر 1314 ه ش باید به کلی اموال خودتان را هم از آنجا به مسکن فعلی خودتان انتقال بدهید و چنانچه تا تاریخ مذکور به طور کلی قطع علاقه ننمایید آنچه از اموال شما باقی مانده باشد بلاعوض ضبط خواهد شد. وصول این مراسله را فوری اعلام دارید- وزیر مالیه» (مرد امروز، شماره 26، 1320/5/27 ه ش). مسأله وجوه نقد رضاشاه در بانکهای خارج مطرح گردید و گفته شد در حدود ششصد میلیون مارک است هر چند دولت اعلام داشت معلوم نیست چنین مبلغی در بانکهای خارج داشته باشد اما چون کار اعتراض بالا گرفت در بندرعباس اعتراف نامه ای از او گرفتند که واگذاری املاک طبق سند صلح نامه اصفهان، وجوه نقد وسهام موجود دربانکهای خارجی را هم در برمی گیرد اما هیچ وقت موضوع وجوه نقد و سهام در بانکها روشن نشد.
ضربه مهلک به اقتصاد و معیشت مردم
یکی از خیانت های رضاخان این بود که به توان اساسی و استراتژیک اقتصاد و معیشت جامعه ایرانی ضربه مهلک وارد آورد و روستاها را که انبار غله و پشتوانه اساسی و عمده معیشت و کار جامعه ایران محسوب می شدند نابود کرد , با مهاجرت دادن انبوه 80 درصدی مردم به سوی شهرها , زمینه تسلط فکری و فرهنگی استعمار و عوامل آن را بر جامعه بیشتر نمود , خودکفایی جامعه ایران را در محصولات اساسی از بین برد و زمینه را برای وابسته شدن در عرصه غذا و معیشت به استعمارگران فراهم ساخت , در شهرها با تغییر دادن فرهنگ و ذائقه مردم , برای کالاها و تولیدات استعمارگران بازار مصرف گسترده فراهم آورد و کاری کرد که به شعار « از فرق سر تا ناخن پا غربی شدن » , زودتر جامه عمل پوشانده شود.
• وضع مردم , به ویژه روستاییان به تدریج چنان وخیم شد که بسیاری از مردم نمی توانستند کم ترین قوتی برای زنده ماندن خود تهیه کنند. طبق منابع و مدارک موجود , کار مردم روستاها (که حدود 80 درصد جمعیت ایران را تشکیل می دادند) و اوضاع شهرنشینان فقیر و بی بضاعت به جایی رسید که برای مبارزه با مرگ و گرسنگی , به گیاه خواری روی آوردند.
رضا شاه و راه آهن سراسری ایران و پل پیروزی
راه آهن سراسری ایران در حقیقت یک خط آهن نظامی برای امپراتوری انگلیس بود و نه یک راه آهن تجارتی و ترانزیت یا مسافرتی برای ایرانیان . امپراتوری انگلیس از اینگونه راه آهنهادر همه مستعمرات خود از جمله هند و مستعمرات آفریقایی ساخته بود و این خط آهن نیز یکی دیگر از آنها به شمار میرفت . زرنگی بزرگ انگلیسها در این مورد آن بود که برای ساختن این راه آهن حتی یک لیره خرج نکردند و پول آن تماما از کیسه ملت ایران پرداخت شد و آن هم نه از پول نفت بلکه از مالیات بر قند و شکر روستاییان و کارگران تهیدست و فقیر ایرانی (پول نفت عمدتا به جیب رضا و خانواده اش و دزدان دربارش میرفت و به مصرف آبادانی کشور نمیرسید) .دولت انگلیس درست قبل از روی کار آوردن قزاقی به نام رضا شصت تیری (لقب رضا خان قبل از صعود به قدرت به نقل از کتاب تاریخ مشروطه کسروی ) در کودتای اسفند 1299 ، شروع به ساختن راه آهنی برای مبارزه با بلشویکها کرده بود . در آن دوران عراق هنوز تحت الحمایه انگلیس بود. در نتیجه امپراتوری انگلیس تصمیم داشت این راه آهن را از مستعمره خود در عراق به مرز روسیه امتداد دهد . به احمد شاه هم فشار زیادی آوردند که راه آهنی را که چند سال بعد رضا ساخت بسازد که او نپذیرفت . هدف ارتش انگلیس آن بود که در صورت حمله به شوروی بتوانند سربازانشان را از جنوب ایران ، به سرعت و با اجتناب از گذر از شهرهای اصلی ایران ((که میتوانست منجر به توقف قطارها توسط ایرانیان میهن پرست شود )) مستقیما به ناحیه ای بی دفاع در جنوب دولت شوروی برسانند .
شهریور 1320 وتسلیم ایران به انگلیس و متفقین
در روز سوم شهریور 1320، علیرغم بی‌طرفی دولت ایران در جنگ، نیروهای شوروی از شمال و نیروهای بریتانیا از جنوب به ایران حمله کردند. پانزده لشکر ارتش رضاشاه تقریبا بدون هیچ مقاومتی در مقابل یورش خارجی تسلیم شدند، و شهرهای اصلی ایران از جمله تهران به اشغال درآمدند. اهداف مهم متفقین از این عملیات عبارت بود از:
اطمینان از عدم استفاده نیروهای آلمان نازی از خاک ایران برای حمله به مرزهای جنوبی اتحاد شوروی
اطمینان از امنیت جریان نفت جنوب ایران که سوخت بخش بزرگی از ناوگان نیروی دریایی سلطنتی بریتانیارا تامین می‌کرد.
اطمینان از عدم استفاده آلمان از نفت ایران
تکمیل و استفاده از راه‌آهن سراسری ایران برای ارسال مهمات و تسلیحات به جبهه شوروی از طریقخلیج فارس، ایران و دریای خزر
به علت اهمیت استراتژیک ایران در جنگ جهانی دوم، متفقین به ایران لقب «پل پیروزی» داده بودند.
پس از اشغال ایران، بریتانیا پیامی به این مضمون به رضاشاه ارسال کرد: «ممکن است اعلیحضرت لطفا از سلطنت کناره‌گیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند؟ ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راه‌حل دیگری وجود دارد.»
خودکامگی و کشتارهای رضاخان
تنها سفر خارجی رضاشاه، سفر به ترکیه در سال 1313 بود. او در این سفر سخت تحت تاثیر همپای ترکش کمال آتاتورک قرار گرفت و کوشید تا مانند او، کشور را با قدرت اداره نماید. محمدرضا پهلوی معتقد بود رضاشاه در دوره پادشاهی خود تمام امور مملکتی را در دست خود داشت و کشور را مانند یک نظامی اداره می‌کرد. بسیاری از مورخان عقیده دارند که تغییر حکومت ایران از مشروطه به استبدادی و دیکتاتوری از حدود سالهای 1307 تا 1310 یعنی نیمه دوم حکومت رضا شاه، صورت پذیرفته‌است.اولین نشانه‌های تغییر رویه رضا شاه، در سال 1305 و با ترور ناکام مدرس مشاهده شد. در اردیبهشت 1306 خودکامگی وی به حدی رسید که مستوفی‌الممالک دیگر ادامه کار را مفید ندانست و در گزارشی بهمهدیقلی هدایت (نخست وزیر بعدی) خود را تحقیر شده خواند و استعفا کرد.آزادی‌هایی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در این دوره از بین رفت. بسیاری از رقبا و مخالفان شاه زندانی و در زندان کشته شدند. در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند تیمورتاش،سردار اسعد بختیاری و نصرت‌الدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولت‌الدوله قشقایی، برخی از شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی و فرخی یزدی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی (مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو) نیز دیده می‌شوند. و برخی از وزرا و نزدیکان شاه نیز (مانند علی‌اکبر داور وزیر عدلیه)از ترس اتفاقات مشابه خودکشی کردند. علاوه بر این افراد، کشتارهای دست جمعی عشایر کهگیلویه، قشقایی و بختیاری را نیز که عمدتا با خانواده صورت می‌پذیرفت باید افزود.مجلس شورای ملی در این دوره جنبه نمایشی پیدا کرد و انتخابات با دستور از بالا و بر پایه فهرست‌هایی از نمایندگان مورد تائید او انجام می‌شد. حتی مصونیت پارلمانی نمایندگان مجلس (مانند جواد امامی،اسماعیل عراقی و رضا رفیع) که همگی از هواداران قبلی رضا شاه بودند سلب شد و آنان نیز دستگیر و زندانی شدند. به همین منظور زندان قصر طراحی و ساخته شد و اولین زندانی آن، سازنده آن یعنیسرتیپ درگاهی بود.در این دوران نه تنها همه گونه فعالیت سیاسی گروه‌های چپ مانند حزب کمونیست ایران و گروه 53 نفرکه حتی فعالیت‌های اجتماعی زنان نیز متوقف گردید و جراید و روزنامه‌ها تحت انقیاد کامل درآمده و یا تعطیل شدند.
اغتقاد رضا خان به جدایی دین از سیاست
رضا شاه، تا پیش از پادشاهی، تظاهرات مذهبی شدیدی داشت. او در دسته‌های عزاداری امام حسین و همچنین در تکایا و حسینیه‌ها بطور فعالی شرکت می‌نمود. لیکن در همان دوران (دوره وزارت جنگ) نیز اعتقاد عمیق به جدایی دین و سیاست داشت. او در سفرنامه خوزستان (که در اواخر دوران رئیس الوزرا بودنش به رشته تحریر درآورده‌است)، به سختی از شاه اسماعیل صفوی بخاطر تکیه بر گروه شیعیان و احساسات شیعی انتقاد می‌کند. او همچنین پس از رسیدن به پادشاهی و در سال 1305 در سفرنامه مازندران شاه عباس را بخاطر اختلاط مذهب و سیاست مورد انتقاد قرار داده‌است.تحقیق محمد فغفوری در باره رابطه علما-دولت بین 1921 و 1941 نشان می‌دهد که رضاخان از هویت قومی/دینی برای دستیابی به اهداف سیاسی اش استفاده کرده بود. او تلاش کرد تا رقبا و شریک اش، سید ضیاء الدین طباطبایی را با استفاده از روابط اش با گروههای غیرمسلمان، به خصوص ارامنه حذف کند. رضاخان با تشکیل یک جبهه متشکل از ارامنه، بریتانیاییها و سید ضیا موفق شد حمایت علما را برای دور کردن رقبایش به دست آورد.بی سبب نیست که او روابط مناسبی با روحانیون معاصرش نداشت. او با تصویب قانون مدنی و تربیت قضات، دست روحانیون را از محاکم سنتی کوتاه نمود. با طرح کشف حجاب و لباس متحدالشکل مردان و محدود نمودن روحانیون (به غیر از علمای تراز اول) از پوشش سنتی، روحانیون را علنا به مبارزه طلبید و درواقعه مسجد گوهرشاد مشهد (1314)، که چندین ماه پیش از تصویب قانون منع حجاب روی داد، با کشتار و سرکوب بست‌نشستگان در مسجد، این مبارزه را با قوهٔ قهریه به پیش برد. او حتی یک بار که یکی از دخترانش در حرم حضرت معصومه بصورت بدحجاب ظاهر شده بود و از این بابت مورد اعتراض واقع شده بود، به شخصه به قم رفت، با چکمه وارد حرم شد و روحانی اعتراض کننده را به شلاق بست. ولی به علت رابطه نزدیک و خوب رضا شاه با عبدالکریم حائری یزدی، بزرگترین مرجع تقلید در آن زمان و با وساطت او هیچ اعتراضی به این اقدام رضا شاه صورت نگرفت.
طرفداران رضاخان
طرفداران رضاخان (با نام فراکسیون تجدد) و مخالفان به رهبری مدرس (با نام اقلیت) مدتی در کشمکشهای پارلمانی قرار گرفتند و در این گفتگوها، ارتباط کودتا با قرارداد 1919 میلادی و رابطه غوغای جدید جمهوری خواهی با کودتا و نقش افراد دست اندرکار به خوبی آشکار گردید که در مجلس و جامعه واکنشهایی پدید آورد. مدرس چون میدانست رضاخان با اعمال نفوذ در انتخابات موفق شده است عده ای از طرفداران خود را به عنوان نماینده به مجلس بفرستد، تصمیم گرفت تا با اعتراض به اعتبارنامه آنان، با حضورشان در مجلس مخالفت کند .مجلس شورای ملی از دوره ششم تا دوازدهم با نظم خاصی ادامه یافت و تبدیل به مرکز منتخبین رضاخان شد. آخرین اقلیت مجلس مربوط به دوره هفتم است. محمد علی فروغی، میرزا حسن خان مستوفی الممالک، مهدیقلی خان هدایت، محمود جم، احمد متین دفتری، علی (رجبعلی) منصور در دوران سلطنت او ماموریت یافتند تشکیل کابینه دهند .
استبداد و دیکتاتوری رضاخانی
کودتای سوم اسفند 1299 که به حمایت و دستیاری بیگانگان شکل گرفت نقطه آغاز دوره‌ای بود که تا شهریور 1320 ادامه یافت؛ این دوره را می‌توان عصر رضا خان دانست. اصلی‌ترین خصیصه این عصر، نوعی از استبداد و دیکتاتوری است که نه در ادوار سابق تاریخ ایران و نه پس از آن، نمی‌توان به شدت و گستردگی آن، دوره‌ای را سراغ گرفت، زیرا دیکتاتور تنها به تسلط بر دستگاه سیاسی نظامی بسنده نکرد، بلکه کوشید تا فکر، فرهنگ و سنت‌های جامعه را تحت سلطه و کنترل در آورد و آن را بگونه‌ای مطابق میل خود شکل دهد. این حرکت از لباس و کلاه آغاز و تا رفع حجاب و منع مجالس وعظ و خطابه و عزاداری پیش رفت. در این دوره گرچه دولت ایران مشروطه به شمار می‌آمد. اما از مشروطیت چیزی جز صورت و ظاهر باقی نمانده بود و مجلس آن دوره را باید از مضحک‌ترین نمایش‌های سیاسی به شمار آورد. طبیعی است که در چنین فضایی مطبوعات نیز از معنی و محتوی خالی و جز تبلیغ و نشر افکار مورد حمایت دولت استبدادی نقشی بر عهده نداشته باشند. در این دوره آن دسته از مطبوعات نیز که به خود جرأت انتقاد از عملکرد هیأت حاکمه می‌دادند مشمول سانسور و توقیف می‌گردیدند. مسلم است که این سانسور و توقیف همانند سایر مظاهر دیکتاتوری رضا خانی یکد دفعه بوجود نیامد، بلکه سیری تدریجی را طی نمود. در این سیر از دوران وزارت جنگ دیکتاتور آغاز و همراه با رشد قدرت او، شدیدتر گردید.
دوره وزارت جنگ رضا خان
از فردای کودتای سوم اسفند 1299، کلیه مطبوعات پایتخت توقیف شدند و بجز روزنامه ایران هیچ یک از آنها اجازه انتشار نیافتند. پس از خروج سید ضیاءالدین طباطبایی از صحنه و قدرت‌یابی گام به گام سردار سپه، نخستین برخورد وی با مطبوعات در قضیه تعیین مسبب کودتا، پیش آمد. بحث‌ها و مقالات جراید در این خصوص به شدت رضا خان را عصبانی کرده و او را وادار نموده که در سوم اسفند 1300 و در سالگرد کودتا، اعلامیه‌ای منتشر و خود را مسبب اصلی کودتا بخواند. در قسمتی از این اعلامیه که راجع به روزنامه‌نگاران است وی آنها را «دست اندرکار واژگون جلوه دادن مسئله کودتا می‌داند و به آنان توصیه می‌کند که بیشتر بیندیشند» اگر چه اولتیماتوم سردار سپه، جراید را در این موضوع وادار به سکوت کرد ولی «من من» های او در این ابلاغیه آنها را به انتقادهای دیگر واداشت و همین کار سبب شد که سردار سپه بوسیله حکومت نظامی در 17 اسفند، اخطاریه شدیداللحنی بر ضد روزنامه‌نگارانی که از عملیات تجاوزکارانه و انتقاد می‌کردند منتشر نموده آنها را به زندان و اذیت تهدید نماید. پس از نشر این ابلاغیه، حکومت نظامی شروع به سختیگری کرد و بر خلاف قانون تعدادی از مدیران جراید را مورد ضرب و شتم قرار داد. این ابلاغیه و فشارهای دیگری که بر مطبوعات وارد می‌شد کار را بدانجا کشانید که فرخی یزدی، مدیر روزنامه طوفان، و مدیر روزنامه حیات جاوید و چند نفر دیگر از مدیران جراید، تصمیم گرفتند که دیگر خاموش نشسته و از هر گونه تهدید و توفیقی نهراسند و به دولت و سردار سپه سخت اعتراض و حمله کرده و از آزادی زبان و قلم دفاع نمایند. بنابراین تصمیم، در 18 اسفند 1300، فرخی در روزنامه خود مقاله شدیداللحنی نوشت و بی‌قانونی‌های سردار سپه را متذکر شد. عصر همان روز حکومت نظامی برای جلب فرخی دو سه نفر قزاق را مأمور می‌کند تا او را دستگیر نمایند. ولی فرخی و چند نفر از دوستانش موضوع را دریافته و بلافاصله به سفارت دولت شوروی رفته و متحصن شدند. دو روز بعد از این واقعه روزنامه حیات جاوید مقاله شدیدی نوشت و نسبت به سردار سپه انتقاد نمود و پس از آن مدیر این روزنامه همراه عده‌ای دیگر در زاویه حضرت عبدالعظیم تحصن اختیار کردند که بعدا متحصنین حرم عبدالعظیم نیز به تحصن کنندگان سفارت روس پیوستند. به این ترتیب عده زیادی از مدیران جراید، آزادی‌خواهان و مخالفین سردار، در سفارت روس جمع شده و علیه وی شروع به فعالیت کردند. آنها خواستار لغو حکومت نظامی ، عزل سردار سپه و اجرای قانون اساسی شدند. این تحصن گرچه به نتایج مورد نظر دست نیافت اما رضا خان را نسبت به قدرت مطبوعات هشیار کرد. او کوشید با استفاده از حربه تطمیع، تعدادی از مدیران جراید را به سوی خود جلب نموده و از آنها در راه هدفش که قبضه کردن قدرت بود استفاده نماید. با توجه به همین نکته از این پس مطبوعات به دو دسته تقسیم می‌شوند: مطبوعات طرفدار سردار سپه همچون کوشش، تجدد، ناهید، گلشن و مطبوعات مخالفت سردار سپه چون تازه بهار ، شهاب ، سیاست، نصیم صباء و آسیای وسطی. این صف‌بندی مطبوعات همچون ادوار قبلی مشروطیت در واقع انعکاسی از جناح‌بندی سیاسی آن دوره می‌باشد که مظهر اصلی آن جبهه‌گیری نمایندگان مجلس بود که با قدرت‌گیری تدریجی سردار سپه به دو دسته اصلی موافق و مخالف وی تقسیم می‌گردند. در این میان رهبری اصلی جریان مخالف با سردار سپه در دست مرحوم سید حسن مدرس متمرکز می‌گردد. با افزایش فشار بر مطبوعات و آزادی‌خواهان که با توقیف و سرکوب جراید مخالف همراه بود، عده‌ای از آزادیخواهان تصمیم به تحصن در مجلس شورای ملی می‌گیرند و این عده به رهبری موسوی‌زاده یزدی مدیر روزنامه پیکار، سید مهدی نبوی تفرشی مدیر روزنامه تنبیه درخشان به مجلس آمده و پس از ایراد نطقی اجرای قانون اساسی و عزل سردار سپه را خواستار شدند. این دومین تحصن میران جراید و آزادی‌خواهان در طول 2 ماه اسفند 1300 شمسی بود.
خفقان رسانه ای
از جمله وقایعی که در این دوره حساسیت رضا خان را نسبت به مطبوعات نشان می‌دهد، واکنش وی در مندرجات روزنامه حقیقت درباره اختلاس‌های سردار اعتماد، رییس قورخانه و انتقاد و اعتراض به سوء استفاده افسران از موقعیت خود می‌باشد. یکی از جراید مخالف جمهوری و سردار سپه روزنامه فکاهی قرن بیستم به مدیریت مبرزاده عشقی بود و عشقی با آنکه آزادی خواه و شخصا طرفدار رژیم جمهوری بود، با یان وجود با جمهوری مصنوعی و اجباری رضا خانی مخالف بود. بگونه‌ای که در شماره اول روزنامه خود، چند کاریکاتور و همچنین اشعار و مقالاتی تند بر علیه جمهوری و جمهوری‌خواهان منتشر نمود که بلافاصله از طرف شهربانی شماره‌های این روزنامه جمع و سانسور گردید و خود میرزاده عشقی هم چند روز بعد از انتشار روزنامه به دستور رضا خان ترور گردید. ترور میرزاده عشقی، در حم هشداری بود به همه مخالفان و خصوصا مطبوعات، که از آن پس حداقل کیفر مخالفت با رضا خان مرگ است. پس از واقعه قتل عشقی، مرحوم مدرس به روزنامه نویسانی که خود را طرفدار او می‌شمردند پیشنهاد نمود که در مجلس شورای ملی تحصن اختیار نمایند و برای کسب امنیت و مصونیت قانونی مداخله مجلس را تقاضا کنند. در نتیجه اشخاصی از روزنامه‌نگاران آزادی‌خواه که دل به وعده‌های سردار سپه نداده بودند به مجلس آمده و تحصن کردن و بقیه روزنامه‌های آن زمان از ریاکاری‌هایی که برای کسب وجاهت ملی به کار می‌بردند چشم پوشیده و عنا به هواخواهی سردار سپه پرداختند. در حقیقت در این زمان روشن گشت که کدام یک از مطبوعات طرفدار رژیم دیکتاتوری و کدامیک آزادی خواهند.
رضاخان بانی جوک‌سازی علیه رشتی ها
ساختن جوک‌های مستهجن و توهین‌آمیز درباره شمالیها تاریخچه چندان طولانی نداشته و به دوره رضا شا ه بر می‌گردد. زمانی که رضاشاه در مقام سردار سپه بود و مقدمات به قدرت رسیدن خود را فراهم می‌کرد جهت بهره‌برداری از احساسات مذهبی مردم در مراسم سینه‌زنی تاسوعا و عاشورا شرکت می‌کرد. در این مراسم قزاقها و تعدادی از طرفداران سردار سپه شعار می‌دادند:اگر در کربلا قزاق بودی / حسین بی‌یاور و تنها نبودی.مردم گیلان که هنوز خاطره دمکراسی و فضای آزادی را که در منطقه وجودداشت از یاد نبرده بودند، نمی‌خواستند باقیمانده دستاوردهای مبارزات‌شان زیر چکمه قزاقها لگدکوب شود. گیلانیها که تجارب شرکت فعال در جنبش مشروطیت (نیروی اصلی تسخیر تهران به سرکردگی سپهدار اعظم تنکابنی را گیلانیها تشکیل می‌دادند) و همچنین تلاشهای استقلال‌طلبانه و آزادیخواهانه شان در جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان و سپس تشکیل اولین دولت جمهوری در گیلان، را پشت سر گذاشته بودند فریب تبلیغات آزادیخواهی و میهن‌پرستی دروغین قزاقها که عموماً تحت کنترل افسران روسیه تزاری و سپس انگلیسیها بودند را نخورده و در دوره‌ای که همه جای ایران شعار:
اگر در کربلا قزاق بودی/ حسین بی‌یاور و تنها نبودی
سرداده می‌شد در رشت مردم طی تظاهرات می‌خواندند:
اگر در کربلا قزاق بودی/ عبا و کفش، از حسین ربودی
که بعدها این بیت در جریان «کشف حجاب» به شکل زیر هم خوانده می‌شد:
اگر در کربلا قزاق بود/ حجاب را از سر زینب ربودی
می‌گویند رضا شاه از آن موقع کینه رشتی‌‌ها را به دل گرفته و همه جا با توهین از ‌آنها یاد می‌کرد و زمینه ساز ساختن جوک‌های مستهجن، مبتذل و توهین‌آمیز علیه ‌آنها شد. او که خود شمالی مازندرانی بود هیچ فکر نمی‌کرد روزی این جوک‌ها یا فحشها متوجه نه تنها رشتیها بلکه همه شمالیها ازجمله مازندرانیها هم خواهد شد. چون اغلب در این جوکها منظور از رشتی تمام اهالی ساکن بین شهرهای آستارا تا گنبد است.توهین و فحاشی به شمالیها معمولاٌ با دو گونه تهمت صورت می‌گیرد: اول هرزگی زنان و بی‌غیرتی مردان شمالی، دوم ترسو بودن شمالیها.
سندی دیکر بر خفقان رضاخانی
در غروب روز پنجم اسفند ماه 1299 معروف‌ترین اعلامیه رضا خان ،‌ منتشر و طبق دستور وی ،‌به در و دیوارهای پایتخت الصاق شد:
حکم می‌کنم
▪ ماده اول: تمام اهالی شهر تهران ، باید ساکت و مطیع احکام نظامی باشند.
▪ ماده دوم: حکومت نظامی در شهر، برقرار و از ساعت هشت بعدازظهر، غیر از افراد نظامی و پلیس مأمور انتظامات شهر، کسی نباید در معابر عبور نماید.
▪ ماده سوم: کسانی که از طرف قوای نظامی و پلیس، مظنون به مخل آسایش و انتظامات واقع شوند، فورا جلب و مجازات سخت خواهند شد.
▪ ماده چهارم: تمام روزنامه‌جات و اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت، به کلی موقوف و بر حسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد، باید منتشر گردد.
▪ ماده پنجم: اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه، به کلی موقوف و در معابر هم اگر بیش از سه نفر گرد هم باشند، با قوه قهریه متفرق خواهند شد.
▪ ماده ششم: تمام مغازه‌های شراب و عرق فروشی، تئاتر و سینما و کلوپ‌های قمار، باید بسته شود و هر مست که دیده شود، به محکمه نظامی جلب خواهد شد.
▪ ماده هفتم: تا زمان تشکیل دولت، تمام ادارات و دوایر دولتی، غیر از اداره ارزاق تعطیل خواهد بود. پستخانه، تلفون‌خانه، تلگراف‌خانه هم مطیع این حکم خواهند بود.
▪ ماده هشتم: کسانی که در اطاعت از مواد فوق، خودداری نمایند، به محکمه نظامی جلب و به سخت‌ترین مجازات‌ها خواهند رسید.
▪ ماده نهم: کاظم خان به سمت کماندانی (فرماندار نظامی) شهر انتخاب و معین می‌شود و مأمور اجرای مواد فوق خواهد بود.
گواهی دکتر مصدق به انگلیسی بودن کودتا
[به] خاطر دارم سردار سپه رییس‌الوزرای وقت، در منزل من، با حضور مرحوم مشیرالدوله و مستوفی‌الممالکت و دولت‌آبادی و مخبرالسلطنه و تقی‌زاده و علا اظهار نظر داشت که مرا انگلیس آورد و ندانست با کی سر و کار پیدا کرد. آن وقت نمی‌شد در این باب حرفی زد؛ ولی روزگار آن را تکذیب کرد و به خوبی معلوم شد، همان کسی که او را آورد، چون دیگر مفید نبود ، او را برد.سردار سپه از روی روحیات نظامی، حرفها را صریح و به اصطلاح عوام، پوست کنده می‌زند؛ چنان که در یکی از جلسه‌های مشاوره خصوصی که در خانه دکتر محمد خان مصدق‌السلطنه منعقد بود، از وطن‌پرستی صحبت به میان آمد، او گفت، مثلا مرا انگلیسی‌ها سر کار آوردند. اما وقتی آمدم، به وطنم خدمت کردم.
غرب زدگی و تجدد
پس از سیاست مذهب زدایی، رضاشاه تصمیم گرفت خلاء فرهنگی ایجاد شده را پر کند. او برای این منظور سیاست های غرب زدگی و تجدد خواهی را به مرحله ی اجرا گذاشت. از جمله اقداماتی که برای نائل شدن به این سیاست انجام شد عبارتند از کشف حجاب، تحمیل لباس و کلاه اروپایی، استعمال عناوین غربی در ادارات و موسسات دولتی و همچنین اعزام پی درپی دانشجویان ایرانی به اروپا. بنابراین دولت در این سیاست به دنبال جایگزینی فرهنگ غربی به جای فرهنگ اسلامی بود.در چنین شرایطی هر نوع نغمه ی مخالفت خاموش می گردد و هر حرکت ناموافق سرکوب و زمینه ی اجتماعی- سیاسی طوری طراحی می گردد که هیچ فرد یا گروهی جرات ابراز مخالفت و یا حرکت مستقل از نظام استبدادی نداشته باشد. در این حالت بهره برداری از نظامی که اطاعت از فرماندهی را سرلوحه کار خود می دانند بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. سرکوب سران عشایر و ایلات و همچنین نهضت های مستقل ملی در راستای ایجاد چنین محیطی به نام برقراری امنیت صورت پذیرفت.
جنایات فراوان رضاشاه پهلوی در ایران زمین
در مدارس و دانشگاه ها دختران و بانوان می بایستی که بدون حجاب ظاهر شوند. در معابر و انظار عمومی نیز کار به دست نظمیه و پلیس حاکم شد. هرکس در مقابل این فرمان مقاومت می کرد به شدت مورد حمله و اهانت قرار می گرفت از مردم عادی تا علما و روحانیت. انجام این کار مهمترین حمله رضاخان و دستگاه فرهنگی منورالفکری به اسلام و دیانت بود زیرا حجاب به عنوان یکی از ضروریات دین به هیچ وجه تعطیل بردار نبود و به هیچ توجیهی نمی شد از آن کوتاه آمد. ماموران و نظمیه ها و ژاندارم وظیفه داشتند زنان چادری را بازداشت کنند و یا اینکه چادر از سر آنها بکشند و حتی مورد ضرب و شتم قرار دهند.
خیانتهای رضا خان
مبارزه مرحوم بافقی با بی حجابی زن رضاخان
در شبِ اول فروردین سال 1306 ش، به هنگام تحویل سال، همسر بی‏شرم رضاخان به همراه عده‏ای از زنان درباری با وضعی زننده و دور از عفت، به آستانه حضرت معصومه(س) در قم رفته و در ایوان آینه جای گرفتند. چون زنان درباری بدون حجاب، وارد حرم شده بودند، یکی از وعاظ به طرز حجاب آنان اعتراض کرد. در این حال، عالم پرهیزگار و شجاع. شیخ محمدتقی بافقی بر آنان شورید و مردم را نیز علیه آنان وادار به اعتراض نمود. وقتی که این خبر را به رضاخان گزارش نمودند، وی در روز دوم فروردین با حالتی غضبناک به اتفاق عده‏ای از مسؤولان نظامی وارد قم شد و یکسره به سمت حرم رفته، دستور ضرب و شتم روحانیان و آیت‏اللَّه بافقی را صادر کرد. رضاخان سپس دستور داد که آیت‏اللَّه بافقی را به شهر ری تبعید نمایند. سرانجام چند سال بعد این عالم مجاهد، پس از اخراج رضاخان از ایران به قم بازگشت. برخی از محققان، واکنش تند آیت‏اللَّه بافقی را نسبت به حضور زنان بی‏حجاب در حرم حضرت معصومه(س) سببِ نزدیک به هشت سال تأخیر در اعلام رسمی کشف حجاب می‏دانند. همچنین، شجاعت آیت‏اللَّه بافقی در رویارویی با رضاخان، تأثیر شایانی در حوزه علمیه قم بر جای نهاد به طوری که امام خمینی(ره) در درس اخلاقی که در دهه 1320-1310 در قم می‏دادند، آیت‏ اللَّه بافقی را نمونه‏ای ذکر می‏کردند که باید سرمشق قرار گیرد.
فرهنگستان رضاخانی و املای لغت مطابق میل حضرت اشرف
سایت جریده ادب:زمان رضاشاه، مؤسسه ای به نام فرهنگستان جهت وضع واژه های جدید و رایج ساختن آنها میان مردم به وجود آمد.
تردیدی نیست که به علت پیشرفت های سریع در عرصه های مختلف به ویژه نفوذ و گسترش واژگان بیگانه در زبان فارسی، وجود چنین مؤسسه ای نه تنها لازم که واجب نیز می نمود، اما متأسفانه شماری افراد کم مایه در میان برخی صاحبان فضل در نخستین فرهنگستان ایران جای گرفتند و قبل از هر چیز به دشمنی با زبان عربی پرداختند.
اینان به جای آنکه در مجموعه اقداماتی هدفمند، گام به گام به پالایش زبان فارسی از مجموعه واژه های بیگانه بپردازند و جایگزین متناسب و درخوری را بر جای آنها بنشانند، تلاش کردند که برخی واژه های نامأنوس را جایگزین واژه های عربی سازند. یکی از کسانی که به مخالفت با این شیوه واژه سازی پرداخت «علامه محمد قزوینی» بود.
دکتر عباس اقبال پس از مرگ وی در این باره نوشت:
«درجه حساسیت و تعصب او نسبت به سلامت املاء و انشای فارسی تا آن اندازه بود که گاهی واقعاً برای یک املای غلط یا یک نوشته نادرست که از یکی از معاشرین یا دوستان خود می دید یا به کلی از او می برید و یا به او اولتیماتومی در این باب می داد و اصلاح املاء و انشاء غلط و ترک این روش ناپسند را جداً از او خواستار می شد.
به همین نظر، نسبت به فرهنگستان ایران هیچگونه ارادتی نداشت و کار لغت تراشی و تبدیل کلمات مأنوس و مفهوم را به لغات ساختگی یا مهجور از جانب اعضای آن سخت زشت می شمرد و بسیار تعجب می کرد که چگونه جمعی که خود اهل فضل و کمالند، راضی به ارتکاب چنین عمل ناصوابی می شوند و غالب اوقات رعایت مصالح روز، ایشان را از دفاع حق و حقیقت باز می دارد.
آن مرحوم اختیار این روش را ناشی از دو چیز می دانست: یکی آنکه غالب اعضای فرهنگستان ما از دنیا و وضع کار این قبیل انجمنها در ممالک متمدنه بی خبرند؛ دیگر آنکه با وجود مهارت در رشته های مختلف، غالباً به زبان و ادبیات فارسی و عربی چنانکه باید آشنایی ندارند و این جمله را هم جاهلانه از قیاس لغات و ادبیات السنه اروپایی می دانند.»
عباس اقبال آنگاه حکایتی در این مورد از علامه قزوینی نقل می کند:
«به خاطر دارم که روزی در حضور آن مرحوم (محمد قزوینی) در فرهنگستان بودم. مرحوم فروغی از یکی از فضلا املای لغتی را پرسید که به «صاد» صحیح است یا به «سین»؟ او گفت: هر طور که حضرت اشرف بفرمایند! مرحوم قزوینی بقدری از این مجامله عصبانی شد که مافوق نداشت و همیشه با کمال استعجاب می گفت: آیا ممکن است انسان برای خاطر مصلحت وقت و خوش آمد حضرت اشرف، املای لغتی را هر وقت به شکلی بنویسد؟»
راه آهن رضا خان/به نام مردم ایران به کام انگلستان
ایران یکی از دروازه های حمله به هند بود که انگستان با نفوذ و کنترل بر ایران می توانست هند را از شر بسیاری از تهدیدات حفظ کند. از طرف دیگر ایران با روسیه، اصلی ترین رقیب انگستان، هم مرز بود وکنترل بر ایران می توانست به نوعی کنترل بر روسیه نیز باشد. این را هم باید اضافه کرد که انقلاب بولشویکی در روسیه و خطر گسترش کمونیست، عامل محرک دیگری برای اقدام به احداث این راه آهن بود.
در حقیقت هدف اصلی در ایجاد راه آهن سراسری شمال جنوب، دفاع استراتژیکی هندوستان در قبال تعرض احتمالی روسیه بود. این خط آهن به گونه ای طراحی شده بود که دولت انگستان که تسلط بر دریا ها را دارا بود، نیروهای خود را به گوشه ی شمال خلیج فارس برسانند و سپس در حداقل زمان ممکن آنها را از طریق راه آهن سراسری ایران به جنوب شرق دریای خزر سوق دهند، تا بتوانند در منطقه ی گرگان متمرکز شوند.

