🌐 پایگاه خبری بوعلی 🌐

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

🌐 پایگاه خبری بوعلی 🌐

نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ
متولد 1996 در MIS ، خبرنگار و روزنامه نگار
شناسه الکترونیکی ثبت ملی محتوای دیجیتال( کد شامد): 1-1-765329-64-0-1
در جنگ سخت، جسمها به خاک و خون کشیده میشوند و روح ها پرواز میکنند و میروند به بهشت؛ اما در جنگ نرم، اگر خدای نکرده دشمن غلبه بکند، جسمها پروار میشوند و سالم میمانند، و روح‌ ها میروند به قعر جهنم؛ فرقش این است؛ لذا این خیلی خطرناک‌تر است.
نوشتن، یک عمل هنرى است ؛زیادتر نگویید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. این‏ها آن وظایف ماست

🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻

💮بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💮

اَللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْ‌ضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْ‌سِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿٢٥٥﴾
لَا إِکْرَ‌اهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّ‌شْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ‌ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْ‌وَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٥٦﴾
اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِ‌جُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ‌ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُ‌وا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِ‌جُونَهُم مِّنَ النُّورِ‌ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ‌ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥٧﴾

🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات
logo-samandehi پایگاه اطلاع‌رسانی دکتر سعید جلیلی

۵۳۷۴ مطلب توسط «Correspondent: Ali Bagheri Kakash» ثبت شده است

به گزارش خبر روز ؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبرمعظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار آقای «هیثم بن طارق آل سعید» سلطان عمان و هیات همراه، روابط ایران و عمان را روابطی دیرینه و ریشه‌دار و خوب خواندند و گفتند: ما معتقدیم گسترش روابط دوکشور در همه زمینه‌ها، به نفع هر دو طرف است.

 

ایشان با اشاره به مذاکرات طرف‌های ایرانی و عمانی، بیان کردند: نکته مهم آن است که این مذاکرات تا رسیدن به نتایج محسوس، به صورت جدی پیگیری شود و در نهایت ارتباطات گسترش یابد.

 

رهبر انقلاب اسلامی به موضوع خطر حضور رژیم صهیونیستی در منطقه نیز اشاره کردند و افزودند: سیاست رژیم صهیونیستی و پشتیبانان آن، ایجاد اختلاف و نبود آرامش در منطقه است، بنابراین همه کشور‌های منطقه باید به این موضوع توجه داشته باشند.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تصریح کردند: افزایش همکاری عمان و ایران حائز اهمیت است، زیرا دو کشور در آبراه بسیار مهم تنگه هرمز دارای اشتراک هستند.

 

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اظهارات سلطان عمان مبنی بر تمایل مصر برای از سرگیری روابط با جمهوری اسلامی ایران، تاکید کردند: ما از این موضع استقبال می‌کنیم و مشکلی در این زمینه نداریم.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درخصوص اظهار خرسندی سلطان عمان از آغاز روابط مجدد ایران و عربستان گفتند: این موضوعات نتیجه سیاست خوب دولت جناب آقای رئیسی برای گسترش و تقویت روابط با همسایگان و کشور‌های منطقه است.

 

ایشان در پایان اظهار امیدواری کردند با گسترش ارتباطات دولت‌ها، امت اسلامی شوکت و عظمت خود را بازیابد و درکنار هم قرارگرفتن ظرفیت‌ها و امکانات کشور‌های اسلامی، به نفع همه ملت‌ها، کشور‌ها و دولت‌های اسلامی باشد.

 

در این دیدار که حجت الاسلام والمسلمین رئیسی رئیس جمهور نیز حضور داشت، آقای «هیثم بن طارق آل سعید» سلطان عمان با ابراز خرسندی فراوان از دیدار با رهبر انقلاب اسلامی، سیاست عمان را گسترش روابط با همسایگان به‌ویژه جمهوری اسلامی ایران خواند و گفت: در مذاکرات تهران، درمورد عرصه‌های مختلف همکاری، گفتگو و تبادل نظر شد و امیدواریم با استمرار این گفتگوها، روابط دوکشور بیش از پیش گسترش یابد و نتایج عملی آن برای هر دو طرف مشهود شود.

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

🎥واکنش احمد #ایراندوست به گستاخی #طالبان

 

اگر زنده بود(حاج #قاسم_سلیمانی ) مگه میتونستن نفس بکشند

 

 

🚨پ.ن .جناب #ایراندوست گر پدر نیست #تفنگ پدری هست هنوز حاج قاسم یه فرد نبود یک تفکر بود ،ترامپ قمار باز فقط یک فرد رو تونست ترور کنه ولی تفکرش و راهش رو الان ملیون ها نفر در کل جهان دارن ادامه میدن ، شما نگران امنیت نباشید شیر مردان علی در نیرو های #مسلح با گرفتن تلفات بالا از #طالبان به همه دوستان و دشمنان فهماند که حرف اول و آخر داخل #غرب_آسیا روچه کسی میزند

شاید شما سیلیبریتی ها تو همه مسائل کارشناس باشید و نظر بدید اما در جمهوری اسلامی سرباز حتی در دور افتاده ترین نقاط کشور هیچ تفاوتی با فرزندان کشور ندارند قابل توجه سیلیبریتی ها محترم فیلم زیر سرباز از نظر فرماندهان بزرگ کشور است 

 

سردار شهید کاظمی از  فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 

 

سردار شهید ستاری از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

به ایرانی ها میگن طالبان به ایران حمله کرده 

به افغانستان میگن ایران به طالبان حمله کرده 

یعنی مغز انسان از این همه صداقت در خبر و رسانه رگ به رگ میشه 

خدایی اینتر شغال عزیز خدا قوت 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

ترس از سوسک باعث زخمی‌شدنِ چند صهیونیست شد

 

🔹تایمزِ اسرائیل: عصر شنبه فریادهای وحشتناک یک زن در یکی از کافه‌های تل‌آویو باعث وحشت گستردۀ مشتریان مشتریان آن کافه و رستوران کنارش شد و همه به گمان حملۀ فلسطینی‌ها پا به فرار گذاشتند و دو نفر هنگام فرار زخمی شدند.

 

🔹وقتی پلیس به محل حادثه رسید پس از جست‌وجو متوجه شد که یک زن بعد از دیدن سوسک در کافه ترسیده و  شروع به فریاد زدن کرده و میز واژگون شده و بقیه هم فکرکردند که حمله شده.

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

دنیای اقتصاد- مسجدسلیمان- بهناز جلالی‌پور : احتمالا زامیاد، ایزدبانوی زمین در ایران، روزی خیر و برکت مطلق برای این خاک خواسته است. خواسته خاکش طلا شود، که شد و ایران روز پنجم خرداد ۱۲۸۷ با باران نفت بیدار شد و مسجد سلیمان ستاره ایران شد. این شهر قرار بود یک «پاریس» دیگر شود؛ اما حالا شهر بوی نفت و گاز می‌دهد و جای زندگی نیست. طرح قدیمی جابه‌جایی شهر هم روی زمین نفتی مانده است.

خبرنگار «دنیای اقتصاد» در سالگرد اکتشاف نفت از مسجد سلیمان گزارش می‌دهد

 

دنیای اقتصاد- مسجدسلیمان- بهناز جلالی‌پور : احتمالا زامیاد، ایزدبانوی زمین در ایران، روزی خیر و برکت مطلق برای این خاک خواسته است. خواسته خاکش طلا شود، که شد و ایران روز پنجم خرداد ۱۲۸۷ با باران نفت بیدار شد و مسجد سلیمان ستاره ایران شد. این شهر قرار بود یک «پاریس» دیگر شود؛ اما حالا شهر بوی نفت و گاز می‌دهد و جای زندگی نیست. طرح قدیمی جابه‌جایی شهر هم روی زمین نفتی مانده است.

قرار بود اینجا پاریس شود

احتمالا عصرگاهی یا که اول وقت صبحی، زامیاد یا همان زم، ایزدبانوی زمین در ایران باستان، دست به آسمان برده و خیر و برکت مطلق برای این خاک خواسته است. خواسته که خاکش طلا شود که شد. از اقبالش ایران روی نفت خوابید. خوابی عمیق. یک تکه از جنوب شد منطقه نفتی. از آن وقت، هر که بوی نفت می‌داد و نفتی بود، شد خوشبخت دو عالم و بقیه در حسرت نفت ماندند. حالا برای همین بو، نفس مسجدسلیمان بالا نمی‌آید.