این راه آهن با مسیر معینه ی خود می توانست اولین عناصر نظامی انگستان را در ظرف چهل و هشت ساعت از جنوب غربی خلیج فارس به گرگان برساند، منطقه ای که جهت دفاع از هندوستان از طریق قطعِ خطِ عقب نشینی ارتش متعرّض به هندوستان در منطقه ی مشهد – هرات، اهمیت استراتژیکی را برای انگستان ایجاد می کرد . این خط آهن علاوه بر اینکه به انگستان اجازه می داد تا در صورت لزوم از نیروی نظامی خود به بهترین وجه استفاده کند، فکر تعرض به هندوستان را برای حریف کاملاً تأمل آمیز می ساخت.پس از افتتاح این راه آهن هم انگستان منافع بسیاری را از طریق این خط آهن بدست آورد. بعد از اینکه هیتلر در جنگ جهانی، با پیشروی های خود به سمت شوروی در حرکت بود، انگستان توانست از طریق ایران و خط آهن شمال جنوب کمک های خود را به شوروی برساند تا پازل پیروزی های هیتلر کامل نشود. رضا شاه هم بعد از اینکه توسط انگستان تبعید شد از عدم اقدام خود برای تخریب راه آهن اظهار تأسف کرد. ملکه مادر در خاطراتش می‌نویسد: «یادم هست که رضا دو سه روز بعد از اشغال ایران به من گفت: تاجی جان ما خبط (اشتباه) بزرگی کردیم که پل ورسک را منهدم نساختیم، ما باید از‌‌ همان اواسط مرداد ماه که زمزمه حمله به ایران را شنیده بودم، اقدام به نابود کردن راه آهن می‌کردیم. رضا تا پایان عمر همیشه غبطه می‌خورد که چرا پل ورسک را، خراب نکرده و راه متفقین را نبسته است.»
کودتای رضاخان و صهیونیسم بین الملل
تردیدی نیست که یهودیان و به طور مشخص فرقه صهیونیسم در ایران عصر پهلوی دارای امتیازات و جایگاه ویژه ای بودند. آنان در این کشور به سهولت و با طیب خاطر مشغول انجام اقدامات و فعالیت هایی بودند که در راستای اسلام زدایی و ضربه زدن به آیین اسلام صورت می گرفت. بدیهی است در اینجا روی سخن متوجه یهودیانی که سالیان سال در کنار ایرانیان به صورت مسالمت آمیز زندگی کرده بودند نیست بلکه صحبت از صهیونیست ها و افرادی است که عقاید صهیونیستی داشته و در همین راستا در تمام دنیا فعالیت می کردند. اینکه این روند چگونه انجام گرفت تا حد زیادی مربوط به نقشی است که صهیونیست ها در روی کار آمدن رضا خان داشتند در این مقال به بررسی و بیان شرحی مختصر از نقش یهودیان در روی کار آوردن رضا خان و همکاری های مداوم بین آنان و دیکتاتور پهلوی پرداخته می شود. ‏بر کسی پوشیده نیست که یکی از عوامل روی کار آمدن رضا خان اردشیر ریپورتر سر جاسوس انگلیسی در ایران بود. وی ارتباطی موثر و البته مخفی با خاندان روچلید داشت. همان گونه که می دانیم خاندان روچلید و شخص ادموند روچلید از بنیانگذاران اولیه صهیونیسم به شمار می روند. به گونه ای که از ادموند روچلید به عنوان "پیشوای سیاسی صهیونیسم" یاد می شود. ‏حسین فردوست که خود از کارگزاران و رژیم پهلوی به شمار می رود در کتاب خود در این باره می نویسد: "... به اعتقاد ما، ایران در استراتژی روچلید ها جایگاه اساسی داشت و لذا می توانیم صعود سلطنت رضا خان را گامی از سوی صهیونیسم به منظور تأمین شرایط لازم برای تأسیس "تمدن یهود" در خاورمیانه ارزیابی کنیم این گام توسط اردشیر ریپورتر، سر جاسوس انگلیس در ایران به فرجام رسید و رژیمی ضد اسلامی لائیک استقرار یافت که وظیفه داشت با سرکوب فرهنگ اسلامی مردم ایران، این نیروی عظیم را از منطقه خاور میانه بیگانه و منزوی سازد. همزمان در خاورمیانه عربی نیز رژیم های پوشالی و خلق الساعه تأسیس گردید. " ‏به هر حال با تلاش های انجام شده رضا خان از نردبان قدرت بالا رفت و بر تخت سلطنت ایران تکیه زد. بدیهی بود که وی به مجری اهداف و نقشه های کسانی باشد که در پشت پرده وی را همراهی و هدایت می کردند. از این رهگذر است که بسیاری از اقدامات ضد اسلامی رضا شاه معنای واضح تری یافته و ماهیت واقعی آن مشخص می گردد. در دوران حکومت وی میدان برای فعالیت صهیونیست ها چنان فراخ بود که آنان همواره از دوران حکومت وی به عنوان "عصر طلایی" یاد می کنند. ‏جالب توجه اینکه رضا شاه با همراهی و همیاری برخی از افراد و شخصیت های سیاسی فراماسونی وابسته به جریان صهیونیسم با چنگ انداختن و دستاویز قرار دادن رفتار های برخی از پادشاهان ایران باستان نظیر کوروش سعی در القای این تصور در جامعه داشتند که یهودیان و ایرانیان همواره در طول تاریخ دوستان و یاران صمیمی بوده اند و این اعراب بودند که با دین اسلام آنان را به جان یکدیگر انداختند. به هر حال یهودیان صهیونیست و رضا شاه اعتماد تام و تمام به یکدیگر داشتند و همواره مدافع و مجری نیات یکدیگر قرار می گرفتند. صهیونیست ها آن قدر از حکومت رضا شاه در ایران خرسند بودند که کانون های صهیونیستی همواره به مناسبت سوم اسفند یعنی روزی که رضا خان با انجام کودتایی قدرت را به دست گرفته بود جشن های مفصلی برگزار نموده به جشن و پایکوبی می پرداختند و رضا شاه نیز تا آن اندازه به صهیونیست ها اعتماد داشت که پزشک مخصوصش یک یهودی صهیونیست به نام "دکتر کورت اریش نومان" بود. ‏به هر حال صهیونیست ها در دوران حکومت پهلوی ها بر ایران با فراغ بال و در نهایت حمایت دولت ایران توانستند در اجرای برنامه ها و نقشه های خود که مهم ترین آنها فراهم آوردن زمینه های تشکیل دولت اسرائیل آن هم در قلب عالم اسلام بود، دست یابند.
سرانجام دیکتاتور
سرانجام رضاخان مجبور شد تمام اموال و ثروت خود را رها کند و به تبعیدگاه برود. در تبعید رضاخان دچار فلاکت و خواری شد و آخر عمر خود را با رنج فراوان به سر برد و سرانجام در تنهایی مرد. "‌علی ایزدی در خاطرات خود می‌نویسد که رضاخان " در حال برخاستن از جای خود دچار حمله‌ی قلبی شدیدی می‌شوند و به زحمت خود را تا نزدیک تخت خواب می‌رسانند و در آنجا به سختی زمین میخورند. به طوریکه یک دست و صورتشان مجروح می‌شود از هوش می‌روند ... " سر انجام رضاخان روز 25 شهریور 1320 هـ . ش از تهران فرار کرد و در 5 مهر به اجبار بندرعباس را با کشتی به نقطه نامعلومی ترک نمود و پرونده اش برای همیشه بسته شد. وی گذشته از آن که در استبداد , فرهنگ ستیزی , دین ستیزی , نوکری اجانب , خیانت به کشور , ستمگری , خدمت به استعمار و… گوی سبقت از همه فرمانروایان قبل از خود ربوده بود , در چپاول اموال مردم و میهن نیز درصدر چپاول گران تاریخ ایران قرار دارد .نکته مهمی که در مورد حاکمیت پادشاهی پهلوی در ایران وجود دارد این است که ایران به مانند هند نبود که استعمار به صورت مستقیم بتواند در آن حضور داشته باشد و منابع و ذخائر آن را به گونه علنی به تاراج ببرد. ایران به دلیل منابع فکری و فرهنگی قوی و نیز قدرت سیاسی اجتماعی روحانیون، به عنوان مدافعان حریم هویت و منافع ملی ایران، مانع از این می‌شد که استعمار بتواند به صورت مستقیم و علنی به تاراج منابع و امکانات بپردازد، لذا برای تاراج لازم بود اقدامات به صورت غیر علنی و توسط دست‌نشاندگان اجرا شود. به این منظور تصمیم جامعه استعماری بر این قرار گرفت که تحت عنوان اصلاح امور، فردی را در ایران به قدرت برساند و جامعه ایران را با امور ظاهری فریب داده تا در پرتو آن هم به مطامع خود برسند و هم به راحتی منابع ملی را به تاراج ببرند.رضاشاه سپس تحت نظر نیروهای بریتانیایی از بندرعباس با کشتی از ایران خارج شد. ابتدا او را به سمت هندبردند. بعد به جزیره موریس منتقل شد و بالاخره در آفریقای جنوبی در شهر ژوهانسبورگ تحت نظر قرار گرفت. روز 4 مرداد 1323 در همان شهر چشم از جهان فروبست. پیکر او را به مصر بردند و در آن‌جا به امانت گذاشتند تا در اردیبهشت 1329 با تشریفات رسمی به حضرت عبدالعظیم منتقل شد و در آرامگاه ویژه او دفن شد.درآستانه انقلاب 1357 پیکر وی بار دیگر به همراه پیکر پسرش علی‌رضا پهلوی به مسجدالرفاعی مصر منتقل شد. در اردیبهشت ماه 1359، مقبره رضاشاه توسط حاکم شرع وقت صادق خلخالی و افراد منتسب به گروه فدائیان اسلام به کلی ویران شد.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
بر اساس قوانین موجود در ارتباط با سربازی و خدمت وظیفه عمومی، شروط اصلی برای بهره‌مند شدن از معافیت کفالت برادر صغیر عبارت است از؛ پدر برادر صغیر فوت کرده باشد و البته سن برادر نباید به ۱۸ سال تمام رسیده باشد و فرد مشمول خدمت نیز به عنوان تنها برادر بالای ۱۸ سال وی محسوب شود.

همچنین بهتر است بدانید، در این معافیت صرفا صغیر بودن فرد ملاک رسیدگی است و وضعیت جسمانی وی مورد رسیدگی قرار نمی‌گیرد، البته وجود مادر نیز در این نوع معافیت مانع رسیدگی نیست.

گفتنی است؛ در معافیت کفالت برادر صغیر، برادر ناتنی در صورتی که فرد برادر تنی نداشته باشد می‌تواند درخواست رسیدگی کند و در بین برادران ناتنی حق تقدم با آن برادری است که از یک پدر باشند، البته بسیاری از مشمولان خدمت وظیفه عمومی در رابطه با اینکه آیا وجود برادر ناتنی بالای ۱۸ سال مانع استفاده از معافیت برادر تنی فرد می‌شود، سوالاتی دارند که بهتر است بدانند: وجود برادر ناتنی بالای ۱۸ سال مانع استفاده از معافیت برادر تنی می‌شود.

همچنین در صورتی که متقاضی معافیت کفالت توانایی سرپرستی و نگهداری از صغار را داشته باشد، رسیدگی بلامانع خواهد بود و بهتر است بدانید در صورتی که به سبب بیماری حادث قادر به سرپرستی از برادر صغیر نباشد، یا اینکه فوت کند، برادر دیگر می‌تواند درخواست رسیدگی کند.

گفتنی است؛ برای استفاده از این نوع معافیت در قید حیات نبودن پدر و فوت وی از شروط اصلی این معافیت است و نوع معافیت کفالت برادر صغیر، دائم و اعتبار آن نیز در زمان صلح است.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه در یادواره ۱۷۴۷ شهید شهرستان بابل گفت: یک گروه خائن که با پول سعودی تجهیز می‌شود به همسایگان مطمئن پاکستان تجاوز می‌کنند، اما آیا پاکستان قدرت برخورد با این گروه تروریستی ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفره را ندارد؟

فرمانده سپاه قدس با بیان اینکه همه مردم این نظام را دوست دارند، گفت: نظام ایران اسلامی در منطقه اقتدار دارد و این اقتدار پولی و پادگانی نیست بلکه از منطق، حکمت رهبری و آگاهی و هوشمندی ملت سرچشمه می‌گیرد.

وی افزود: حادثه اخیر زاهدان خیلی دردناک بود، اما پیام من به مردم شریف و مسلمان پاکستان و برخی مسئولان این کشور این است که ما تصور می‌کردیم پاکستان ایران را عمق استراتژیک خود می‌داند.

فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: ما بار‌ها به رهبران پاکستان اعلام کردیم و از جایگاه پاکستان و نقش آنان در منطقه حمایت کردیم، اما سوال از دولت پاکستان این است که به کجا می‌روید؟

سردار سلیمانی افزود: همه تلاش مسئولان ایران این بود که در بالاترین جایگاه با پاکستان ارتباط داشته باشند و مردم شریف پاکستان باید بدانند ریشه تمدنی ایران و پاکستان یکی است.