 

وسط خانه‌هایشان چشمه نفت چشم باز می‌کند و قٌلٌپ قٌلٌپ جوش می‌زند، اما اندازه یک گالن هم ارزش ندارد. به ازای هر چشمه‌ای که سر باز می‌کند، بخت از خانه و محله تازه‌ای روی برمی‌گرداند. اینجا هر نفسی که فرو می‌بری، تیشه به ریشه شش‌هایت می‌زنی از بس که باید گاز فرو بدهی. حالا سال‌هاست پروژه جابه‌جایی شهر هم روی همان زمین نفتی مانده است. زمینی که دیگر شهرسازی، درخت‌کاری، سرمایه‌گذاری و راه‌اندازی کسب‌و‌کار سود نمی‌کند. زمینی که دسته دسته می‌گویند خانه آبا و اجدادی به چه کار می‌آید. زندگی در اهواز است، در سربندر است. در آبادان است. در جایی است که «مسجدسلیمان» نباشد.

 

مسجدسلیمان، دقیقا در دل خوزستان است. تابستان‌ها تب می‌کند و زمستان‌ها، هوایش می‌شود بهاری. این شهر، یکی بوده مثل همه شهرها، بلکه کمتر و بی‌نام‌تر. یک دشت که ایلات بختیاری در زمان ییلاق و قشلاق می‌آمدند و می‌رفتند. نه صنعتی داشته نه چیزی. اما شم انگلیسی می‌گفته این خاک چیز دیگری است. چند باری هم به جانش افتاده بودند، اما زمین، نفت پس نداده بود که نداده بود. اما سال ۱۲۸۷ هجری شمسی که پنجم خرداد بود، زمین دست از مقاومت برداشت و نفت از دل مسجد سلیمان بیرون زد. شهر، شهر شد آن هم چه عروسکی. مسجد سلیمان به شهر ۷۶ نخستین معروف است. انگار پیش‌مرگ ایران بوده که هر چه قرار بود به ایران بیاید، اولش در مسجدسلیمان آزمایش می‌شد، رضایت که می‌داد، به پایتخت هم می‌رفت. به اصفهان و شیراز هم. از فرودگاه و راه‌آهن تا زمین گلف و استادیوم ورزشی، پیست اسکی روی آب، کارخانه و تاسیسات برق و ۷۰ مورد دیگر. از همین وقت‌ها بود که آدم‌ها دسته دسته رفتند مسجد سلیمان.

 

از شیراز و اصفهان و بروجرد و شوشتر و هر جای دیگر. این غیر از انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها و کانادایی‌هاست. ‌لاف نیست. همین حالا در گورستانی که متروکه است و به گورستان خارجی‌ها معروف است، سنگ‌هایی است که نشان می‌دهد مرحوم و مرحومه اهل کانادا بوده یا ژرمن، یا بریتانیا. سنگ‌های بلندی که آن‌قدر آفتاب به آنها سیخ زده که رنگ نوشته‌ها بی‌رنگ شده. چندتایی هم سنگ‌هایشان را برده‌اند. راهزنانی به خیال آنکه چشم‌ رنگی‌ها ‌دار و ندارشان و سکه و طلاهایشان را با خود تا تابوت‌های چوبی برده‌اند، بعضی از آنها را شکافته‌اند و حالا گورها خالی است. از همه آن نخستین‌ها، فقط اسمشان مانده و حسرتشان. فرودگاهش خاک می‌خورد، البته ترمینال جدیدی در دست ساخت است و یکی دیگر هم جدیدتر باید بسازند، اما حالا کلا تعطیل است. وضعیت مسجد سلیمان این‌گونه است که گاهی زندانی و محکومی را به آنجا تبعید می‌کنند. حالا راه این شهر از اهواز می‌گذرد، آن هم چه راهی.

 

جاده کور است

فاصله اهواز-مسجد سلیمان حدود دو ساعت است، بلکه هم ربع ساعت کمتر. در جنوب یا باید صبح آفتاب‌نزده به جاده زد یا غروب به بعد. اما جاده مسجدسلیمان را همان صبح باید رفت. از اهواز تا خود مسجدسلیمان، یک تک چراغ، یک میله باریکی که یک کورسو نوری به دل جاده بزند، پیدا نمی‌شود. به همین دلیل تصادف در شب در این جاده عادی است. آقای راننده می‌گوید: «شب اینجا کور کوری. جاده کم عرض، چندتا حیوان هم رد شود، دیگر تمام است.» گویا ماهی ۵۰ تصادف در این جاده رخ می‌دهد. ورودی شهرهای جنوب، چادرهایی است که بیشتر حکم سایه‌بان را دارند و زیرش بساط فروش هندوانه و گوجه و خیار برپاست. خیلی شهرها مثل اهواز، این بساطی‌ها تا میانه شهر کشیده شده‌اند. یعنی در شرایطی که فکر می‌کنی و به تو می‌گویند هنوز داخل شهری، یک گله گوسفند سلانه سلانه دنبه تکان می‌دهند و رد می‌شوند و واقعا تو همچنان داخل شهر هستی.

 

قد افراشته چاه شماره یک

جایی در نفتون که انتهایش تپه‌های کوچک است و البته چند ساختمان، دکل نفتی‌تر و تمیزی بالا رفته است. «چاه شماره یک» محل یک تغییر بزرگ نه فقط در ایران که در خاورمیانه است. پنجم خرداد، زندگی نفتی دقیقا از اینجا آغاز شده است. لحظه‌ای در میانه روز که کارگران لوله‌ها را جابه‌جا می‌کردند و انگلیسی‌ها کلافه بودند که این چاه چرا به نفت نمی‌رسد، باران سیاهی بیرون زد. همین باران، شروع تمام نخستین‌ها در مسجد سلیمان بود. آن وقت اینجا تا چشم کار می‌کرد چیزی نبود دور تا دور بیابانی یا بیشه‌زاری بوده، اما حالا با عزت و احترام دور آن را حصار کشیده‌اند و دفتر و دستکی برایش گذاشته‌اند، دستگاه‌های حفاری چاه‌ها هم کنارش است با رنگ‌های آبی و قرمز براق و زمینش سنگ است. یک قطره نفت هم آنجا نیست. اینجا حالا موزه است و شیره‌اش کامل کشیده است. بیرون از اینجا اما هنوز بوی نفت می‌آید.

 

کوچه‌پس‌کوچه‌های خارجی با بوی نفت ایرانی

هر شهری به هزار و یک چیزش مشهور است، مسجد سلیمان همین که روی نفت خوابیده، شهرتش برای هفت‌پشت کفایت می‌کند. این شهر هنوز به رسم آن موقع که انگلیسی‌ها بوده‌اند، نام کوچه‌ها و محله‌هایش انگلیسی است. c-branch، back castel، اسکاچ کرسنت، همین‌ها هستند. مثلا اسکاچ کرسنت قبل خارجی نشین بوده و حالا نفت نشین‌ شده است. فرق محله نفتی‌ها این است که خانه‌هایشان بزرگ است، حیاط‌دار است و به قولی ویلایی است. البته که اینجا اصل بر ویلا نشینی است، اما آنجا خانه‌ها گل و بته دارند، کوچه‌هایشان پهن‌تر است. در عوض محله سی برنچ، مرزی است بین زندگی و تقلا برای زندگی. بین جایی که می‌ایستی با سیاهی نفت، یک قدم تا چند قدم فاصله است. خودش را هم نبینی، بوی نفت سیرابت می‌کند. قرار می‌گذارم تا ۱۰ بشمارم و همان‌جا بمانم، روی عدد سه یا چهار، چیزی در دلم می‌چرخد و می‌پیچد و به سمت حلق و دهان هجوم می‌آورد. راه نفس نیست. خانه‌های اینجا بیش از ۵ سال است که به دلیل وجود چاه نفت و گاز منوکسیدکربن ویران شده و جایش قرار است پارک ایجاد شود. اینجا زمانی همه‌اش دشت بوده، چاه‌ها که حفر شد، شرکت نفت که آمد،

خانه‌ها یکی‌یکی در شهر بست نشستند.