ایران انتقام خون شهدا را از مزدوران خواهد گرفت

فرمانده نیروی قدس سپاه با بیان اینکه هر کسی که این نقشه شوم را کشیده است به دنبال انهدام و انشقاق پاکستان است، افزود: کشوری که با خباثت یکی از اتباع خود را تکه تکه کرد و سوزاند حالا با پول خود می‌خواهد پاکستان را با همسایگان درگیر کند.

سردار سلیمانی گفت: ما تهدید نمی‌کنیم و از دوستی با پاکستان صحبت می‌کنیم، اما جمهوری اسلامی ایران حتما انتقام خون شهدای خود را از مزدوران خواهد گرفت و این گروه خبیث را در هر نقطه‌ای که باشد مورد حمله قرار خواهد داد.

اهتمام به فرهنگ شهادت طلبی اهتمام عمومی است

سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب افزود :همه جوامع بشری به فرهنگ ایثار و شهادت توجه دارند و اهتمام به فرهنگ شهادت طلبی اهتمام عمومی است.

فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب گفت: همه ملت‌ها به جانبازان و فداکاران به جامعه به دیده احترام می‌نگرند و این تقدس گرایی در جوامع مختلف متفاوت است، اما در اسلام جوهره جهاد، شهادت و از خودگذشتگی هوشمندانه، هدفمند و مقدس است.

سردار قاسم سلیمانی با بیان اینکه ترویج فرهنگ جهاد و شهادت آثار بسیار مثبت و بی نظیری در ابعاد اخلاقی، دینی و ملی دارد، افزود: برگزاری یادواره شهدا ، اشاعه فرهنگ شهادت طلبی است که تاثیر بسیار مثبت و بی نظیری در ابعاد ملی دارد.

وی در خصوص دفاع مقدس گفت: دفاع مقدس ویژگی‌هایی برای ملت ایران دارد و داشته است که در درون جامعه ما بسیار کارساز است.

وی دفاع مقدس را دفاع مادر نام برد و افزود: همه دفاع ها برپایه اسلام اصیل بنا شده است و دفاع مقدس دارای ویژگی های است که دفاع از حرم از آن نشات گرفته است .

فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب گفت:همانگونه که انقلاب اسلامی ایران باعث شد یک نظام ضد دین و فاسد از بین برود دفاع مقدس به عنوان دفاع مکمل این انقلاب کارکرد ارزش‌های دینی را در درون جامعه حاکم کرد.

دفاع مقدس اگر نبود دفاع از حرم هم نبود

سردار قاسم سلیمانی افزود: دفاع مقدس الگویی است برای هر دفاعی که ملت های مستضعف می خواهند در برابر ظالمین انجام دهند.

وی گفت: دفاع مقدس مدرسه ای در ابعاد مسئولیتی، فرماندهی و شیوه های تاکتیکی است که هر کس بخواهد بر پایه اسلام شرمشقی بگیرد میتواند از دفاع مقدس الگو بگیرد.

وی افزود: دفاع مقدس اگر نبود دفاع از حرم هم نبود، دفاع از حرم خود مدرسه ای زیبا برای الگو گیری در فلسطین ، لبنان و جاهای دیگر شده است.

فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب گفت: هدف از ترویج فرهنگ دفاع مقدس فروزان نگه داشتن این چراغ برای همه کسانی است که نتوانستند این تجربه موفق را درک بکنند اما تشنه دانستن و فهم این معارف هستند.

سردار سلیمانی گفت: علم به خدا و شهادت به هم مربوط هستند و کسی که به شهادت نائل می شود یعنی به علم اصلی نائل شده و خداشناس قابلی است.

وی افزود: شهادت حالتی است که شهید قبل از شهادت به آن نائل می شود و آن درک محضر خدا است اگر آثار و زندگی شهدا را بررسی کنید می توان فهمید که برخی از آن ها به مقام شهود می رسیدند.
بیانیه اخیر مقام معظم رهبری جامع، کامل است

فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب با بیان اینکه بیانیه اخیر مقام معظم رهبری جامع، کامل است و توصیه‌های بسیار ارزشمندی داشت، گفت: اگر ما بخواهیم تربیت حقیقی در ابعاد دینی را اشاعه بدهیم و نخبه تربیت کنیم ابعاد و نظریات متعالی امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری باید در دروس حوزه و دانشگاه گنجانده شود.

سردار سلیمانی افزود: امام خمینی (ره) هم اسلام ناب را به جهان معرفی کرد و هم انحرافاتی که در برخی برهه‌های تاریخی در برخی کشور‌ها خودنمایی می‌کرد را نمایان کرد.

وی گفت: بنیانگذار انقلاب اسلامی دو موضوع فلسطین و خطر وهابیت در جهان اسلام را مطرح کرد تا موضوع فلسطین و خطر وهابیت که مصداقی از اسلام آمریکایی است به موضوع با اهمیتی در جهان اسلام تبدیل شود.
حزب الله لبنان مولود تفکر انقلاب اسلامی است

سردار سلیمانی با بیان اینکه حزب الله لبنان مولود تفکر انقلاب اسلامی است، گفت: وجود دو قدرت مهم مانند حزب الله لبنان و جریانات انقلابی در فلسطین سبب شده است جهان اسلام امروز احساس بازدارندگی قوی کند و بدانند رژیم صهیونیستی هیچگاه جرات حمله به آن‌ها را ندارد.

فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: برخی‌ها ندانسته در افکار عمومی تشکیک ایجاد می‌کنند، اما باید بدانند منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در صدر است و حمایت از اسلام هم جزو منافع ملی است.

وی افزود: عراق زمانی دشمن ایران بود، اما اکنون به قله دوستی با ایران تبدیل شده است که تغییر نیز نتیجه تاثیر انقلاب و هدایت رهبری نظام بود.
ایران منشا قدرت توام با اقتدار در منطقه است

فرمانده نیروی قدس سپاه با بیان اینکه وهابیت ریشه یهودی دارد، گفت: اگر طوفان مسموم داعش با همان قدرتی که در سوریه و عراق وارد شد به مرز‌های ایران می‌رسید چه فاجعه‌ای برای انقلاب ایجاد می‌کرد.

سردار سلیمانی افزود: ایران منشا قدرت توام با اقتدار در منطقه است.
حجت الاسلام روحانی امام جمعه شهرستان بابل نیز در یادواره ۱۷۴۷ شهید شهرستان بابل با بیان اینکه شهدا حق عظیمی بر گردن مردم دارند، گفت: نیرو‌های لشکر ۲۵ کربلا در هشت سال دفاع مقدس با از خودگذشتگی نمونه‌های از دلدادگی به فرهنگ شهادت را به نمایش گذاشتند.

وی افزود: برگزاری سالانه یادواره شهدا و حضور مردم از اقصی نقاط مازندران برای حضور در این مراسم حرکت بسیار ارزشمندی است که فضای شهر را متبرک می کند.

سردار بابایی فرمانده سپاه کربلا نیز گفت: مردم مازندران بسیار پرشورتر چهل سالگی انقلاب را پشت سر گذاشتند و همچنان آماده هستند.
وی افزود: دهها گردان بسیجی از مازندران گوش به فرمان مقام معظم رهبری برای صیانت از انقلاب اسلامی هستند
منبع :باشگاه خبرنگاران جوان
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز لرستان، مادر شهید حادثه ترورستی خاش، زاهدان دقایقی پیش در بیمارستان آیت الله بروجردی شهر بروجرد دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
شهید عبدالرضا بروجی به همراه 26 همرزم دیگرش 24 بهمن ماه در حادثه تروریستی جاده خاش، زاهدان به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
روحشان شاد.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
به نقل از سپاه نیوز؛ در پی دستور سردار سرلشکر پاسدار محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مبنی بر پیگیری سریع و قاطع قرائن و سرنخ‌ها برای دستیابی به عوامل جنایت تروریستی اخیر سیستان و بلوچستان که منجر به شهادت و مجروح شدن جمعی از پاسداران امنیت کشور و ملت گردید، روابط عمومی کل سپاه در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: به فضل الهی و با همت و تلاش‌های مجاهدانه نیروی زمینی سپاه، با پیگیری سرنخ‌ها توسط نیرو‌های اطلاعاتی و عملیاتی قرارگاه قدس این نیرو، شب گذشته طی عملیاتی سریع و مقتدرانه چندین خانه تیمی در سراوان و خاش که برخی عوامل جنایت اخیر در آن استقرار یافته بودند، شناسایی، متلاشی و تروریست‌های مستقر در آن دستگیر شدند.

این اطلاعیه افزوده است: در این عملیات موفق، سه تن از تروریست‌ها دستگیر و ۱۵۰ کیلوگرم مواد آماده انفجار و ۶۰۰ کیلوگرم مواد انفجاری در حال ساخت و مقادیری سلاح و مهمات نیز کشف گردید.

در این اطلاعیه با اشاره به اینکه تروریست‌های دستگیر شده همان عواملی بودند که خودروی انتحاری عامل جنایت تروریستی اخیر در جاده خاش- زاهدان را تهیه، هدایت و پشتیبانی کرده‌اند، تاکید شده است: اقدامات سپاه در پیگیری سرنخ‌ها برای انتقام قطعی و کامل از هسته مرکزی گروهک عامل این جنایت، ادامه داشته و انتظار است با همکاری دولت و ارتش پاکستان این امر به سرعت محقق گردد.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در دیدار هزاران نفر از مردم استان آذربایجان شرقی، ضمن تشکر صمیمانه از حرکت بزرگ و آگاهانه ملت ایران در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال، نظام جمهوری اسلامی را در بهترین موقعیت و جبهه استکبار و در رأس آن آمریکا را در ضعیف ترین شرایط دانستند و گفتند: مردم به‌ویژه جوانان و همچنین مسئولان باید با وقت‌شناسی و اقدام بهنگام، از ظرفیت های فراوان به منظور حل مشکلات کشور استفاده کنند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ابتدای سخنان خود با اشاره به راهپیمایی عظیم ۲۲ بهمن امسال افزودند: من در بیانیه چند روز پیش از مردم ایران تشکر کردم اما آن تشکر خیلی کمتر و کوچکتر از حق ملت ایران است زیرا مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال، کار بزرگی انجام دادند.

ایشان با اشاره به حضور پرحجم و گسترده مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن، تأکید کردند: گزارش‌ها و ارزیابی‌ها نشان می دهند، در اکثر شهرهای کشور حضور مردم نسبت به سال‌های قبل، بیشتر و متراکم تر بوده است که با همه وجود از مردم سپاسگزاری می‌کنم.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اگرچه دشمن در تبلیغات خود این حضور را کتمان و یا سعی در کوچک نمایی آن می کند، اما این واقعیت را می بینند و معنای این حضور عظیم مردمی را متوجه می شوند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه هر کشوری که مردم آن این‌گونه در میدان حضور داشته باشند، از کِید و آسیب دشمن مصون خواهد بود، گفتند: حضور گسترده مردمی در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال، در واقع یک حرکت سیاسی، امنیتی، انقلابی، آگاهانه و پر معنا بود و مردم همان شعار اصلی یعنی «مرگ بر آمریکا» را که به معنای مرگ بر سلطه گری و توطئه گری و تجاوزگری و دست اندازی به حقوق ملتها است، سردادند.

ایشان افزودند: باید شکرگزار خداوند بود زیرا دلهای مردم به دست او است و در واقع خداوند متعال بود که مردم را به خیابانها آورد.

خداوند این ملت با بصیرت را مورد لطف قرار خواهد داد

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به برخی افراد ضعیف و منفعل که همواره ضعف های خود را به مردم نسبت می دهند و مدعی ضعیف شدن انقلاب هستند، خاطرنشان کردند: مردم همین‌هایی هستند که در روز ۲۲ بهمن در خیابان‌ها دیدید و خداوند این ملت را که با بصیرت از هویت و کشور خود دفاع می کنند، مورد لطف قرار خواهد داد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه به شهادت جمعی از پاسداران حافظ امنیت و مرزها اشاره و تأکید کردند: این شهادت ها باید ما را هوشیار و آگاه کند که امنیت کشور به قیمت خون بهترین جوانان کشور به دست می آید و همه باید قدردان این جان‌فشانی‌ها باشیم.

رهبر انقلاب اسلامی امنیت کشور و امنیت مراسم هایی همچون راهپیمایی عظیم ۲۲ بهمن و عزت ملی کشور را مرهون جان‌فشانی حافظان امنیت در سپاه، ارتش و نیروی انتظامی دانستند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین با تجلیل از مردم شهیدپرور اصفهان و حضور پرشکوه و اعجاب آور آنان در تشییع شهدای حافظ امنیت، تأکید کردند: مردم اصفهان همواره جزو پیشگامان نهضت و انقلاب اسلامی بوده و هستند.

ایشان در ادامه سخنان خود، ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۶ و قیام مردم تبریز را یوم الله واقعی خواندند و با اشاره به پیشگامی و بصیرت و عملکرد انقلابی مردم تبریز و آذربایجان در حوادث مهم انقلاب گفتند: این قیام مردمی دو ویژگی مهم داشت، ۱- وقت شناسی و ۲- اقدام بهنگام.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه مردم آذربایجان باید در گام دوم انقلاب نیز همچون مراحل قبل پیشگام و پیشتاز باشند، افزودند: امروز نظام جمهوری اسلامی از لحاظ فرصت و موقعیت و از لحاظ زمان اقدام و حرکت در بهترین شرایط قرار دارد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گفتند: امروز روز کار و حرکت دولت، مسئولان، ملت و بخصوص جوانان است که باید ظرفیت های بلا استفاده فراوان و گسترده کشور را شناسایی و بهره برداری کنند.

ایشان استفاده از ظرفیت های کشور را نیازمند حرکت آتش به اختیار جوانان دانستند و خاطرنشان کردند: گروههای جوانِ مؤمن و انقلابی باید هر کاری را که امکان پذیر است در چارچوب قوانین و مصلحت کشور انجام دهند و معطل کسی نباید بمانند.

آمریکایی‌ها به‌خاطر مشکلاتشان عصبانی هستند/ جنجال آمریکایی‌ها از روی ضعف است

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به موقعیت ضعیف دشمن یعنی جبهه استکبار و در رأس آن رژیم متجاوز آمریکا، تأکید کردند: ما نمی خواهیم خود را به ساده لوحی بزنیم و از دشمن غافل شویم اما واقعیات نشانگر آن است که دشمن به‌شدت گرفتار مسائل داخلی و خارجی است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای «مشکلات اجتماعی»، «افسردگی و سرخوردگی جوانان»، «افزایش آمار قتل و جنایت»، «گسترش اعتیاد و مواد مخدر»، «درگیری میان سران آمریکا» و «بدهی های عجیب و غریب» را بخش‌هایی از گرفتاری‌های آمریکا برشمردند و افزودند: همه این موارد مستند به آمارها و گزارشهای رسمی و داخلی آمریکا است و به دلیل همین مشکلات و گرفتاری ها، دچار وضعیت کنونی در سوریه و عراق و افغانستان شده اند و به‌شدت نیز عصبانی هستند.

ایشان با اشاره به برگزاری ناموفق نشست ورشو گفتند: دولتمردان ضعیف العقل آمریکا از برخی دولتهای همکار خود و دولتهای ضعیف و مرعوب برای نشست ورشو و تصمیم گیری ضد ایران دعوت کردند اما این نشست به هیچ نتیجه ای نرسید و همه اینها نشانه ضعف است و دشمن که در حالت ضعف دچار عصبانیت می شود، شروع به جنجال و فحاشی می کند.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: این جنجال ها که از روی ضعف است، نباید دل فلان مسئول را خالی و یا فلان جوان را دچار خطا کند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: آن روزی که این انقلاب یک نهال ضعیف بود، همه دشمنان متحد شدند ولی نتوانستند کاری بکنند، بنابراین امروز که آن نهال تبدیل به یک درخت تناور شده است، هیچ غلطی نمی توانند بکنند.

ایشان با یادآوری سخنان حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در دربار یزید، گفتند: امروز هم ما به دشمن می گوییم، هر غلطی می توانی بکنی، بکن اما بدان که هیچ غلطی نمی توانی بکنی.

رهبر انقلاب اسلامی، نشست شکست خورده ورشو و هم‌نشینی مقامات کشورهای به ظاهر مسلمان با رژیم صهیونیستی و هم‌پیمانی با آمریکا را موجب رفتن آبروی آنان دانستند و تأکید کردند: این افراد در میان ملت خود نیز هیچ آبرویی ندارند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، با اشاره به نشاط چهل سالگی انقلاب اسلامی و آمادگی و قدرت لازم برای حرکت رو به جلو خاطرنشان کردند: همه مشکلات کشور اعم از گرانی‌ها، کاهش ارزش ریال و مسائل تولید داخلی قابل حل است اما نیازمند، صبر، تدبیر، اتحاد و جدیت مسئولان در حرکت است.

جوانان پیشران حرکت کشور هستند

ایشان با تأکید مجدد بر ظرفیت‌های فراوان کشور و ضعف دشمن و لزوم استفاده از فرصت‌ها، خطاب به جوانان گفتند: شما جوانان عزیز موتور پیشران حرکت کشور هستید و باید خود را از لحاظ روحی، معنوی، اخلاقی، صمیمی، علمی و توانایی های مدیریتی و تشکیلاتی آماده کنید و مدیریت کشور را به دست بگیرید. البته از تجربه پیران نیز باید استفاده کنید.

رهبر انقلاب اسلامی آینده کشور را متعلق به جوانان دانستند و تأکید کردند: جوانان می توانند کشور را به قله برسانند و باید آمادگی خود را در عمل و همچنین با ثبات قدم نشان دهند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یک توصیه هم به مسئولان کردند و گفتند: دشمن را درست بشناسید و مراقب باشید فریب او را نخورید، چه هنگامی که مشت و دندان نشان می دهد و چه هنگامی که لبخند می زند.

ایشان افزودند: بدانید، دلهای دشمنان بسیار بیشتر از حرفهایی که بر زبان می آورند، مملو از بغض و کینه نسبت به اسلام و مسلمانان و جمهوری اسلامی ایران است، بنابراین نباید خدعه دشمن را قبول کرد.

رهبر انقلاب اسلامی، رفتار و اقدامات غربی ها را به معنی واقعی کلمه خدعه آمیز خواندند و گفتند: تکلیف آمریکاییها که مشخص است زیرا شمشیر را از رو بسته اند اما باید مراقب اروپایی‌ها بود زیرا آنها نیز با خدعه عمل می کنند.

فریب دشمن را نخورید و از آنان وحشت نکنید

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: من به مسئولین و دولتی ها نمی‌گویم چه کنند اما باید بنشینند، فکر کنند و به گونه ای عمل کنند که فریب آنها را نخورند و به امید آنکه حالا کاری بکنیم، خودشان و ملت را دچار مشکل نکنند.

ایشان خطاب به مسئولان گفتند: از دشمن وحشت هم نکنید و بدانید که دست خدا بالای همه دست ها است و خداوند پشتیبان ملتی است که دین او را یاری می کنند.

رهبر انقلاب اسلامی در پایان سخنان خود، تجلیل از شهدا و تکریم خانواده های شهدا را از کارهای خوب و اصلی برشمردند و تأکید کردند: باید نام و اعتبار و جایگاه شهدا و خانواده های آنان را روز به روز افزایش داد زیرا شهدا، شاخص های مسیرحرکت انقلاب هستند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با گرامیداشت یاد امام و شهدا، گفتند: به لطف خداوند، جوانهای عزیز روزی را خواهند دید که همه آنچه را که به دنبال آن هستیم، محقق و متجلی خواهد شد.

پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجت‌الاسلام والمسلمین آل‌هاشم نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز، سه درس بزرگ قیام مردم تبریز در ۲۹ بهمن سال ۵۶ را «اقدام به موقع»، «نهراسیدن از طاغوت» و «اتحاد انقلابیون» دانست.

نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی، جوانان فعال و متعهد را مزیت مهمی برای پیشرفت برشمرد و گفت: مردم غیرتمند آذربایجان شرقی در راستای تحقق بخشیدن به بیانیه راهبردی گام دوم انقلاب پیشگام خواهند بود.
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
25 دفتر بسیج دانشجویی، طی بیانیه‌ای ضمن تشریح برخی ایرادات به لایحه بودجه سال 98 10 ایراد اساسی به این لایحه را بررسی کردند.

در بخشی از این بیانیه آمده است: فرایند بودجه‌ریزی سالانه، بی‌شک از اهم مسائل راهبردی و بنیادین در پیشرفت و تعالی کشور محسوب شده و شرایط خاص حاکم بر اقتصاد کشور در سال آینده که متوجه شرایط تحریمی، برآورد می‌شود، تاکیدات مقام معظم رهبری بر اصلاحات ساختاری بودجه‌ریزی و ایجاد فاصله در وابستگی به فروش نفت و دارایی‌های سرمایه‌ای در تامین منابع و هم چنین، الزامات قوانین بالادستی سند بودجه، شامل مواد قانون برنامه ششم توسعه، سیاست‌های ابلاغی اقتصاد مقاومتی، قانون اساسی و... اهمیت پرداخت به فرآیند و ایرادات حاکم بر لایحه بودجه 98 را دوچندان می‌کند.

این بیانیه می‌افزاید: این درحالی است که بنا بر توضیحات و استناد بر قوانینی که در این نامه به آن‌ها اشاره خواهد شد، لایحه بودجه 98 دارای نواقصی جدی در رعایت اسناد بالادستی، رعایت الزامات شرایط تحریمی پیشروی کشور و عدم مشاهده عزمی در اصلاح ساختار بودجه‌ریزی و موارد دیگری از این دست است. لذا جریان دانشجویی و نخبگانی، خود را ناظر بر این روند و تاثیرات مخرب آینده آن و مسئول در گوشزد و پافشاری در مرتفع شدن ایرادات وارده بر لایحه دانسته و به ارائه بررسی‌های انجام شده در این زمینه اقدام می‌کند.
در بخش دیگری از این بیانیه با اشاره به مهمترین ایرادات وارده بر لایحه سال 98 آمده است: 1. درآمدهای نفتی برآوردی: عدم رعایت سقف استفاده از منابع نفتی بنابر قانون برنامه ششم توسعه، عدم توجه به تثبیت راهکار عرضه در بورس نفت در احکام، تردید بالا در تحقق رقم برآورد شده و کاهش واقع‌بینی بودجه و عدم اتخاذ تدبیر صحیح جایگزین
2. بودجه شرکت‌های دولتی: افزایش چشمگیر، عدم شفافیت عملکرد، عدم بررسی لازم در مجلس شورای اسلامی علیرغم اختصاص 75درصد منابع بودجه‌ای به خود، افزوده شدن بر تعداد این شرکت‌ها و مغایرت آن با مواد قانون برنامه ششم توسعه
3. بودجه دفاعی: کاهش محسوس در اعتبارات، عدم ملاحظه شرایط حساس در تامین اقتدار دفاعی و موکول کردن اعتبارات این بخش به تحقق سقف دوم بودجه‌ای، مغایرت با مواد قانون برنامه ششم
4. صدور اوراق اسلامی: سومین سال روی آوردن دولت به انتشار این اوراق در تامین منابع، سازوکار تسویه و سود، عدم رعایت سقف بدهی مجاز بنابر قانون برنامه ششم توسعه
5. نظام مالیات ستانی: سهم نامناسب درآمدهای مالیاتی از تامین منابع، مالیات ستانی نامتعادل و عدم استفاده از نیمی از ظرفیت‌ها، پایه‌های معدود مالیاتی، فشار مضاعف مالیاتی بر فعالان اقتصادی و تولیدی، معافیت‌های مالیاتی
6. عدم رعایت برخی اصول بودجه نویسی؛ حاکی از درخواست متمم بودجه‌ای در خود لایحه
7. شفافیت بودجه‌ای
8. عدم سازماندهی صحیح سیاست‌های حمایتی
9. برنامه‌ریزی برای اشتغال
10.کم برآوردی اعتبارات راهبردی
11. مغایرت‌های قانونی با اسناد بالادستی

در ادامه این بیانیه با اشاره به برخی مغایرت‌ها با قوانین بالادستی تصریح شده است: پیش بینی 149هزار میلیارد تومانی انجام شده در لایحه در مورد درآمدهای حاصل از فروش نفت، از رقم تعیین شده در جدول 4 ماده7 قانون برنامه ششم توسعه مبنی بر سقف مجاز استفاده 115هزار میلیاردی از منابع نفتی در سال98 تجاوز کرده و مغایرت دارد. اکثر کارشناسان، معتقدند تحقق همه پیش‌بینی انجام شده درمورد این منبع، باتوجه به شرایط سال پیش رو بعید به نظر رسیده و بودجه را به نمایش شرایط غیرواقعی نزدیک و احتمال وقوع کسری را افزایش می‌دهد.

این بیانیه تصریح می‌کند: در حالی که دولت در نظر دارد در صورت مواجهه با کسری، از صدور اوراق مالی و برداشت از صندوق توسعه ملی استفاده ببرد که شاهد آن، عدم برآورد هیچگونه رقمی در ردیف های مربوطه و درج عدد 1 در روبروی موارد نامبرده است که باعث عملکردی بی قاعده، سلیقه ای و ناکارآمد خواهد شد. مسئله مهم دیگر، بی‌توجهی به راهکار موثر عرضه نفت در بورس در لایحه است که عرضه آن در سال جاری توانست نشان دهد که در شرایط تحریمی، از قابلیت و ساختار مناسبی جهت پاسخگویی به نیاز کشور از درآمدهای نفتی برخوردار است. لیکن پاسخگویی و افزایش این تاثیر، نیازمند تثبیت این روند و پرداخته شدن به آن در تبصره های بودجه ای مبنی بر تعیین مقدار مشخص عرضه‌ هفتگی یا ماهانه در بورس نفت است که بدین وسیله پیشنهاد تنظیم این تبصره در لایحه را به مجلس محترمه ارائه می‌دهیم.

در ادامه با اشاره به بودجه شرکت‌های دولتی تاکید شده است: با وجود الزامات قانونی با اهمیت، در خصوص کاهش حجم و فربه شدن دولت و خصوصی‌سازی در فعالیت‌های شرکت‌های دولتی، امسال شاهد افزایش چشمگیر سهم شرکت‌های دولتی از منابع عمومی کشور به 1200 میلیارد تومان و همچنین افزایش در تعداد این شرکتها هستیم. افزایش 50 درصدی در بودجه این شرکت‌ها در حالی است که هزینه‌های عمومی دولت در لایحه 98، تنها افزایش 5 درصدی داشتند و بودجه این شرکت‌ها که 75 درصد از منابع عمومی کشور را به خود اختصاص داده، به شکل واضحی در مجلس شورای اسلامی بررسی نشده و هر ساله به بهانه‌های مختلف از واکاوی و شناسایی نحوه عملکرد این شرکت‌ها سرباز زده می‌شود.

این بیانیه می‌افزاید: در لایحه امسال بر تعداد این شرکت‌ها افزوده شده که مشخص نیست به تازگی تاسیس یا شناسایی شدند. همچنین با توجه به اظهارات مسئولین امر، تعداد کل این شرکت‌ها در دست نیست و به تبع، در لایحه نیز به نمایش در نمی‌آید. سهم شرکت‌های زیان ده دولتی از افزایش بودجه شرکت‌های دولتی، حدود 113 درصد است و هرساله بر تعداد شرکت‌های زیان ده نیز افزوده می‌شود و برخی از شرکت های زیان ده نیز در لایحه به شکل صوری، سودده به نمایش در می‌آیند. لذا نیاز مبرمی به اصلاح رویه بررسی و تصویب این شرکت‌ها احساس می‌شود.

در ادامه این بیانیه با اشاره به کاهش بودجه دفاعی کشور در بودجه سال 98 تصریح شده است: از فاحش‌ترین کاهش اعتبارات در لایحه بودجه 98، کاهش 27 درصدی در کل بودجه دفاعی کشور است. اما کدام مسئله را می‌توان سبب قرار گرفتن این بخش در میان بخش‌هایی که کاهش اعتبار داشتند دانست؟ شرایط حساس منطقه و پایگاه‌های نظامی دشمن در سرتاسر آن و یا لزوم اقتدار دفاعی جهت مقابله با هرگونه تهدیدات نظامی از سوی دشمن در دستاویزی آن به هر وسیله‌ای برای جلوگیری از حرکت انقلاب ایران؟20 هزار میلیارد تومان از این اعتبار، موکول به تحقق سقف دوم بودجه‌ای 98 شده است که از میان منابعی که برای تامین سقف دوم در لایحه ذکر شده [ افزایش درآمدهای نفتی _ بهبود ساختاری _ برداشت از صندوق توسعه ملی ]، تنها راهکار سوم عملی و در دسترس به نظر می‌رسد. بنابر ماده 106 قانون برنامه ششم توسعه، دولت مکلف است در راستای اجرای بند 52 سیاست‌های کلی برنامه ششم و به منظور افزایش توان دفاعی کشور، حداقل 5 درصد از منابع بودجه عمومی و درآمدهای اختصاصی را در ردیف تقویت بنیه ی دفاعی، در بودجه ی سالیانه اختصاص دهد. اهمیت بودجه دفاعی کشور همچنین از آن روست که نبایستی باعث برداشت‌های سیاسی از سوی دشمنان شده و موجبات زیاده خواهی یا افکار شوم را برای آنان فراهم سازد.

در ادامه بیانیه مذکور با اشاره به صدور اوراق اسلامی در سال 98 تاکید شده است: در چهارمین سال روی آوردن دولت به انتشار اوراق جدیدی که نام اوراق اسلامی بر آن اطلاق می‌کند، میزان صدور این اوراق در لایحه 98 نسبت به 97 ، دارای رشد 14 درصدی است. تمرکز دولت بر انتشار این اوراق، موجب افزایش سهم بدهی‌ها در منابع و افزایش خطر بحران برای دولت در سال‌های آتی است.
این انتشار به نحوی صورت می‌گیرد که ساز و کار تسویه و سود آن نیز محل اشکال است؛ چرا که بخشی از انتشار این اوراق در لایحه بودجه برای باز پرداخت اصل و سود اوراق سر رسید شده در ماه‌های مختلف سال معین گردیده است.

در بیانیه این دانشجویان با اشاره به درآمدهای مالیاتی تاکید شده است: سهم درآمدهای مالیاتی در تامین منابع عمومی بودجه کشور تنها حدود 36 درصد است .درآمدهای مالیاتی در حالی این سهم را به خود اختصاص دادند که با وجود اینکه از نیمی از ظرفیت مالیات ستانی کشور استفاده نمی‌برد، با استقرار نظام مالیاتی فشل و عدم در اختیار داشتن بانک اطلاعاتی کافی، فرارها و معافیت های مالیاتی گسترده و فساد و ناکارآمدی ناشی از نظارت ناکافی، فشار مضاعف و بار مالیاتی خود را بر دوش فعالان و مولدان شناسنامه دار اقتصادی کشور به خصوص اشخاص حقوقی غیر دولتی گمارده و از انگیزه فعالیت و رونق تولید در اقتصاد کشور می‌کاهد. نظام مالیاتی حال حاضر کشور حاوی پایه‌های مالی اندک و نرخ‌های بالاست که مهم‌ترین آن مربوط به مالیات اشخاص حقوقی و شرکت‌ها با نرخ مالیاتی 25 درصد و بر سود این شرکت‌ها، به تنهایی 63 درصد درآمدهای مالیات های مستقیم و 37 درصد از کل درآمدهای مالیاتی را از آن خود کرده است. ولی این نسبت در کشورهای عضو OECD کمتر از 10 درصد و در برخی کشورها 6 درصد است. این مسئله نشانگر فشار مضاعف بر این پایه مالیاتی به دلیل نبود پایه های مالیاتی لازم دیگری است که در حال حاضر در قانون تعریف نشده اند، مانند مالیات بر مجموع درآمد، مالیات بر خانه‌های لوکس، مالیات بر برخی سود سپرده‌های بانکی، مالیات بر مشتریان پر مصرف آب و برق و مالیات بر عایدی سرمایه.