 

پاریس کوچولوی جنوبی

پول قدرت می‌آورد، زیبایی می‌آورد، رونق می‌آورد. اصلا خصلت پول آن است که مدام می‌آورد. پول نفت هم در مسجد سلیمان همین گونه بود. خانه‌ها ساخته شد. کافه‌ها بنا شد. سینما و پارک هم. ماشین‌های پهن و کشیده افتادند در خیابان‌ها. هنوز هم در کوچه‌پس‌کوچه‌های دودی و گازی می‌توان چندتایی از قدیمی‌های اینجا را پیدا کرد. یکسری راه‌ها سربالایی است. راه‌هایی که آسفالت یکدست ندارد. خانه‌هایی که بنای آنها یکی درمیان کامل است و هر کدام ‌ساز خودشان را می‌زنند.

 

آقای هوشنگ فرجی، 62 ساله،‌ زاده مسجد سلیمان است و همه عمر هم اینجا بوده است. قبل از انقلاب کار روزنامه‌نگاری را از مجله «دختران و پسران» شروع کرده و حالا خبرنگار روزنامه ایران است. آن روزها که حدود ۱۴ یا ۱۵ سالگی آقای هوشنگ بوده، همه جمعیت شهر 45 هزار نفر بوده و آب و برق هم برای این جمعیت تامین شده بود و کسی کم و کسر نداشت. در عوض، به روستاییان اجازه نمی‌دادند وارد شهر شوند. این جمعیت حالا رسیده به ۱۴۰ هزار نفر که هم مشکل آب دارند و هم برق و هم هوا.

 

آقای هوشنگ: «از دهه ۶۰ شهر جمعیتی از عشایر و روستاییان راهی مسجد سلیمان شدند. آن موقع بوی گل اقاقیا در شهر پیچیده بود.» وارد بعضی کوچه‌ها که می‌شوی، گله گوسفند در حال پایین آمدن است. مهاجرت مسجدسلیمانی‌ها از دهه ۶۰ و همزمان با جنگ آغاز شد و همچنان ادامه دارد. شغل اصلی مردم می‌تواند مرتبط با نفت و گاز باشد، وگرنه زمین‌های کشاورزی آن‌قدر جان‌دار نیستند. صنعت و کسب‌وکار دیگری هم اینجا وجود ندارد. بعد که شهر جان گرفت و از شمال و جنوب کشیده شد و رنگ‌های تازه گرفت، گاهی به آن پاریس کوچولو می‌گفتند.

 

آقای هوشنگ: «آن وقت شهر ۶ سینما داشت که چهار تای آن تابستانه و زمستانه بود. سینمای ستاره آبی و شهر فرنگ سینماهای شخصی بودند. شرکت نفت هم چهار سینما داشت. الان فقط سینمای باشگاه مرکزی نفت فعال است. بقیه یا تخریب شده‌اند یا دست میراث فرهنگی است یا اصلا بیکار افتاده‌اند.» بهترین امکانات از بیمارستان و تجهیزات پزشکی، آموزشگاه‌هایی که تا دیپلم بچه‌ها را آموزش می‌دادند، در آنجا بود. با شروع جنگ، مسجد سلیمان هم به دلیل موقعیت استراتژیکش در تیررس حمله قرار گرفت. خطر بیخ گوش مردم بود، از همان وقت بود که مهاجرت‌ها شروع شد.

 

یک وجب بالاتر؛ مسجد‌سلیمان تازه

زندگی در جریان عادی بود که نفس یکسری به شماره افتاد، تنگ شد و شمارش قلب‌ها دقیق نبود. تا اینکه در دهه هفتاد، وزارت نفت ۵ منطقه آلوده را در شهر شناسایی کرد و مقرر شد شهر جابه‌جا شود، آن هم در سه مرحله. خانه‌های دره‌خرسون یا چاه نفتی اول از همه خریداری شدند. مردم هم پول‌شان را نقد کردند و بیشترشان از شهر رفتند. میان آن حجم از گاز منوکسید کربن نمی‌توان نفس کشید. بیشتر خانه‌های این بخش تخریب شدند، اما چندتایی مانده‌اند. مانده‌ها ساکن دارند. در اینجا می‌توان یک چشمه نفت واقعی را از نزدیک‌ترین فاصله دید. بعد از آن خانه‌های پشت‌برج خریداری شدند، البته نه کامل حتی کمتر از 50 درصد. از اینجا بود که وزارت نفت تصمیم گرفته به جای پرداخت پول، واحدهای مسکونی به شهروندان تحویل دهد.

 

ورودی شهر، یک‌سری آپارتمان‌های بلند است که با نظم و ترتیب کنار هم قد کشیده‌اند. ساکن دارند و ندارند. شهرک‌های ولیعصر و امام رضا همان ساختمان بلندها هستند که واحدهایی از ۷۰ تا ۱۱۰ متری را می‌سازند و تحویل می‌دهند. البته پیمانکار یکی از شهرک‌ها کار را نصفه و نیمه‌کاره رها کرده و رفته است. البته آپارتمان‌نشینی باب میل مردم نیست. خودشان می‌گویند بختیاری‌ها ‌میهمان‌دارند، آپارتمان جواب ‌میهمان و جمعیت را نمی‌دهد. به خصوص که ۲۰۰ متر زیربنای خانه را باید تحویل دهند و ۷۰ یا ۱۰۰ متر خانه تحویل بگیرند. البته اینجا شهر پروژه‌های ناتمام است. نمونه‌اش پارک موزه مسجد سلیمان که قرار بوده محلی باشد برای مردم و پژوهش‌های علمی دانشگاه نفت اهواز، اما بعد از پیشرفت ۷۰ درصدی، کفگیر اعتبار به ته دیگ خورد و چند سالی است پروژه معطل مانده است. چنان که فرودگاه معطل است. در عوض هر نماینده‌ای که می‌خواهد راه به مجلس باز کند، وعده می‌دهد که فرودگاه را راه می‌اندازم، گل می‌کارم، بوته می‌کارم، اما وضع همین است که هست.

 

از بالای تپه‌ها که شهر را نگاه می‌کنی، تا چشمت به بالاست، آسمان آبی آبی است که تکه‌های ابر سفید، تزئینش کرده است، چشم به پایین این تابلو که می‌اندازی، خانه‌هایی است که یکی در میان دیوارهایش ریخته، سقف ندارد، دره کم‌عمقی است که باریکه آبی دارد که سیاه است که لجن خالص دارد. بوی جفتش بدجوری بالا می‌زند. گوسفندان بع‌بع کنان از کنار این ترکیب رد می‌شوند، بی‌خیال و سرخوش.

 

ویلایی‌های بنگله و کارگری‌های نفتون

سرظهری در یکی از خانه‌ها رینگ گرفته‌اند و زن‌ها کِل می‌کشند، وقتی همه شهر از گرما در کنجی خزیده‌اند. شهر کشیده و طولی است. در شهر چند شکل خانه و طبقه قابل تشخیص است که بستگی به میزان ارتباط با نفت دارد. از یکی از فرعی‌ها که وارد شوی، دروازه‌ای کوتاه و سفید و گچی است. آن طرف هشت بنگله است که تقریبا می‌توان گفت در بخش جنوبی است و هوایش از همه جای شهر بهتر است، خانه‌هایش دلباز و خوش‌رنگ است. اینجا محله نفتی‌هاست. یعنی یک زمانی انگلیسی‌ها در این خانه‌های ۶۰۰ تا هزار متری ساکن می‌شدند، بعدا شد محله رده بالاهای شرکت نفت. بعد از این گروه، طبقه کارمندی قرار داشت که در لاین‌های -lines- کارمندی زندگی می‌کردند که همچنان بزرگ بود و آخری محله «نفتون» که کارگر نشین بود. هر سه این طبقات وضعیت معاش و زندگی‌شان از مردم عادی بالاتر بود. آن وقت بود که استخدام در نفت به یک حسرت بدل شد. آقای ارسلان شهنی از ۴۶ سال عمرش، ۳۰ سال را در مسجد سلیمان و محله نفتون زندگی کرده است.

 

وقتی انگلیسی‌ها راه به اینجا باز کردند، ورودشان، حضورشان و کارشان خوشایند بختیاری‌ها نبود. بختیاری‌ها ‌میهمان و غریبه ببینند، اول سفره پهن می‌کنند، بعد کارت را راه می‌اندازند، اما انگلیسی‌ها برایشان اجنبی سفت و سختی بودند. مراوده‌ای با آنها نداشتند و تازه هر کس کارشان را راه می‌انداخت، برایش امتیاز منفی محسوب می‌شد. نفت اما فقط در مسجدسلیمان نماند، رفت سمت آبادان، رفت اهواز. آنجا چاه زد، پالایشگاه زد. در خیابان‌های آبادان که راه می‌روی، مرزهای پالایشگاه و شهر از بین رفته. سینه‌به‌سینه هم نشسته‌اند. آنجا هم بوی گاز می‌آید. این گسترش، کم‌کم موجب جذب افراد به محیط نفت شد.