در بخش دیگری از این بیانیه به عدم رعایت اصول بودجه‌نویسی و شفافیت‌ بودجه‌‌ای در بودجه اشاره شده و آمده است: رعایت‌ شفافیت‌ بودجه‌ که‌ شامل‌ موارد‌ متنوع‌ وگسترده‌ای است،‌ به‌ طرق‌ متفاوتی‌ درلایحه‌ بودجه‌ هرساله‌ و امسال‌ دارای‌ نقص‌ است. شفافیت‌ مراحل‌،‌ از مرحله‌ تهیه‌ و تنظیم‌ لایحه‌ آغاز‌ و‌ تا‌ بررسی‌‌‌های‌ کمیسیون‌‌ها‌ و تصویب‌ در‌ مجلس‌ شورا‌ و ارائه‌ گزارش‌‌های‌ نظارتی‌ اجرا ادامه‌ پیدا‌ می‌کند‌ که‌‌ نیازمند‌ اقدامات‌ بالاتری‌ است‌.‌ مضاف‌ برآن‌،‌ ابهام‌ دربسیاری‌ از‌ ردیف‌‌‌های‌ بودجه‌‌ای‌،‌ اعتبار برآوردی‌ مربوطه‌،‌ ردیف‌های‌ متفرقه‌ و سایر،‌ که‌ ابهام‌ و امکان‌ جمع‌ بندی‌ اعتبارات‌ کل‌ موضوعی‌ را دشوار‌ می‌‌سازد‌ و همچنین‌ پیچیده‌ نویسی‌‌های‌ تعمدی‌ که‌ وضوح‌ احکام‌ و اعتبارات‌ را‌ دچار‌ پیچیدگی‌ می‌‌کند‌، وجود‌‌ دارند.

این بیانیه به سازماندهی سیاست‌های حمایتی، اشتغال و کم برآوردی اعتبارات راهبردی در بودجه سال آینده اشاره شده و آمده است:
انقباض بودجه حوزه کشاورزی در لایحه 98 به نحوی که با لحاظ تورم، تکافوی مخارج سال را نمی‌کند، کاهش اعتبارات امور مسکن و عمران شهری و روستایی نسبت به بودجه سال 97 و کاهش سهم از کل بودجه عمومی دولت که بیانگر عدم اولویت این امور در سال پیش رو بر خلاف سیاست‌های اعلامی دولت در این حوزه است.عدم تخصیص ارز از صندوق ذخیره ارزی جهت افزایش ایمنی و مقاوم سازی مدارس، موضوع بند ث ماده 63 قانون برنامه ششم.


1. بسیج دانشجویی دانشگاه تهران
2. بسیج دانشجویی دانشگاه امام‌صادق (ع)
3. بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیر‌کبیر
4. بسیج دانشجویی دانشگاه شهید بهشتی
5. بسیج دانشجویی دانشگاه علم و صنعت
6. بسیج دانشجویی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی
7. بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران
8. بسیج دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد
9. بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
10. بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس
11. بسیج دانشجویی دانشگاه شاهد
12. بسیج دانشجویی دانشگاه الزهرا
13. بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق پردیس خواهران
14. بسیج دانشجویی دانشگاه مذاهب اسلامی
15. بسیج دانشجویی دانشگاه زنجان
16. بسیج دانشجویی دانشگاه نوشیروانی بابل
17. بسیج دانشجویی دانشگاه با هنر کرمان
18. بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی یزد
19. بسیج دانشجویی دانشگاه یاسوج
20. بسیج دانشجویی دانشگاه زاهدان
21. بسیج دانشجویی دانشگاه ارومیه
22. بسیج دانشجویی دانشگاه قم
23. بسیج دانشجویی دانشگاه گلستان
24. بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم
25. بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اردبیل
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
در پی حمله انتحاری شامگاه گذشته (۲۴ بهمن ماه) به اتوبوس حامل رزمندگان اسلام در محور خاش- زاهدان که منجر به شهادت و مجروح شدن جمعی از حافظان مرز‌های میهن اسلامی شد ، سردار سرلشکر پاسدار محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیام تسلیتی صادر کرد.

متن پیام فرمانده کل سپاه به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

جنایت وحشیانه تروریستی شامگاه گذشته که منجر به شهادت ۲۷ تن از برترین فرزندان ملت ایران در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مجروح شدن جمعی دیگر از حافظان امنیت و مرز‌های میهن اسلامی، آنهم تنها ۲ روز پس از حماسه معجزگون حضور ده‌ها میلیونی ایرانیان انقلابی، فهیم و زمان شناس گردید، حکایت از تاثیر سیلی سخت مردم ایران به سردمداران نظام سلطه و صهیونیسم و تروریسم آمریکایی و اقدام شیطانی آنان در انتقام از این شکست تاریخی و ماندگار دارد.

از دولت برادر پاکستان و نهاد‌های امنیتی و ارتش این کشور همسایه انتظار است با تشدید اقدامات و تدابیر امنیتی در مرز‌های مشترک با جمهوری اسلامی ایران، عرصه را بر تروریست‌های تکفیری و مزدور دشمنان دو ملت، تنگ و با برخورد قاطع با آن‌ها امکان هرگونه اقدام ضد امنیتی و مخاطره انگیز را از آنان سلب نماید.

با محکومیت شدید این جنایت تروریستی، شهادت پاسداران و بسیجیان این حادثه را به محضر حضرت، ولی عصر (عج) و نایب بر حقش مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا امام خامنه‌ای (مدظله العالی)، خانواده معظم شهدا و مردم شهید پرور و مجاهد استان اصفهان تبریک و تسلیت عرض نموده و اطمینان می‌دهیم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راسخ‌تر و مصصم‌تر از گذشته در ادامه راه و آرمان شهیدان والامقام ضمن صیانت از امنیت و مرز‌های میهن عزیزمان انتقام خون این شهیدان مظلوم را از دشمنان خبیث و وابسته به اردوگاه استکبار جهانی خواهد گرفت.

سرلشکر پاسدار محمدعلی جعفری
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
Correspondent: Ali Bagheri Kakash
انقلاب کبیر اسلامی ایران در حالی چهلمین سالگرد پیروزی خود را پشت سر گذاشت و قدم به دهه‌ی پنجم حیات خود نهاد که اگرچه دشمنان مستکبرش گمان‌های باطلی در سر داشتند، اما دوستانش در سراسر جهان، امیدوارانه آن را در گذر از چالش‌ها و به دست آوردن پیشرفت‌های خیره‌کننده، همواره سربلند دیده‌اند.

در چنین نقطه‌ی عطفی، رهبر حکیم انقلاب اسلامی با صدور «بیانیه‌ی گام دوم انقلاب» و برای ادامه‌ی این راه روشن، به تبیین دستاورد‌های شگرف چهار دهه‌ی گذشته پرداخته و توصیه‌هایی اساسی به‌منظور «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» ارائه فرموده‌اند.
بیانیه‌ی «گام دوم انقلاب» تجدید مطلعی است خطاب به ملت ایران و به‌ویژه جوانان که به‌مثابه منشوری برای «دومین مرحله‌ی خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی» خواهد بود و «فصل جدید زندگی جمهوری اسلامی» را رقم خواهد زد.
این گام دوم، انقلاب را «به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) هست» نزدیک خواهد کرد.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.

از میان همه‌ی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که به پا خاسته و انقلاب کرده‌اند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و به‌جز تغییر حکومتها، آرمان‌های انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگ‌ترین و مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّه‌ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همه‌ی وسوسه‌هایی که غیرقابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحله‌ی خودسازی و جامعه‌پردازی و تمّدن‌سازی شده است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود.

آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوب‌ها را شکست؛ کهنگی کلیشه‌ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، امّا این واکنش ناکام ماند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونه‌گون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجل محتوم خود نزدیک‌تر شدند. اکنون با گذشت چهل جشن سالانه‌ی انقلاب و چهل دهه‌ی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دست و پنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعار‌های خود همچنان به پیش میرود.

برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعار‌های جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آن‌ها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه‌ی عصر‌ها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دوره‌ای بدرخشد و در دوره‌ای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشم‌انداز‌های مبارک دل‌زده شوند. هرگاه دل‌زدگی پیش آمده، از روی‌گردانی مسئولان از این ارزش‌های دینی بوده است و نه از پایبندی به آن‌ها و کوشش برای تحقّق آنها.

انقلاب اسلامی همچون پدیده‌ای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آماده‌ی تصحیح خطا‌های خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقد‌ها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرف‌های بی‌عمل میشمارد، امّا به هیچ بهانه‌ای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد. انقلاب اسلامی پس از نظام‌سازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند، بلکه از نظریّه‌ی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.

جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیده‌ها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بی‌شک فاصله‌ی میان باید‌ها و واقعیّتها، همواره وجدان‌های آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصله‌ای طی‌شدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بار‌ها طی شده است و بی‌شک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.

انقلاب اسلامی ملّت ایران، قدرتمند، امّا مهربان و باگذشت و حتّی مظلوم بوده است. مرتکب افراط‌ها و چپ‌روی‌هایی که مایه‌ی ننگ بسیاری از قیام‌ها و جنبش‌ها است، نشده است. در هیچ معرکه‌ای حتّی با آمریکا و صدّام، گلوله‌ی اوّل را شلّیک نکرده و در همه‌ی موارد، پس از حمله‌ی دشمن از خود دفاع کرده و البتّه ضربت متقابل را محکم فرود آورده است. این انقلاب از آغاز تا امروز نه بی‌رحم و خون‌ریز بوده و نه منفعل و مردّد. با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است. این جوانمردی و مروّت انقلابی، این صداقت و صراحت و اقتدار، این دامنه‌ی عمل جهانی و منطقه‌ای در کنار مظلومان جهان، مایه‌ی سربلندی ایران و ایرانی است، و همواره چنین باد.

اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، این بنده‌ی ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل میگذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم. سخن اوّل درباره‌ی گذشته است.

عزیزان! نادانسته‌ها را جز با تجربه‌ی خود یا گوش سپردن به تجربه‌ی دیگران نمیتوان دانست. بسیاری از آنچه را ما دیده و آزموده‌ایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیده‌ایم و شما خواهید دید. دهه‌های آینده دهه‌های شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنا فداه) است، نزدیک کنید. برای برداشتن گام‌های استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه‌ها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغ‌ها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدید‌های ناشناخته قرار خواهد گرفت. دشمنان انقلاب با انگیزه‌ای قوی، تحریف و دروغ‌پردازی درباره‌ی گذشته و حتّی زمان حال را دنبال میکنند و از پول و همه‌ی ابزار‌ها برای آن بهره میگیرند. رهزنان فکر و عقیده و آگاهی بسیارند؛ حقیقت را از دشمن و پیاده‌نظامش نمیتوان شنید.

انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، از نقطه‌ی صفر آغاز شد؛ اوّلاً: همه چیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه بر وابستگی و فساد و استبداد و کودتایی بودن، اوّلین رژیم سلطنتی در ایران بود که به دست بیگانه -و نه به زور شمشیر خود- بر سرِ کار آمده بود، و چه دولت آمریکا و برخی دیگر از دولت‌های غربی، و چه وضع بشدّت نابسامان داخلی و عقب‌افتادگی شرم‌آور در علم و فنّاوری و سیاست و معنویّت و هر فضیلت دیگر.

ثانیاً: هیچ تجربه‌ی پیشینی و راه طی شده‌ای در برابر ما وجود نداشت. بدیهی است که قیام‌های مارکسیستی و امثال آن نمیتوانست برای انقلابی که از متن ایمان و معرفت اسلامی پدید آمده است، الگو محسوب شود. انقلابیون اسلامی بدون سرمشق و تجربه آغاز کردند و ترکیب جمهوریّت و اسلامیّت و ابزار‌های تشکیل و پیشرفت آن، جز با هدایت الهی و قلب نورانی و اندیشه‌ی بزرگ امام خمینی، به دست نیامد؛ و این نخستین درخشش انقلاب بود.

پس آ‌نگاه انقلاب ملّت ایران، جهان دو قطبی آن روز را به جهان سه قطبی تبدیل کرد و سپس با سقوط و حذف شوروی و اقمارش و پدید آمدن قطب‌های جدید قدرت، تقابل دوگانه‌ی جدید «اسلام و استکبار» پدیده‌ی برجسته‌ی جهان معاصر و کانون توجّه جهانیان شد. از سویی نگاه امیدوارانه‌ی ملّتهای زیر ستم و جریان‌های آزادیخواه جهان و برخی دولت‌های مایل به استقلال، و از سویی نگاه کینه‌ورزانه و بدخواهانه‌ی رژیم‌های زورگو و قلدر‌های باج‌طلب عالم، بدان دوخته شد. بدین گونه مسیر جهان تغییر یافت و زلزله‌ی انقلاب، فرعون‌های در بسترِ راحت آرمیده را بیدار کرد؛ دشمنی‌ها با همه‌ی شدّت آغاز شد و اگر نبود قدرت عظیم ایمان و انگیزه‌ی این ملّت و رهبری آسمانی و تأییدشده‌ی امام عظیم‌الشّأن ما، تاب آوردن در برابر آن همه خصومت و شقاوت و توطئه و خباثت، امکان‌پذیر نمیشد.

به رغم همه‌ی این مشکلات طاقت‌فرسا، جمهوری اسلامی روز به روز گام‌های بلندتر و استوارتری به جلو برداشت. این چهل سال، شاهد جهاد‌های بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفت‌های شگفت‌آور در ایران اسلامی است. عظمت پیشرفت‌های چهل‌ساله‌ی ملّت ایران آنگاه بدرستی دیده میشود که این مدّت، با مدّتهای مشابه در انقلاب‌های بزرگی همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب هند مقایسه شود. مدیریّتهای جهادی الهام گرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل «ما میتوانیم» که امام بزرگوار به همه‌ی ما آموخت، ایران را به عزّت و پیشرفت در همه‌ی عرصه‌ها رسانید.

انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار بشدّت تحقیر شده و بشدّت عقب مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛ در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردم‌سالاری تبدیل کرد و عنصر اراده‌ی ملّی را که جان‌مایه‌ی پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است در کانون مدیریّت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میدان‌دار اصلی حوادث و وارد عرصه مدیریّت کرد؛ روحیه و باور «ما میتوانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان، اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد:

اوّلاً: ثبات و امنیّت کشور و تمامیّت ارضی و حفاظت از مرز‌ها را که آماج تهدید جدّی دشمنان قرار گرفته بود ضمانت کرد و معجزه‌ی پیروزی در جنگ هشت‌ساله و شکست رژیم بعثی و پشتیبانان آمریکایی و اروپایی و شرقی‌اش را پدید آورد.

ثانیاً: موتور پیشران کشور در عرصه‌ی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساخت‌های حیاتی و اقتصادی و عمرانی شد که تا اکنون ثمرات بالنده‌ی آن روز به روز فراگیرتر میشود. هزاران شرکت دانش‌بنیان، هزاران طرح زیرساختی و ضروری برای کشور در حوزه‌های عمران و حمل و نقل و صنعت و نیرو و معدن و سلامت و کشاورزی و آب و غیره، میلیون‌ها تحصیل‌کرده‌ی دانشگاهی یا در حال تحصیل، هزاران واحد دانشگاهی در سراسر کشور، ده‌ها طرح بزرگ از قبیل: چرخه‌ی سوخت هسته‌ای، سلّول‌های بنیادی، فناوری نانو، زیست‌فنّاوری و ... با رتبه‌های نخستین در کلّ جهان، شصت برابر شدن صادرات غیرنفتی، نزدیک به ده برابر شدن واحد‌های صنعتی، ده‌ها برابر شدن صنایع از نظر کیفی، تبدیل صنعت مونتاژ به فنّاوری بومی، برجستگی محسوس در رشته‌های گوناگون مهندسی از جمله در صنایع دفاعی، درخشش در رشته‌های مهم و حسّاس پزشکی و جایگاه مرجعیّت در آن و ده‌ها نمونه‌ی دیگر از پیشرفت، محصول آن روحیه و آن حضور و آن احساس جمعی است که انقلاب برای کشور به ارمغان آورد. ایرانِ پیش از انقلاب، در تولید علم و فنّاوری صفر بود، در صنعت به‌جز مونتاژ و در علم به‌جز ترجمه هنری نداشت.

ثالثاً: مشارکت مردمی را در مسائل سیاسی مانند انتخابات، مقابله با فتنه‌های داخلی، حضور در صحنه‌های ملّی و استکبارستیزی به اوج رسانید و در موضوعات اجتماعی مانند کمک‌رسانی‌ها و فعّالیّتهای نیکوکاری که از پیش از انقلاب آغاز شده بود، افزایش چشمگیر داد. پس از انقلاب، مردم در مسابقه‌ی خدمت‌رسانی در حوادث طبیعی و کمبود‌های اجتماعی مشتاقانه شرکت میکنند.

رابعاً: بینش سیاسی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بین‌المللی را به گونه‌ی شگفت‌آوری ارتقاء داد. تحلیل سیاسی و فهم مسائل بین‌المللی در موضوعاتی همچون جنایات غرب بخصوص آمریکا، مسئله‌ی فلسطین و ظلم تاریخی به ملّت آن، مسئله‌ی جنگ‌افروزی‌ها و رذالت‌ها و دخالت‌های قدرت‌های قلدر در امور ملّتها و امثال آن را از انحصار طبقه‌ی محدود و عزلت گزیده‌ای به نام روشنفکر، بیرون آورد؛ این گونه روشنفکری میان عموم مردم در همه‌ی کشور و همه‌ی ساحت‌های زندگی جاری شد و مسائلی از این دست حتّی برای نوجوانان و نونهالان، روشن و قابل فهم گشت.

خامساً: کفّه‌ی عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کرد. نارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور به دلیل آنکه این ارزش والا باید گوهر بی‌همتا بر تارک نظام جمهوری اسلامی باشد و هنوز نیست، نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است. واقعیّت آن است که دستاورد‌های مبارزه با بی‌عدالتی در این چهار دهه، با هیچ دوره‌ی دیگر گذشته قابل مقایسه نیست. در رژیم طاغوت بیشترین خدمات و درآمد‌های کشور در اختیار گروه کوچکی از پایتخت‌نشینان یا همسانان آنان در برخی دیگر از نقاط کشور بود. مردم بیشتر شهر‌ها بویژه مناطق دوردست و روستا‌ها در آخر فهرست و غالباً محروم از نیاز‌های اوّلیه‌ی زیرساختی و خدمت‌رسانی بودند. جمهوری اسلامی در شمار موفّق‌ترین حاکمیّتهای جهان در جابه‌جایی خدمت و ثروت از مرکز به همه جای کشور، و از مناطق مرفّه‌نشین شهر‌ها به مناطق پایین‌دست آن بوده است. آمار بزرگ راه‌سازی و خانه‌سازی و ایجاد مراکز صنعتی و اصلاح امور کشاورزی و رساندن برق و آب و مراکز درمانی و واحد‌های دانشگاهی و سدّ و نیروگاه و امثال آن به دورترین مناطق کشور، حقیقتاً افتخارآفرین است؛ بی‌شک این همه، نه در تبلیغات نارسای مسئولان انعکاس یافته و نه زبان بدخواهان خارجی و داخلی به آن اعتراف کرده است؛ ولی هست و حسنه‌ای برای مدیران جهادی و با اخلاص نزد خدا و خلق است. البتّه عدالت مورد انتظار در جمهوری اسلامی که مایل است پیرو حکومت علوی شناخته شود، بسی برتر از این‌ها است و چشم امید برای اجرای آن به شما جوان‌ها است که در ادامه بدان خواهم پرداخت.

سادساً: عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونه‌ای چشمگیر افزایش داد. این پدیده‌ی مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، بیش از هر چیز رواج داد؛ آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایه‌های مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایه‌های ایمان مردمش بسی ریشه‌دار و عمیق بود. هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بی‌بندوباری در طول دوران پهلوی‌ها به آن ضربه‌های سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود، ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دل‌های مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد. مجاهدت‌های جوانان در میدان‌های سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیه‌ی برادری و ایثار همراه شد و ماجرا‌های صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد. پدران و مادران و همسران با احساس وظیفه‌ی دینی از عزیزان خود که به جبهه‌های گوناگون جهاد می‌شتافتند دل کندند و سپس، آنگاه که با پیکر خون‌آلود یا جسم آسیب‌دیده‌ی آنان روبه‌رو شدند، مصیبت را با شکر همراه کردند. مساجد و فضا‌های دینی رونقی بی‌سابقه گرفت. صف نوبت برای اعتکاف از هزاران جوان و استاد و دانشجو و زن و مرد و صف نوبت برای اردو‌های جهادی و جهادسازندگی و بسیج سازندگی از هزاران جوان داوطلب و فداکار آکنده شد. نماز و حج و روزه‌داری و پیاده‌روی زیارت و مراسم گوناگون دینی و انفاقات و صدقات واجب و مستحب در همه‌جا بویژه میان جوانان رونق یافت و تا امروز، روزبه‌روز بیشتر و با کیفیت‌تر شده است؛ و این‌ها همه در دورانی اتّفاق افتاده که سقوط اخلاقی روزافزون غرب و پیروانش و تبلیغات پُر حجم آنان برای کشاندن مرد و زن به لجنزار‌های فساد، اخلاق و معنویّت را در بخش‌های عمده‌ی عالم منزوی کرده است؛ و این معجزه‌ای دیگر از انقلاب و نظام اسلامی فعّال و پیشرو است.

سابعاً: نماد پر ابّهت و با شکوه و افتخارآمیز ایستادگی در برابر قلدران و زورگویان و مستکبران جهان و در رأس آنان آمریکای جهان‌خوار و جنایت‌کار، روزبه‌روز برجسته‌تر شد. در تمام این چهل سال، تسلیم‌ناپذیری و صیانت و پاسداری از انقلاب و عظمت و هیبت الهی آن و گردن برافراشته‌ی آن در مقابل دولت‌های متکبّر و مستکبر، خصوصیّت شناخته‌شده‌ی ایران و ایرانی بویژه جوانان این مرز و بوم به شمار میرفته است. قدرت‌های انحصارگر جهان که همواره حیات خود را در دست‌اندازی به استقلال دیگر کشور‌ها و پایمال کردن منافع حیاتی آن‌ها برای مقاصد شوم خود دانسته‌اند، در برابر ایران اسلامی و انقلابی، اعتراف به ناتوانی کردند. ملّت ایران در فضای حیات‌بخش انقلاب توانست نخست دست‌نشانده‌ی آمریکا و عنصر خائن به ملّت را از کشور برانَد و پس از آن هم تا امروز از سلطه‌ی دوباره‌ی قلدران جهانی بر کشور با قدرت و شدّت جلوگیری کند.

جوانان عزیز! این‌ها بخشی محدود از سرفصل‌های عمده در سرگذشت چهل‌ساله‌ی انقلاب اسلامی است، انقلاب عظیم و پایدار و درخشانی که شما به توفیق الهی باید گام بزرگ دوّم را در پیشبرد آن بردارید.

محصول تلاش چهل‌ساله، اکنون برابر چشم ما است: کشور و ملّتی مستقل، آزاد، مقتدر، با عزّت، متدیّن، پیشرفته در علم، انباشته از تجربه‌هایی گرانبها، مطمئن و امیدوار، دارای تأثیر اساسی در منطقه و دارای منطق قوی در مسائل جهانی، رکورددار در شتاب پیشرفت‌های علمی، ر. کورددار در رسیدن به رتبه‌های بالا در دانش‌ها و فنّاوری‌های مهم از قبیل: هسته‌ای و سلّول‌های بنیادی و نانو و هوافضا و امثال آن، سرآمد در گسترش خدمات اجتماعی، سرآمد در انگیزه‌های جهادی میان جوانان، سرآمد در جمعیّت جوان کارآمد، و بسی ویژگی‌های افتخارآمیز دیگر که همگی محصول انقلاب و نتیجه‌ی جهت‌گیری‌های انقلابی و جهادی است؛ و بدانید که اگر بی‌توجّهی به شعار‌های انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه‌هایی از تاریخ چهل‌ساله نمیبود -که متأسّفانه بود و خسارت‌بار هم بود- بی‌شک دستاورد‌های انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمان‌های بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.

ایران مقتدر، امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالش‌های مستکبران روبه‌رو است، امّا با تفاوتی کاملاً معنی‌دار. اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمّال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه‌ی جاسوسی بود، امروز چالش بر سرِ حضور ایران مقتدر در مرز‌های رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه‌ی غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمین‌های اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته‌ی حزب‌الله و مقاومت در سراسر این منطقه است؛ و اگر آن روز، مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاح‌های پیشرفته‌ی ایرانی به نیرو‌های مقاومت است؛ و اگر آن روز گمان آمریکا آن بود که با چند ایرانی خودفروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملّت ایران فائق آید، امروز برای مقابله‌ی سیاسی و امنیّتی با جمهوری اسلامی، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از ده‌ها دولت معاند یا مرعوب میبیند و البتّه باز هم در رویارویی، شکست میخورد. ایران به برکت انقلاب، اکنون در جایگاهی متعالی و شایسته‌ی ملّت ایران در چشم جهانیان و عبور کرده از بسی گردنه‌های دشوار در مسائل اساسی خویش است.

امّا راه طی شده فقط قطعه‌ای از مسیر افتخارآمیز به سوی آرمان‌های بلند نظام جمهوری اسلامی است. دنباله‌ی این مسیر که به گمان زیاد، به دشواریِ گذشته‌ها نیست، باید با همّت و هشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعّالان جوان، در همه‌ی میدان‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بین‌المللی و نیز در عرصه‌های دین و اخلاق و معنویّت و عدالت، باید شانه‌های خود را به زیر بار مسئولیّت دهند، از تجربه‌ها و عبرت‌های گذشته بهره گیرند، نگاه انقلابی و روحیه‌ی انقلابی و عمل جهادی را به‌کار بندند و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفته‌ی اسلامی بسازند.

نکته‌ی مهمّی که باید آینده‌سازان در نظر داشته باشند، این است که در کشوری زندگی میکنند که از نظر ظرفیّتهای طبیعی و انسانی، کم‌نظیر است و بسیاری از این ظرفیّتها با غفلت دست‌اندرکاران تاکنون بی‌استفاده یا کم‌استفاده مانده است. همّتهای بلند و انگیزه‌های جوان و انقلابی، خواهند توانست آن‌ها را فعّال و در پیشرفت مادّی و معنوی کشور به معنی واقعی جهش ایجاد کنند.

مهم‌ترین ظرفیّت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است. جمعیّت جوان زیر ۴۰ سال که بخش مهمّی از آن نتیجه‌ی موج جمعیّتی ایجاد شده در دهه‌ی ۶۰ است، فرصت ارزشمندی برای کشور است. ۳۶ میلیون نفر در سنین میانه‌ی ۱۵ و ۴۰ سالگی، نزدیک به ۱۴ میلیون نفر دارای تحصیلات عالی، رتبه‌ی دوّم جهان در دانش‌آموختگان علوم و مهندسی، انبوه جوانانی که با روحیه‌ی انقلابی رشد کرده و آماده‌ی تلاش جهادی برای کشورند، و جمع چشمگیر جوانان محقّق و اندیشمندی که به آفرینش‌های علمی و فرهنگی و صنعتی و ... اشتغال دارند؛ این‌ها ثروت عظیمی برای کشور است که هیچ اندوخته‌ی مادّی با آن مقایسه نمیتواند شد.

به‌جز اینها، فرصت‌های مادّی کشور نیز فهرستی طولانی را تشکیل میدهد که مدیران کارآمد و پُرانگیزه و خردمند میتوانند با فعّال کردن و بهره‌گیری از آن، درآمد‌های ملّی را با جهشی نمایان افزایش داده و کشور را ثروتمند و بی‌نیاز و به معنی واقعی دارای اعتماد به نفس کنند و مشکلات کنونی را برطرف نمایند. ایران با دارا بودن یک درصد جمعیّت جهان، دارای ۷ درصد ذخایر معدنی جهان است: منابع عظیم زیرزمینی، موقعیت استثنائی جغرافیایی میان شرق و غرب و شمال و جنوب، بازار بزرگ ملّی، بازار بزرگ منطقه‌ای با داشتن ۱۵ همسایه با ۶۰۰ میلیون جمعیّت، سواحل دریایی طولانی، حاصلخیزی زمین با محصولات متنوّع کشاورزی و باغی، اقتصاد بزرگ و متنوع، بخش‌هایی از ظرفیّتهای کشور است؛ بسیاری از ظرفیّتها دست‌نخورده مانده است. گفته شده است که ایران از نظر ظرفیّتهای استفاده نشده‌ی طبیعی و انسانی در رتبه‌ی اوّل جهان است. بی‌شک شما جوانان مؤمن و پُرتلاش خواهید توانست این عیب بزرگ را برطرف کنید. دهه‌ی دوّم چشم‌انداز، باید زمان تمرکز بر بهره‌برداری از دستاورد‌های گذشته و نیز ظرفیّتهای استفاده نشده باشد و پیشرفت کشور از جمله در بخش تولید و اقتصاد ملّی ارتقاء یابد.

اکنون به شما فرزندان عزیزم در مورد چند سرفصل اساسی توصیه‌هایی میکنم. این سرفصل‌ها عبارتند از: علم و پژوهش، معنویّت و اخلاق، اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال و آزادی، عزّت ملّی و روابط خارجی و مرزبندی با دشمن، سبک زندگی.

امّا پیش از همه چیز، نخستین توصیه‌ی من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همه‌ی قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. آنچه میگویم یک امید صادق و متّکی به واقعیّتهای عینی است. این‌جانب همواره از امید کاذب و فریبنده دوری جسته‌ام، امّا خود و همه را از نومیدی بی‌جا و ترس کاذب نیز برحذر داشته ام و برحذر میدارم. در طول این چهل سال -و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانه‌ای دشمن و فعّال‌ترین برنامه‌های آن، مأیوس‌سازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبر‌های دروغ، تحلیل‌های مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیّتها، پنهان کردن جلوه‌های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه‌ی همیشگی هزاران رسانه‌ی صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنباله‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت میکنند. شما جوانان باید پیش‌گام در شکستن این محاصره‌ی تبلیغاتی باشید. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشه‌ای‌ترین جهاد شما است. نشانه‌های امیدبخش -که به برخی از آن‌ها اشاره شد- در برابر چشم شما است. رویش‌های انقلاب بسی فراتر از ریزش‌ها است و دست و دل‌های امین و خدمتگزار، بمراتب بیشتر از مفسدان و خائنان و کیسه‌دوختگان است. دنیا به جوان ایرانی و پایداری ایرانی و ابتکار‌های ایرانی، در بسیاری از عرصه‌ها با چشم تکریم و احترام مینگرد. قدر خود را بدانید و با قوّت خداداد، به سوی آینده خیز بردارید و حماسه بیافرینید.

و، امّا توصیه‌ها:
۱) علم و پژوهش: دانش، آشکارترین وسیله‌ی عزّت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی، توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست ساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیان‌های اخلاقی و اعتقادی، با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب‌مانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آن‌ها را به دست گیرد. ما به سوءاستفاده از دانش مانند آنچه غرب کرد، توصیه نمیکنیم، اما مؤکّداً به نیاز کشور به جوشاندن چشمه‌ی دانش در میان خود اصرار میورزیم. بحمدالله استعداد علم و تحقیق در ملّت ما از متوسّط جهان بالاتر است. اکنون نزدیک به دو دهه است که رستاخیز علمی در کشور آغاز شده و با سرعتی که برای ناظران جهانی غافلگیرکننده بود -یعنی یازده برابر شتاب رشد متوسّط علم در جهان- به پیش رفته است. دستاورد‌های دانش و فنّاوری ما در این مدّت که ما را به رتبه شانزدهم در میان بیش از دویست کشور جهان رسانید و مایه‌ی شگفتی ناظران جهانی شد و در برخی از رشته‌های حسّاس و نو پدید به رتبه‌های نخستین ارتقاء داد، همه و همه در حالی اتّفاق افتاده که کشور دچار تحریم مالی و تحریم علمی بوده است. ما با وجود شنا در جهت مخالف جریان دشمن‌ساز، به رکورد‌های بزرگ دست یافته‌ایم و این نعمت بزرگی است که به خاطر آن باید روز و شب خدا را سپاس گفت.