 

آقای ارسلان: «تا سال ۳۲ فقر عمومی و شدیدی میان کارگران شاغل در بخش نفت وجود داشت. آن وقت در 6 فوتی‌ها – اتاقک‌های ۱۸متری- ساکن بودند. بعد از این سال، بیمه اجتماعی کارگران برقرار و توجه بیشتری به آنها شد. با کاهش فشار نفت مسجد‌سلیمان در میانه دهه ۴۰، نگرانی‌ها در مورد آینده این شهر شروع شد. برای آن که خیلی با ناکجاآباد نرود قرار شد صنایع نظامی در آنجا ایجاد شود.»

 

در شهر که قدم می‌زنی معلوم نیست طلا را وجب می‌کنی یا با جان‌ات بازی می‌کنی. یک طرف وضع هوای شهر است و طرف دیگر، نفت استخراجی، شیره جان زمین را می‌کشد و لایه‌لایه زمین را پوک می‌کند. موضوعی که اثرگذاری زلزله احتمالی را تشدید می‌کند. در ضمن، در بعضی جاها می‌توان فندک زد و آتش به پا کرد. جاهایی که گازهای متصاعد شده رقص می‌کنند. همین دلایل موجب شد تا چند سال اخیر ساخت‌وساز در این منطقه ممنوع باشد و مردم دسته دسته مهاجرت کنند. می‌گویند به دلیل وجود گاز هنوز هم قابلیت دارد تبدیل به یک هاب صنایع پتروشیمی شود. نفت و نفتی‌ها، همیشه جذاب‌تر از همه بخش‌ها بودند. قطعا نان روغنی از چاه‌ها درمی‌آید.

 

آقای ارسلان: «نفت تنها آب و برق را به صورت کامل برای کارکنان خود‌ تهیه می‌کرد. همین الان خانه پدری‌ام در نفتون یک روز در میان آب دارد. یک روز ۴ ساعت، یک روز بیشتر.» غیر از آن خانه‌های بزرگ و زیبا، روی سقف خیلی از خانه‌ها، یک مخزن آب یا به قول خودشان تانکی قرار دارد.

 

آقای ارسلان: «یک زمان محله نفتون ۴۵ لاین -line- داشت که در هر لاین ۱۰ تا ۲۰ خانواده زندگی می‌کرد. الان لاین هست که یک یا دو خانواده ساکن دارد. خانه‌ها خراب شده و فرسوده است. شاید یک زمانی هزار نفر در نفتون زندگی می‌کردند که در نفت کار می‌کردند. آن وقت جایی بود به اسم باشگاه، زمین فوتبال، فوتسال، والیبال، بسکتبال، تنیس، استخر روباز و بسته، سینمای رو باز و سربسته و رستوران داشت. حالا که کارکنان از هزار نفر به مثلا ۳۰۰ نفر -به دلیل کاهش تولید و عدم جذب نیرو- رسیده، خانه‌های نفتی‌ها خالی و مخروبه شده است. البته این کاهش تولید، اثراتش تنها بر نفتی‌ها نبود، بلکه اقتصاد کل جامعه مسجدسلیمان را دگرگون کرد.»

 

پارک دارد، اما نه سبز است و نه مجهز. سینما هم یکی دارد. روزهای تعطیل، بچه‌های کوچک میان خاک و خٌل می‌روند و دنبال هم می‌کنند و سنگ می‌اندازند. باقی هم هیچ. بچه‌ها توان مالی داشته باشند درس می‌خوانند و نداشته باشند هم که هیچ. درسشان که تمام شد، آشنای گردن کلفت داشته باشند، شاغل می‌شوند و نداشته باشند هم که هیچ. وضعیت نوه آقای معلم 76 ساله هم همین است دیگر. تازه همه شهر سوادشان را به او مدیون‌اند.

 

ساعت 9صبح مسجد سلیمان آفتاب در مستقیم‌ترین حالت خود قرار دارد. آقای معلم اندازه یک کف دست سایه پیدا کرده و با شلوار راحتی خانه، روی زمین چهارزانو نشسته است. خنده‌ای که کنار جملاتش را دارد، با محتوای آنها نمی‌خواند. دو قدم آن طرف‌تر چاه و چشمه نفت است: «قرار بود اینجا پاریس باشد. عین تهران باشد. » یک زمانی اینجا ارامنه زندگی می‌کردند و جمعیتشان آن‌قدر زیاد بوده که دو کلیسا هم داشتند. منظور آن است که روزگاری اینجا محل رفت و آمد بوده، رونق داشته، جان‌دار بوده. بعد کم‌کم همه رفتند اهواز، رفتند اصفهان، رفتند کرج. می‌گویند دختر ساعت‌ساز لاین چهل که ارمنی بوده، حالا وزیر بهداشت و درمان ارمنستان است.

 

شهری در دست مردان

مسجد سلیمان، شهری مردانه است. آنها هم اگر بخت و اقبال داشته باشند، می‌روند شرکت نفت استخدام می‌شوند. آنجا هم که دیگر جذب نیرویی ندارد. ناچار باید به شهر دیگری برود. اینجا هم کافه دارد، سالن لیزر دارد، در یک گُله جا، سه تا سالن آرایش است. اما یک شهر چقدر کارهای خدماتی می‌خواهد. دخترها، بر اساس توان خانواده از پنجم تا لیسانس یا حتی بالاتر درس می‌خوانند. اینجا یک دانشگاه هم دارد. اما اگر بتوانند معلم می‌شوند، بهتر از آن جایی در شرکت نفت است. اگر هیچ‌کدام نشد، در خانه صنایع‌دستی کار می‌کنند و آب‌باریکه‌ای برای خود می‌سازند. البته کسانی هم هستند که زندگی درخشانی در مسجد سلیمان داشته‌اند و هنوز تلاش می‌کنند زندگی را برای خود درست و درمان بسازند مانند خانم سلطنت حمزه‌ای که 79سال پیش در این شهر به دنیا آمد. او نخستین ورزشکار این شهر است و عمری است دوومیدانی، بوکس، دوچرخه‌سواری و کبدی بازی کرده و آخرین ورزشش گلف است که آن موقع‌ها یاد گرفته است: «آن موقع جلوی همه خانه‌ها گل بود و شهر زیبا بود. هر چهارسال شهر را رنگ می‌کردند. حالا که تعدادی از خانه‌ها را تخریب کرده‌اند و خبری از گل و رنگ نیست. آن موقع خبری از آپارتمان در شهر نبود. » دختر او الان یک کتاب‌فروشی در شهر دارد. در عوض نوه‌اش بعد از تحصیل در هند، در خانه نشسته و چشم انتظار یک کار است. پارتی درست و درمانی در نفت ندارند.

 

آقای راننده کنجکاوی زیادی‌اش را با لبخندهای با وقت و بی‌وقت می‌پوشاند. بالاخره زندگی در یک منطقه نفتی، برای آنها که دور از اینجا هستند، یک خیالاتی می‌آورد. «همه می‌گن شما کویتید، والا ما فعلا بصره‌ایم، هنوز اینجا کویت نشده.» شانس آورده راننده‌ای در شرکت نفت شده است. این یعنی یک امتیاز ویژه. قیمت خانه‌ها در اینجا متفاوت است و بستگی به بافت منطقه و محله‌ای دارد که به چشمه‌های نفت نزدیک است یا به خانه نفتی‌ها. مثلا در محله «باغ ملی» که نفتی‌ها خانه شخصی دارند، با 400میلیون پول پیش و اجاره 2میلیون در ماه، می‌توان خانه اجاره کرد. حتی جاهایی با 100میلیون تومان پیش پرداخت و ماهی 2میلیون هم خانه پیدا می‌شود. در جاهایی که خیابان و کوچه‌اش آسفالت نیست، با 40میلیون تومان ودیعه و ماهی 500هزار تومان، می‌توان خانه اجاره کرد. البته به قول آقای راننده با آن خنده گنده‌اش: «برق را هم از پای برق می‌گیریم.» البته خانه‌هایی که در حاشیه قرار دارند، حتی در صورت خرید و فروش سند درست و درمانی ندارند.

 

هنوز در شهر هستیم و خانه‌هایش دو طرف هستند که به گورستان چهاربیشه در شمال شهر می‌رسیم. زمانی اینجا یک بیشه‌زار کامل بوده، اما بعد از اکتشاف نفت، چهار بیشه از آن باقی می‌ماند. خانه‌ها هم بعدا تک‌تک شکل می‌گیرند و به تبع آنها، گورستان‌ها هم می‌آیند. حالا این شهر چهار گورستان دارد. گورستان چهاربیشه زیادی در دل زندگی و شهر است؛ به‌خصوص که هنوز کفن و دفن در آن انجام می‌شود. هر مرگ با خود سر و صدا و همهمه می‌آورد و جمعیتی که پنج‌شنبه‌ها راهی زیارت اهل قبور می‌شوند. زمان کرونا، اینجا ترسناک‌ هم بود. اجسادی را که کرونا قاتل جانشان شده بود، اینجا دفن می‌کردند.

 

ریه‌های شهر سمی به تنگ آمده است

شهر نخستین‌ها برای خودش اعتبار و عزتی داشت. از اول هم بو می‌داد، حتما از اول هم گازهای سمی در شهر بوده، اما آن‌قدر امکانات در شهر بود و آن‌قدر به شهروندانش امتیاز می‌داد که خیلی‌ها این چند عیب را به هزار حُسنش بخشیدند. اما وقتی اعلام شد اینجا دیگر جای زندگی نیست، مردم دسته دسته رفتند. به خصوص که تولید نفت هم کم شد و آبادان مرکز توجه شد. حالا نرخ بیکاری شهر 43درصد است. در مورد نرخ اشتغال زنان که آمار درست و درمانی نیست، اما همین آمار هم نشان می‌دهد که خیلی کم است.

 

پیمان مولایی، فرماندار مسجد سلیمان هم یکی از بختیاری‌های مسجد سلیمان است که بنا به خصلت، اول نام یکی یکی مسجدسلیمانی‌هایی را می‌آورد که شهره ملی هستند. چه در علم و ادبیات و هنر و چه در فوتبال. می‌گوید فوتبال از اینجا شروع شده است. اصلا نخستین توپی که زمین افتاد در مسجد سلیمان بود و بعد به همه کشور تسری پیدا کرد. در اصل، خارجی‌ها که آمدند، خرده فرهنگ‌هایشان را هم آوردند. مثل زبانشان که آمد و حالا کوچه‌ها هنوز به اسامی انگلیسی‌اش خوانده می‌شود. مثل ورزش‌هایی که آوردند، مدارسی که آمد و بیمارستان‌هایی که آوردند. آن‌قدر شهر مهمی بود که می‌گویند رضا شاه آپاندیسش را آنجا عمل کرده است یا پدر بیل کلینتون در شرکت نفت مسجد سلیمان کار می‌کرده است؛ البته ممکن است لاف بیایند. به گفته آقای مولایی، در دهه70 اعلام شد که مسجد سلیمان آلوده به نشت نفت و گاز است. گفتند شهر باید جابه‌جا شود. اما زمانی برای آن مشخص نکردند. در سی‌برنچ، نفت از زمین قُل می‌زند. آقای مولایی: «بر این اساس، قرار شد توسعه و عمران شهری متوقف شود و شهر جابه‌جا شود و تا دو راهی لالی بیاید. یعنی مسیری 17 کیلومتری.»

 

این کار 20سال طول کشید. تا دوباره گفتند نیازی به جابه‌جایی کل شهر نیست. پنج منطقه آلوده به نشت نفت و گاز شناسایی شدند. البته هیچ تحقیق و آزمایشی در مورد اینکه نفت و گازهای نشتی در این سال‌ها چه به جان پوست و چشم و ریه مردم آورده تا حالا انجام نشده است. موضوعی که بسیار مهم است. وقتی به قول آقای مولایی، میله‌های مسی دستگاه تهویه دچار خوردگی می‌شود، یا سیم‌های برق اکسیده می‌شود، آدمی که چهار پاره استخوان است و گوشت و پوست، جان سالم به در می‌برد؟

 

آقای مولایی: «سی‌برنچ یکی از این مناطق است. که دارای 5 هزار واحد مسکونی شد. نمره 8؛ چاه شماره یک، چاه نفتی، سی‌برنچ، جزو مناطقی هستند که باید جابه‌جا شوند. این مناطق را انگار موشک زده‌اند. دیگه اجازه ساخت‌و‌ساز داده نمی‌شد.» همین حالا حدود 30هزار خانوار در مسجدسلیمان زندگی می‌کنند. در اینجا، مجموعه نفت اعلام کرد که تعدادی از خانه‌ها را خریداری کنیم. اتفاقا خریدند و تخریب کردند. فروشنده‌ها هم یا ماندند در همان شهر یا رفتند. آقای مولایی: «این سیاست بعدا تغییر کرد و قرار شد در شهرک ولیعصر هزار واحد ساخته و به مرحله به مرحله تحویل داده شود.» به گفته او، در دهه 80، شرکت ملی مناطق نفتی برای ساخت واحدهای مسکونی در ابعاد 70 تا 110متری، 120میلیارد تومان به بنیاد مسکن پرداخت کرد. همین حالا، 4 هزار واحد در مناطق آلوده وجود دارند و مردم در آنها زندگی می‌کنند؛ درحالی‌که باید تخریب و جابه‌جا شوند و جای آن پارک جنگلی درست کنند، بلکه راه نفس تازه‌ای باز شود.

 

حالا شهر این شکلی است که در قسمت شمالی، آپارتمان‌های تازه‌سازپا گرفته‌اند و در مقابل، هیچ خبری از توسعه نیست. البته همین مناطق آلوده هم وضعیت خاصی دارند، یک سوی بلوار جزو مناطق آلوده است و سوی دیگر خیر. آقای فرماندار: «قرار است یک‌بار دیگر سنجش آلودگی انجام شود که آیا آلودگی شدت پیدا کرده یا نه؟»

 

این تنها مشکل توقف توسعه شهری و مهاجرت مردم نیست. آقای مولایی: «در مقطعی شرکت نفت اعلام کرد که قصد دارد برای چاه‌ها حریم 900متری تعیین کند. حدود 300حلقه چاه در شهر یا اطراف آن وجود دارد که زمان حفاری، اطراف آن خانه‌ای نبوده است. بعضی چاه‌ها هم بعدا به نفت رسیده‌اند. یعنی مردم خانه‌ها را ساخته بودند و سند هم داشتند. وقتی برای چاه‌های نفت حریم تعیین شد، شهر تبدیل شد به دایره‌هایی تو در تو. حالا مالکانی که می‌خواستند خانه را بکوبند و بسازند و شهر را نو نوار کنند، در استعلام مشخص می‌شد که در حریم نفت است. پس شهر به حالت قدیمی‌ساز خود ماند.» واقعیت آن است که این تصمیم هم چندان نپایید. در جلسات بعدی و بعدتر، حریم چاه‌های متروکه حریم صفر و چاه‌های توسعه‌ای بین 100 تا 300متر تعیین شد. این یک گام به جلو بود و مردم شروع به ساخت‌و‌ساز کردند.

 

آقای مولایی: «اما باز هم این تصمیم تغییر کرد و باز حریم‌ها به شکل قبل برگشت. الان - صبح روز پنج‌شنبه 28 اردیبهشت- اعلام کردند که حریم‌ها باز در حال بازنگری است. کاهش حریم در مسجدسلیمان خیلی خوب است و موجب تخریب خانه‌های قدیمی و بازآفرینی بافت ناکارآمد می‌شود. »

 

بخشی از درآمدهای نفتی به‌طور خاص هزینه مناطق نفتی می‌شود. تا یک دوره زمانی، مجموعه نفت در بخش مسوولیت‌های اجتماعی پروژه‌های مختلفی اجرا می‌کرد. آقای مولایی: «همزمان با تحریم‌ها و کاهش فروش نفت، مقرر شد فقط پروژه‌هایی که مرتبط با تولید هستند، انجام شود. یعنی اگر خط لوله‌ای شکسته شود، یا قرار باشد کارخانه‌ای مرتبط با محصولات نفتی ایجاد شود، می‌توان روی شرکت نفت حساب کرد.» در بحث آلودگی مناطق نفتی هم بودجه مجزایی در نظر گرفته شده است. آقای فرماندار: «بودجه مربوط به آلایندگی را نفت باید به استانداری می‌داد بعد سازمان امور مالیاتی میان شهرداری‌ها و واحدهای مرتبط تقسیم می‌کرد. اما از سال92 پرداخت این بودجه به دلایل مختلف انجام نشد؛ اما با رای دیوان عدالت اداری 6هزار میلیارد تومان به کل خوزستان اختصاص یافت که 254میلیارد تومان آن سهم شهرداری مسجد سلیمان بود. حالا، نحوه هزینه‌کرد آن این‌گونه است که شهرداری طرح خود را ارائه می‌دهد، فرمانداری آن را تصویب می‌کند، طرح به استانداری می‌رود و با تایید تیم فنی، اجازه برگزاری مناقصه و تعیین پیمانکار داده می‌شود.