امّا آنچه من میخواهم بگویم این است که این راه طی شده، با همه‌ی اهمیّتش فقط یک آغاز بوده است و نه بیشتر. ما هنوز از قلّه‌های دانش جهان بسیار عقبیم؛ باید به قلّه‌ها دست یابیم. باید از مرز‌های کنونی دانش در مهم‌ترین رشته‌ها عبور کنیم. ما از این مرحله هنوز بسیار عقبیم؛ ما از صفر شروع کرده‌ایم. عقب‌ماندگی شرم‌آور علمی در دوران پهلوی‌ها و قاجار‌ها در هنگامی که مسابقه‌ی علمی دنیا تازه شروع شده بود، ضربه‌ی سختی بر ما وارد کرده و ما را از این کاروان شتابان، فرسنگ‌ها عقب نگه داشته بود. ما اکنون حرکت را آغاز کرده و با شتاب پیش میرویم، ولی این شتاب باید سال‌ها با شدّت بالا ادامه یابد تا آن عقب‌افتادگی جبران شود. این‌جانب همواره به دانشگاه‌ها و دانشگاهیان و مراکز پژوهش و پژوهندگان، گرم و قاطع و جدّی در این باره تذکّر و هشدار و فراخوان داده‌ام، ولی اینک مطالبه‌ی عمومی من از شما جوانان آن است که این راه را با احساس مسئولیّت بیشتر و همچون یک جهاد در پیش گیرید. سنگ بنای یک انقلاب علمی در کشور گذاشته شده و این انقلاب، شهیدانی از قبیل: شهدای هسته‌ای نیز داده است. به‌پاخیزید و دشمن بدخواه و کینه‌توز را که از جهاد علمی شما بشدّت بیمناک است ناکام سازید.

۲) معنویّت و اخلاق: معنویّت به معنی برجسته کردن ارزش‌های معنوی از قبیل: اخلاص، ایثار، توکّل، ایمان در خود و در جامعه است، و اخلاق به معنی رعایت فضلیت‌هایی، چون خیرخواهی، گذشت، کمک به نیازمند، راستگویی، شجاعت، تواضع، اعتماد به نفس و دیگر خلقیّات نیکو است. معنویّت و اخلاق، جهت‌دهنده‌ی همه‌ی حرکت‌ها و فعّالیّتهای فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است؛ بودن آنها، محیط زندگی را حتّی با کمبود‌های مادّی، بهشت میسازد و نبودن آن حتّی با برخورداری مادّی، جهنّم می‌آفریند.

شعور معنوی و وجدان اخلاقی در جامعه هرچه بیشتر رشد کند برکات بیشتری به بار می‌آورد؛ این، بی‌گمان محتاج جهاد و تلاش است و این تلاش و جهاد، بدون همراهی حکومت‌ها توفیق چندانی نخواهد یافت. اخلاق و معنویّت، البتّه با دستور و فرمان به دست نمی‌آید، پس حکومت‌ها نمیتوانند آن را با قدرت قاهره ایجاد کنند، امّا اوّلاً خود باید منش و رفتار اخلاقی و معنوی داشته باشند، و ثانیاً زمینه را برای رواج آن در جامعه فراهم کنند و به نهاد‌های اجتماعی در این باره میدان دهند و کمک برسانند؛ با کانون‌های ضدّ معنویّت و اخلاق، به شیوه‌ی معقول بستیزند و خلاصه اجازه ندهند که جهنّمی‌ها مردم را با زور و فریب، جهنّمی کنند.

ابزار‌های رسانه‌ای پیشرفته و فراگیر، امکان بسیار خطرناکی در اختیار کانون‌های ضدّ معنویّت و ضدّ اخلاق نهاده است و هم‌اکنون تهاجم روزافزون دشمنان به دل‌های پاک جوانان و نوجوانان و حتّی نونهالان با بهره‌گیری از این ابزار‌ها را به چشم خود می‌بینیم. دستگاه‌های مسئول حکومتی در این باره وظایفی سنگین بر عهده دارند که باید هوشمندانه و کاملاً مسئولانه صورت گیرد؛ و این البتّه به معنی رفع مسئولیّت از اشخاص و نهاد‌های غیرحکومتی نیست. در دوره‌ی پیش رو باید در این باره‌ها برنامه‌های کوتاه مدّت و میان مدّت جامعی تنظیم و اجرا شود؛ ان‌شاء‌الله.

۳) اقتصاد: اقتصاد یک نقطه‌ی کلیدیِ تعیین‌کننده است. اقتصاد قوی، نقطه‌ی قوّت و عامل مهمّ سلطه‌ناپذیری و نفوذناپذیری کشور است و اقتصاد ضعیف، نقطه‌ی ضعف و زمینه ساز نفوذ و سلطه و دخالت دشمنان است. فقر و غنا در مادّیات و معنویّات بشر، اثر میگذارد. اقتصاد البتّه هدف جامعه‌ی اسلامی نیست، امّا وسیله‌ای است که بدون آن نمیتوان به هدف‌ها رسید. تأکید بر تقویت اقتصاد مستقلّ کشور که مبتنی بر تولید انبوه و با کیفیّت، و توزیع عدالت‌محور، و مصرف به اندازه و بی اسراف، و مناسبات مدیریّتی خردمندانه است و در سال‌های اخیر از سوی این‌جانب بار‌ها تکرار و بر آن تأکید شده، به خاطر همین تأثیر شگرفی است که اقتصاد میتواند بر زندگی امروز و فردای جامعه بگذارد.

انقلاب اسلامی راه نجات از اقتصاد ضعیف و وابسته و فاسد دوران طاغوت را به ما نشان داد، ولی عملکرد‌های ضعیف، اقتصاد کشور را از بیرون و درون دچار چالش ساخته است. چالش بیرونی تحریم و وسوسه ها‌ی دشمن است که در صورت اصلاح مشکل درونی، کم‌اثر و حتّی بی‌اثر خواهد شد. چالش درونی عبارت از عیوب ساختاری و ضعف‌های مدیریّتی است.

مهم‌ترین عیوب، وابستگی اقتصاد به نفت، دولتی بودن بخش‌هایی از اقتصاد که در حیطه‌ی وظایف دولت نیست، نگاه به خارج و نه به توان و ظرفیّت داخلی، استفاده‌ی اندک از ظرفیّت نیروی انسانی کشور، بودجه‌بندی معیوب و نامتوازن، و سرانجام عدم ثبات سیاست‌های اجرائی اقتصاد و عدم رعایت اولویّتها و وجود هزینه‌های زائد و حتّی مسرفانه در بخش‌هایی از دستگاه‌های حکومتی است. نتیجه‌ی این‌ها مشکلات زندگی مردم از قبیل: بی‌کاری جوانها، فقر درآمدی در طبقه‌ی ضعیف و امثال آن است.

راه‌حلّ این مشکلات، سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است که باید برنامه‌های اجرائی برای همه‌ی بخش‌های آن تهیّه و با قدرت و نشاط کاری و احساس مسئولیّت، در دولت‌ها پیگیری و اقدام شود. درون‌زایی اقتصاد کشور، مولّد شدن و دانش‌بنیان شدن آن، مردمی کردن اقتصاد و تصدّیگری نکردن دولت، برون‌گرایی با استفاده از ظرفیّتهایی که قبلاً به آن اشاره شد، بخش‌های مهمّ این راه‌حل‌ها است. بی‌گمان یک مجموعه‌ی جوان و دانا و مؤمن و مسلّط بر دانسته‌های اقتصادی در درون دولت خواهند توانست به این مقاصد برسند. دوران پیشِ رو باید میدان فعّالیّت چنین مجموعه‌ای باشد.

جوانان عزیز در سراسر کشور بدانند که همه‌ی راه‌حل‌ها در داخل کشور است. اینکه کسی گمان کند که «مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است و علّت تحریم هم مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راه‌حل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسه‌زدن بر پنجه‌ی گرگ است» خطایی نابخشودنی است. این تحلیل سراپا غلط، هرچند گاه از زبان و قلم برخی غفلت‌زدگان داخلی صادر میشود، امّا منشأ آن، کانون‌های فکر و توطئه‌ی خارجی است که با صد زبان به تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران و افکار عمومی داخلی القاء میشود.

۴) عدالت و مبارزه با فساد: این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. فساد اقتصادی و اخلاقی و سیاسی، توده‌ی چرکین کشور‌ها و نظام‌ها و اگر در بدنه‌ی حکومت‌ها عارض شود، زلزله‌ی ویرانگر و ضربه‌زننده به مشروعیّت آن‌ها است؛ و این برای نظامی، چون جمهوری اسلامی که نیازمند مشروعیّتی فراتر از مشروعیّتهای مرسوم و مبنائی‌تر از مقبولیّت اجتماعی است، بسیار جدّی‌تر و بنیانی‌تر از دیگر نظام‌ها است. وسوسه‌ی مال و مقام و ریاست، حتّی در عَلَوی‌ترین حکومت تاریخ یعنی حکومت خود حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السّلام) کسانی را لغزاند، پس خطر بُروز این تهدید در جمهوری اسلامی هم که روزی مدیران و مسئولانش مسابقه‌ی زهد انقلابی و ساده زیستی میدادند، هرگز بعید نبوده و نیست؛ و این ایجاب میکند که دستگاهی کارآمد با نگاهی تیزبین و رفتاری قاطع در قوای سه گانه حضور دائم داشته باشد و به معنای واقعی با فساد مبارزه کند، بویژه در درون دستگاه‌های حکومتی.

البتّه نسبت فساد در میان کارگزاران حکومت جمهوری اسلامی در مقایسه با بسیاری از کشور‌های دیگر و بخصوص با رژیم طاغوت که سر تا پا فساد و فسادپرور بود، بسی کمتر است و بحمدالله مأموران این نظام غالباً سلامت خود را نگاه داشته‌اند، ولی حتّی آنچه هست غیرقابل قبول است. همه باید بدانند که طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همه‌ی مقامات حکومت جمهوری اسلامی است. همه باید از شیطان حرص برحذر باشند و از لقمه‌ی حرام بگریزند و از خداوند در این‌باره کمک بخواهند و دستگاه‌های نظارتی و دولتی باید با قاطعیّت و حساسیّت، از تشکیل نطفه‌ی فساد پیشگیری و با رشد آن مبارزه کنند. این مبارزه نیازمند انسان‌هایی با ایمان و جهادگر، و منیع‌الطّبع با دستانی پاک و دل‌هایی نورانی است. این مبارزه بخش اثرگذاری است از تلاش همه‌جانبه‌ای که نظام جمهوری اسلامی باید در راه استقرار عدالت به کار برد.

عدالت در صدر هدف‌های اوّلیّه‌ی همه‌ی بعثت‌های الهی است و در جمهوری اسلامی نیز دارای همان شأن و جایگاه است؛ این، کلمه‌ای مقدّس در همه‌ی زمان‌ها و سرزمین‌ها است و به صورت کامل، جز در حکومت حضرت ولیّ‌عصر (ارواحنافداه) میسّر نخواهد شد، ولی به صورت نسبی، همه جا و همه وقت ممکن و فریضه‌ای بر عهده‌ی همه بویژه حاکمان و قدرتمندان است. جمهوری اسلامی ایران در این راه گام‌های بلندی برداشته است که قبلاً بدان اشاره‌ای کوتاه رفت؛ و البتّه در توضیح و تشریح آن باید کار‌های بیشتری صورت گیرد و توطئه‌ی واژگونه‌نمایی و لااقل سکوت و پنهان‌سازی که اکنون برنامه‌ی جدّی دشمنان انقلاب است، خنثی گردد.

با این همه اینجانب به جوانان عزیزی که آینده‌ی کشور، چشم انتظار آن‌ها است صریحاً میگویم آنچه تاکنون شده با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصله‌ای ژرف است. در جمهوری اسلامی، دل‌های مسئولان به طور دائم باید برای رفع محرومیّتها بتپد و از شکاف‌های عمیق طبقاتی بشدّت بیمناک باشد. در جمهوری اسلامی کسب ثروت نه‌تن‌ها جرم نیست که مورد تشویق نیز هست، امّا تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژه‌خواری و مدارا با فریبگران اقتصادی که همه به بی‌عدالتی می‌انجامد، بشدّت ممنوع است؛ همچنین غفلت از قشر‌های نیازمند حمایت، به هیچ رو مورد قبول نیست. این سخنان در قالب سیاست‌ها و قوانین، بار‌ها تکرار شده است، ولی برای اجرای شایسته‌ی آن چشم امید به شما جوان‌ها است؛ و اگر زمام اداره‌ی بخش‌های گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان -که بحمدالله کم نیستند-سپرده شود، این امید برآورده خواهد شد؛ ان‌شاءالله.

۵) استقلال و آزادی: استقلال ملّی به معنی آزادی ملّت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرت‌های سلطه‌گر جهان است؛ و آزادی اجتماعی به‌معنای حقّ تصمیم‌گیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همه‌ی افراد جامعه است؛ و این هر دو از جمله‌ی ارزش‌های اسلامی‌اند و این هر دو عطیّه‌ی الهی به انسانها‌یند و هیچ کدام تفضّل حکومت‌ها به مردم نیستند. حکومت‌ها موظّف به تأمین این دو اند. منزلت آزادی و استقلال را کسانی بیشتر میدانند که برای آن جنگیده‌اند. ملّت ایران با جهاد چهل‌ساله‌ی خود از جمله‌ی آن‌ها است. استقلال و آزادی کنونی ایران اسلامی، دستاورد، بلکه خون‌آوردِ صد‌ها هزار انسان والا و شجاع و فداکار است؛ غالباً جوان، ولی همه در رتبه‌های رفیع انسانیّت. این ثمر شجره‌ی طیّبه‌ی انقلاب را با تأویل و توجیه‌های ساده‌لوحانه و بعضاً مغرضانه، نمیتوان در خطر قرار داد. همه -مخصوصاً دولت جمهوری اسلامی‌- موظّف به حراست از آن با همه‌ی وجودند. بدیهی است که «استقلال» نباید به معنی زندانی کردن سیاست و اقتصاد کشور در میان مرز‌های خود، و «آزادی» نباید در تقابل با اخلاق و قانون و ارزش‌های الهی و حقوق عمومی تعریف شود.

۶) عزّت ملّی، روابط خارجی، مرزبندی با دشمن: این هر سه، شاخه‌هایی از اصلِ «عزّت، حکمت، و مصلحت» در روابط بین‌المللی‌اند. صحنه‌ی جهانی، امروز شاهد پدیده‌هایی است که تحقّق یافته یا در آستانه‌ی ظهورند: تحرّک جدید نهضت بیداری اسلامی بر اساس الگوی مقاومت در برابر سلطه‌ی آمریکا و صهیونیسم؛ شکست سیاست‌های آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا و زمین‌گیر شدن همکاران خائن آن‌ها در منطقه؛ گسترش حضور قدرتمندانه‌ی سیاسی جمهوری اسلامی در غرب آسیا و بازتاب وسیع آن در سراسر جهان سلطه.

این‌ها بخشی از مظاهر عزّت جمهوری اسلامی است که جز با شجاعت و حکمت مدیران جهادی به دست نمی‌آمد. سردمداران نظام سلطه نگرانند؛ پیشنهاد‌های آن‌ها عموماً شامل فریب و خدعه و دروغ است. امروز ملّت ایران علاوه بر آمریکای جنایت‌کار، تعدادی از دولت‌های اروپایی را نیز خدعه‌گر و غیرقابل اعتماد میداند. دولت جمهوری اسلامی باید مرزبندی خود را با آن‌ها با دقّت حفظ کند؛ از ارزش‌های انقلابی و ملّی خود، یک گام هم عقب‌نشینی نکند؛ از تهدید‌های پوچ آنان نهراسد؛ و در همه حال، عزّت کشور و ملّت خود را در نظر داشته باشد و حکیمانه و مصلحت‌جویانه و البتّه از موضع انقلابی، مشکلات قابل حل خود را با آنان حل کند. در مورد آمریکا حلّ هیچ مشکلی متصوّر نیست و مذاکره با آن جز زیان مادّی و معنوی محصولی نخواهد داشت.

۷) سبک زندگی: سخن لازم در این باره بسیار است. آن را به فرصتی دیگر وامیگذارم و به همین جمله اکتفا میکنم که تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیان‌های بی‌جبران اخلاقی و اقتصادی و دینی و سیاسی به کشور و ملّت ما زده است؛ مقابله با آن، جهادی همه‌جانبه و هوشمندانه میطلبد که باز چشم امید در آن به شما جوان‌ها است.

در پایان از حضور سرافرازانه و افتخارانگیز و دشمن‌شکن ملّت عزیز در بیست‌ودوّم بهمن و چهلمین سالگرد انقلاب عظیم اسلامی تشکّر میکنم و پیشانی سپاس بر درگاه حضرت حق میسایم. سلام بر حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه)؛ سلام بر ارواح طیّبه‌ی شهیدان والا مقام و روح مطهّر امام بزرگوار؛ و سلام بر همه‌ی ملّت عزیز ایران و سلام ویژه به جوانان.

دعاگوی شما
سیّدعلی خامنه‌ای
۲۲ بهمن‌ماه ۱۳۹۷
Correspondent: Ali Bagheri Kakash