 

بعضی از شهرهای نفتی، مثل خارک، مثل عسلویه یا همین مسجد سلیمان، از یک جایی به بعد شدند شهرهایی که انگار فقط محل کار است. انگار معدن است که به روی پتک بزنی و وقتی بیرون آمدی، نفس بکشی و لباس تمیز به تن‌ کنی. این شهرها با اینکه جمعیت بومی دارند، مهاجران زیادی هم برای کار به آنجا می‌روند، فضا مردانه و کاری است. با اینکه این شهرها جمعیت بومی هم دارند. به این شکل است که مهندسان و کارمندان و کارگران، در شهرهای نفتی کار می‌کنند اغلب هم بدون خانواده، بعد از دو یا سه هفته سفری به شهر اصلی می‌روند. سرمایه‌ای که می‌تواند در شهر اصلی خرج شود، جای دیگری می‌رود. در عوض تفرجگاهی ساخته نمی‌شود، لازم نیست بیمارستان و درمانگاه تازه‌ای پای بگیرد یا رستورانی بسازند. آقای مولایی: «زمانی مسجدسلیمان چند هزار نیروی کار داشت و نسبت به آبادان و اهواز مرکزیت داشت. به‌دلیل حضور مهاجران از شهرهای مختلف، خیابان یزدی‌ها، شوشتری‌ها و... پا گرفت. اما با تغییر سیاست‌های نفت، مرکزیت به اهواز منتقل شد، تعدادی از نیروهای کار منتقل شدند، تولید نفت هم کاهش پیدا کرد و مسجد سلیمان دچار رکود شد. طبیعتا شهر خلوت شد.»

 

حالا شهردار مانده است و پنج هزار خانه در مناطق آلوده که نه اجازه ساخت‌و‌ساز دارند و نه پول دارند به جای دیگری بروند. یعنی تا زمانی که تکلیف خانه‌شان مشخص نشده، می‌مانند. در این شهر خیلی باید چشم چرخاند که سطل زباله‌ای پیدا کرد. میان خرابه‌ها که زباله‌ها جولان می‌دهند. کما اینکه شب‌ها هم معتادان آنجا خانه می‌کنند. حالا بخشی از شهر به‌دلیل وضعیت خانه‌هایش عوارض نمی‌دهد، اما شهرداری موظف است خدمات ارائه دهد که به‌دلیل این وضعیت چندان پولی ندارد. در مسجدسلیمان که می‌توان گفت نفسم گرفت از این شهر، چشم امید بسته شده به پتروشیمی که تازه ایجاد شده، به پروژه جمع‌آوری گازهای همراه، به پروژه پتروپالایش، به شهرک‌های جدید با معماری تازه و خانه‌های ضد زلزله، به فضاهای آموزشی که قرار است ایجاد ‌شود، به رونقی که شهر می‌گیرد. به آینده‌ای که به از امروز است.

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

خشکسالی، میراث رضاخان برای مردم سیستان و بلوچستان

نگاهی به تاریخ نشان می‌دهد بخشش «دشت ناامید» به افغانستان توسط رضاخان عامل اصلی خشکسالی در استان سیستان و بلوچستان است.

بخش‌های زیادی از خاک ایران در زمان سلسله قاجار از کشورمان جدا شد که افغانستان هم یکی از این بخش‌هاست.

 

توطئه انگلیس در جداسازی افغانستان از ایران مشهود است. در دوره ناصری، بی‌درایتی ناصرالدین‌ شاه و صدراعظم وی، آقاخان نوری، سبب شد تا انگلیسی‌ها ابتدا قرار‌داد سال ۱۲۶۹ قمری/۱۸۵۲ میلادی را به ایران تحمیل کنند سپس با استفاده از سیاست جنگ‌طلبی و اشغال جنوب ایران و تحمیل عهدنامه پاریس، افغانستان را از ایران جدا کنند.

 

افغانستان که بر روی کره جغرافیایی ناصرالدین شاه قاجار (که هم اکنون در موزه جواهرات ملی نگهداری می‌شود) جزئی از خاک ایران است از زمان جدایی از ایران در بحث حقابه هیرمند با کشورمان در تنش است.

 

ناصرالدین شاه قاجار

 

پس از حکمیت گلداسمیت و تجزیه بخش‌های وسیعی از سیستان ایران، افغانستان متعهد شده بود که دست به اقدامی نزند که مانع رسیدن آب هیرمند به دریاچه هامون ایران شود، از این رو دولت ایران مراقب بود که افغانستان دست به اقدامی نزند که مانع رسیدن حقابه ایران شود.

 

در بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، اسناد مکمل، جلد ۱۶، سند شماره ۶۱۳ آمده است که در یک مورد ناصرالدین شاه به امین السلطان صدراعظم می‌نویسد: «جناب صدر اعظم؛ باید با سفارت انگلیس حرف بزنید به علاالسلطنه هم بنویسید که او هم در آن جا حرف بزند و بگویید طرقو را افغان نباید آباد نماید، زیرا که آبادی آن جا باعث نیامدن آب به سیستان است و این ضرر بی‌معنی است که به دولت ایران وارد می‌شود و نباید آباد بشود.»

 

ناصرالدین شاه در حاشیه تلگراف سفیر ایران در لندن هم با اشاره به مالکیت ایران بر بندر کمال خان هیرمند و تجزیه این منطقه از کشورمان با تحریک انگلیس نوشته است:

 

ناصرالدین شاه

 

«در سیستان هرچه مکان خوب و مرغوب بود، گلداسمیت به افغان داد، مثل قلعه فتح و چخانسور و سایر املاک آن طرف رود هیرمند را و همچنین این طرف هیرمند، قلعه بندر کمال خان بلوچ که اصل رعیت و نوکر ایران بودند و یک خط مثلث بی‌معنی کشید و ما را محصور کرد، حتی نیزار اهل سیستان را که باید گاو و گوسفند و زندگی آن‌ها در نیزار و تخت شاه بگذرد به طرف افغان انداخت، بعد که ما ملتفت شدیم که اگر این هم نباشد، سیستان حالیه بالمره بی‌مصرف خواهد شد، این حدود را راضی نشدیم از سیستان خارج شود و از انصاف اولیای دولت انگلیس خواهشمند هستیم که این همراهی را با ما کرده، راضی نشوند سیستان ما بالمره باطل بماند و خودشان به نقشه رجوع کنند، ببینند جایی هست که ما به افغان در عوض بدهیم، جایی که باشد به نظر ما نمی‌آید و نمی‌شود.»

 

با توجه به از دست رفتن افغانستان در دوره قاجار، در دوره پهلوی هم مسائلی در خصوص هیرمند پیش آمد که اوضاع را بدتر کرد و رضا خان با بخشش «دشت ناامید» که سرچشمه هیرمند است مقصر اصلی خشک شدن هامون است.

 

بنیانگذار رژیم پهلوی با تشویق بریتانیا، عهدنامه عدم تعرض در سال ۱۳۱۶ شمسی با عراق، افغانستان و ترکیه را امضا کرد تا جلوی نفوذ شوروی را بگیرد. عهدنامه عدم تعرض که به پیمان‌نامه سعدآباد مشهور است باعث بخشش آرارات به ترکیه، اروندرود به عراق و دشت ناامید به افغانستان شد. گرچه بعد‌ها شرایط اروندرود تغییر کرد، اما آرارات و دشت ناامید با ندانم‌کاری رضا پهلوی از دست رفت.

 

طبق توافق سعدآباد دشت ناامید به مساحت ۳ هزار کیلومترمربع در شرق ایران به افغانستان واگذار شد. در مقابل قرار شد ایران و افغانستان به‌طور مساوی از آب هیرمند استفاده کنند البته بعد‌ها افغانستان سدی بر هیرمند ساخت و آبی به ایران نرسید و حقابه هیرمند نیز به موضوعی برای منازعه طولانی دو کشور تبدیل شد.

 

ایران و افغانستان در چهار دوره مختلف اقدام به انعقاد قرارداد‌هایی برای رفع این اختلاف مهم آبی کردند. قرارداد‌های مرزی با عنوان حکمیت گلداسمیت (۱۸۷۲)، مک ماهون (۱۹۰۵)، کمیسیون دلتا (۱۹۵۱)، (توافق‌نامه ۱۳۱۶) که اگرچه هریک در مدت زمانی محدود تا حدی چالش‌های موجود را کم کرد، اما هیچ‌کدام نتوانست به حل واقعی مشکل جاری شدن آب هیرمند به سوی ایران کمک کند.

 

محمدرضا پهلوی هم مثل پدرش تصمیم ناشیانه‌ای در خصوص هیرمند گرفت که اسدالله علم وزیر دربار در جلد ششم کتاب خاطراتش تحت عنوان یادداشت‌های علم به آن پرداخته است.

 

علم به بحث‌های خود با شاه اشاره دارد که نکات منفی واگذاری سرچشمه هیرمند و خاک سیستان را گوشزد کرده و البته شاه هم آن را توجیه کرده است:

 

۱۴ خرداد ۱۳۵۶ 

بلافاصله قرارداد هیرمند و کار سیستان را عرض کردم. فرمودند: «آخر اگر ما به افغان‌ها سخت‌گیری بکنیم در دامن روس‌ها می‌افتند.» عرض کردم: «این یک مسئله جداگانه است و این‌ها به هر حال در دامن روس‌ها افتاده‌اند، زیرا عمر داوود آفتاب لب بام است. پس چرا ما سند را مبادله کنیم و یک سند محکمی به دست دولت کمونیست بعدی افغان بدهیم؟ بهتر است قرارداد مبادله نشود.» فرمودند: «به هر حال ما باید از همین آبی که داریم استفاده خوب بکنیم.» عرض کردم: «خشکی [دریاچه] هامون یک بدبختی بزرگ منطقه است، زیرا گاوداری سیستان از بین می‌رود.» معلوم می‌شود استدلالات غلط دولت را قبول فرموده‌اند.

 

اسدالله علم

 

علم در بخشی دیگر از یادداشت‌هایش نوشته است:

 

۱۵ خرداد ۱۳۵۶

هنوز در حالت بهت و خرابی دیروز هستم. دیشب هم با قرص خواب خوابیدم. مقداری در این فکر بودم که این دولت هویدا به شاهنشاه من خدمت یا خیانت می‌کند؟ ارزش وجود یک ولایت با امور اقتصادی سنجیده شود! یاللعجب! یک وجب خاک میهن به میلیارد می‌ارزد، آن وقت بگویند سیستان که ارزش اقتصادی ندارد. حداکثر سالی ۴۰ میلیون تومان عایدی می‌دهد. من در عجبم. بعد هم عرایض غلط و دروغ که مبادله اسناد محکومیت ابدی ما تاثیری ندارد. چون قانون از مجلس گذشته است و شاهنشاه توشیح فرموده‌اند عجب! هرچه فکر کردم پیش دوستم بروم، نتوانستم قدم بردارم. ناچار در دفتر ماندم و به کار‌های متفرقه برای تفرقه حواس پرداختم. تنها امید من روشن‌بینی و آینده‌نگری شاه است و بس. کسی چه می‌داند که ضمیمه شدن افغانستان به ایران در مخیله بزرگش نباشد!

 

او در یکی از یادداشت‌هایش به تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۵۶ یعنی زمان واگذاری سرچشمه رود هیرمند و تصویب آن در مجلس شاهنشاهی نوشته است:

 

چند دقیقه‌ای شرفیاب بودم و مرخص شدم، دماغ کار هم نداشتم. دیشب تا صبح بیدار بودم، چون وقت خواب، چشمم به خبر مبادله اسناد هیرمند بین وزیر خارجه و سفیر افغانستان افتاد، آنچنان ناراحت شدم که با قرص خواب هم خواب سنگین چندساعته بر چشمم نیامد. به محض آن که اندکی به هوش می‌آمدم، این کابوس مرا در خود فرو می‌برد. مدتی راه رفتم، مدتی فکر کردم، چندین دفعه استعفا از خدمت نوشتم باز پاره کردم. فکر می‌کردم کار گذشته را استعفای من دوا نمی‌کند... بالاخره دیشب ضربه آخر را زدند. کسی چه می‌داند؟ شاید هم از ارباب‌های‌های نامرئی دستور ارتکاب این خیانت را داشتند. به هر حال به شاهنشاه و کشور خیانت بزرگی شد که دیگر جبران‌پذیر نیست. به حدی بدحال بودم که به دفتر کار خود هم نرفتم... البته آثار این خیانت ده تا پانزده سال دیگر ظاهر می‌شود که من مرده‌ام.

 

علم در بخشی دیگر نوشته است:

 

۱۲ مرداد ۱۳۵۶

به اروپا آمدم و مشغول پرسه‌زدن شدم حال مزاجی کمی بهبود یافت، ولی روحاً کسل و ناراحت و نگران بودم کسالت از جهت کار سیستان و نگرانی از جهت کار عمومی کشور باید بگویم که هر وقت در آب مدیترانه غوطه می‌زنم به یاد روز‌هایی می‌افتم که فرماندار کل سیستان و بلوچستان بودم، در روز‌های گرم اردیبهشت و خرداد سیستان عصر‌ها در هیرمند که با آبی هزار مترمکعب جاری بود شنا می‌کردم، افسوس و هزار افسوس که دیگر پس از ده پانزده سال که ان‌شاءالله من مرده‌ام این منظره را نخواهم دید! این بستر خشک و سیصدهزار جمعیت آواره خواهند شد جای تعجب است گرچه اگر غیر از این بود تعجب داشت. با رئیس و اعضای دولت با هرکدام حرف زدم، سیستان را با مسائل مالی می‌سنجند و می‌گویند حداکثر سیستان به کشور چهل میلیون تومان در سال که بیشتر نمی‌دهد، عایدی یک ساعت نفت است!

 

خیانت شاهان قاجار و پهلوی به ویژه رضاخان با بخشش دشت ناامید که سرچشمه رود هیرمند است، امروز کار را به جایی رسانده است که طالبان حقابه هیرمند را نمی‌دهد که این امر مشکلات فراوانی برای استان سیستان و بلوچستان از جمله خشکسالی، ریزگرد و مهاجرت را در پی خواهد داشت.

 

جالب اینکه رضا پهلوی، پسر شاه مخلوع و نوه پادشاهی که دشت ناامید را حراج کرد رویای همکاری با اسرائیلی‌ها برای حل بحران آب در ایران در فردای براندازی را در سر می‌پروراند.

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

📌موشک چگونه به فرودگاه شهر بی فرودگاه اصابت کرده؟!

 

🔷 لطفا درگیر فیک نیوز نشوید

همانند همیشه با هر رویدادی عده ای برای جذب بازدید بیشتر شروع به پمپاژ فیک نیوز می کنند 

زرنج فرودگاه ندارد، نشر دقیق اخبار در چنین مواقع ضروری ست. 

 

 🔷علیرغم گزارش‌های متعدد از رسانه‌های داخلی و طالبانی مبنی بر حملات موشکی ایران به شهر زرنج مرکز استان نیمروز و روستاهای مرزی افغانستان، هیچ‌گونه گزارش و یا تصویری که حاکی از اصابت موشک‌های ایرانی به این مناطق باشد، منتشر نشده است! 

🔷همچنین اخبار مبنی بر حمله ایران به مناطق مسکونی افغانستان صحت ندارد. 

 

🔷طبق روال همیشگی، برخی کانال‌های زرد و رسانه‌های بی مسئولیت مشغول نشر اخبار دروغ و گزارش‌های غیر دقیق هستند.

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

به گزارش خبر روز ؛ سردار قاسم رضایی اظهارداشت: حدود ساعت ۱۰ صبح امروز (۶ خرداد ماه) نیرو‌های طالبان از سمت کشور افغانستان بدون در نظر گرفتن و رعایت قوانین بین المللی و حسن همجواری با انواع سلاح مبادرت به تیراندازی به پاسگاه ساسولی واقع در حوزه هنگ مرزی زابل نمودند که با واکنش قاطعانه مرزبانان دلیر و شجاع فراجا مواجه شدند.

 

وی ادامه داد: بعد از تیراندازی‌های طرف طالبان، براساس پروتکل‌های مرزی از سوی مرزبان درجه یک تذکرات لازم به نیرو‌های مهاجم داده شده است. اما متاسفانه مجددا از ساعاتی قبل تیراندازی شروع و درگیری‌ها ادامه دارد.

 

جانشین فرمانده کل انتظامی کشور گفت: در پی شروع درگیری‌های مرزی از سوی طالبان، سردار "احمدرضا رادان"؛ فرمانده کل انتظامی کشور، دستورات قاطعانه لازم، به مرزبانان ابلاغ و تأکید کرد " شجاعانه و قاطعانه از مرز‌ها دفاع کنند و به هیچ احدی اجازه تعدی و نزدیک شدن به مرز‌ها را ندهند".

 

گفتنی است، در این دستور تاکید شده است که " نیرو‌های مرزی جمهوری اسلامی ایران به هر گونه تعدی و تعرض مرزی قاطعانه پاسخ خواهند داد و حاکمان فعلی افغانستان باید در قبال عمل نسنجیده و مغایر با اصول بین المللی خود پاسخگو باشند".

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

به گزارش خبر روز ؛ پیش از ظهر امروز مرزبانان جان برکف هنگ مرزی زابل با افراد مسلح ناشناس که قصد ورود به خاک جمهوری اسلامی ایران را داشتند، در نقطه صفر مرزی درگیر که منجر به تبادل آتش و درگیری مسلحانه گردید.

 

 در این درگیری، مرزبانان با برتری آتش سنگین و تحمیل تلفات، خسارات جدی را به آنان وارد کردند.

 

مرزداران غیور مرزبانی استان سیستان وبلوچستان با اقدامات عملیاتی و تشدید پوشش منطقه به حراست از مرز‌ها پرداختند.

 

 درگیری در مرز ایران و افغانستان پایان یافت

 

 مسئولین مرزبانی ایران و طالبان افغانستان هم اکنون در جلسه هستند تا دلایل تنش بوجود آمده را بررسی کنند.

 

جزئیاتی درباره درگیری امروز مرزبانان ایرانی با نیروهای طالبان افغانستان

 

۱- این درگیری ظهر امروز در مرز سیستان و بلوچستان ایران و ولایت نیمروز افغانستان، و در مناطقی مانند اطراف روستاهای ساسولی، حاتم و ماککی رخ داده است. 

 

۲- در این درگیری از سلاح‌های سبک و نیمه‌سبک و توپخانه استفاده شده است با این حال اخبار مبنی بر بهره‌گیری نیروهای ایرانی از موشک کاملاً کذب است.

 

۳- اخبار مبنی بر هدف قرار داده شدن فرودگاه زرنج در افغانستان توسط نیروهای ایرانی غیرواقعی و کذب است و درگیری‌ها در همان اطراف مناطقی که در بند یک آمد، به وقوع پیوسته است.

 

۴- پس از شروع درگیری‌ها مکاتبات و تماسهایی میان سفارت ایران در افغانستان و وزارت دفاع دولت طالبان برقرار می‌شود. بر همین اساس از تقریباً ساعتی پیش این درگیری‌ها پایان یافته و دو طرف مشغول بررسی چرایی این تنش هستند.

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

سوال اول »»»

یک جوان پس از ۱۲ سال تحصیل در مدرسه با دریافت مدرک دیپلم فارغ التحصیل شده است .

۱ ) این جوان بعد از دریافت مدرک دیپلم وارد حرفه (کارگری، نجاری، تعمیرکار،.....)  شده و ماهیانه ۱۰ میلیون تومان درآمد دارد .

۲) این جوان پس از دریافت مدرک دیپلم در کنکور سراسری شرکت کرده و به ادامه تحصیل می پردازد (هزینه تحصیل در دانشگاه به صورت متوسط ۴۰ میلیون تومان در نظر گرفته شده)

۳) جوان پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه به حرفه (کارگر، نجاری،......)  مشغول شده و ماهیانه ۱۰ میلیون تومان درآمد دارد.

۴) جوان پس از پایان دوره تحصیلات در کار مناسب با رشته تحصیلی استخدام و ماهیانه ۱۵ میلیون تومان درآمد دارد.

حال شما محاسبه کنید برای تهیه هر کدام از مایحتاج زندگی چه مقدار وقت نیاز دارد . لطفا به دو صورت محاسبه کنید یک بار با در نظر گرفتن هزینه های زندگی ، بدون در نظر گرفتن هزینه های زندگی محاسبه کنید ؟(هزینه یک زندگی ساده ۴ نفره ۲۰ میلیون تومان در ماه در نظر گرفته شود) 

الف ) خانه در شهر های عادی یک میلیارد و پانصد میلیون تومان ، در شهر های معمولی ۲ میلیارد تومان به بالا ؟؟

ب) خودرو ( قیمت پایه خودرو تولید داخل حدود ۳۰۰ میلیون تومان) ؟

ج ) هزینه ازدواج ( متوسط یک ازدواج ساده حدود ۵۰۰ میلیون تومان)؟

د) هزینه درمان (شامل بیماری ، زایمان ، دندانپزشکی ،...... نرخ به صورت آزاد)؟

ه‍) مخارج آزاد (شامل مسافرت ، تفریح ، ...... در صورت وجود نرخ به صورت آزاد در نظر گرفته شود ؟

 

_______‍‌

سوال دوم »»

با توجه به برنامه های دولت مردان در کنترل تورم و مهار قیمت ها کدام گزینه درست است ؟ 

۱) طرح های دولت مردان صحیح و کار آمد است

۲) نیاز مند کارشناسی بیشتر و نظارت بر اجرای صحیح است

۳) نیازمند همراهی و همدلی مردم و مسئولان است

۴ ) اگر طرح و برنامه ایی جهت کنترل تورم و مهار قیمت انجام ندهند بهتر کنترل می شود 

_____________

سوال سوم »»

تا چه میزان از عملکرد مسئولان راضی هستید ؟

۱) راضی

۲) ناراضی

۳) قوانین و برنامه های عالی است به شرطی که اجرایی شود

۴) نیازمند تعقیر قوانین ، اصلاح مسئولان ، شایسته سالاری است

___________

سوال چهارم »»

برنامه و پیشنهاد شما به عنوان مردم به مسئولان در زمینه مهار تورم ، فرزند آوری ، امور استخدامی ، آموزش ، صنعت چیست ؟؟

 

 

 

 

بارم هر سوال ۵ نمره می باشد ، ۴ سوال ۵ نمره ایی معادل ۲۰ نمره

 

به عزیزان که این مسئله ساده را حل کنند جوایزی در نظر گرفته شده است. 

 

با تشکر لطفا اسم ،سن  درج شود 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

غافلگیری همسر دریانورد ‌ناوگروه ۸۶ ‌

 

🔹همسر رحمت باطولی شب قبل از پهلو گیری ناوگروه پر افتخار ۸۶ نداجا، در منزلش با یک حس خوب و به یاد ماندنی سورپرایز شد‌.

 

🔹فرزند ناو استوار رحمت باطولی در غیاب ایشان به دنیا آمده و در حال حاضر سه ماهه است.

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

عصبانیت گروهک تروریستی منافقین از بازگشت دیپلمات ایرانی

 

دقایقی پس از منتشر شدن خبر آزادی اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی گروهک تروریستی منافقین با صدور بیانیه ای رضا پهلوی را عامل این شکست دیپلماتیک معرفی کرد

 

ناگفته نماند که رضا پهلوی چندی قبل با حضور در پارلمان بلژیک مجاهدین خلق را یک گروه دیکتاتور و تروریست معرفی کرده بود.

 

🇮🇷🌹❤️🇮🇷🌹❤️🇮🇷🌹❤️🇮🇷🌹❤️🇮🇷🌹❤️🇮🇷🌹❤️🇮🇷🌹❤️🇮🇷🌹

حسین امیرعبداللهیان در توییتی نوشت: آقای اسدالله اسدی، دیپلمات بی‌گناه کشورمان که بر خلاف حقوق بین‌الملل و به‌طور غیرقانونی بیش از دو سال در آلمان و بلژیک بازداشت بود، هم‌اکنون در راه بازگشت به وطن است و به زودی وارد ایران عزیزمان خواهد شد.

 

از تلاش‌های مثبت سلطنت عمان در این مسیر تشکر می‌کنم.

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

سی‌وچهارمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در حالی به کار خود پایان داد که در این رویداد، سه‌هزار عرضه‌کننده حضور پیدا کردند که از این تعداد ۲۰۰ کتاب‌فروش، ۱۰۰ ناشر خارجی و دوهزار و ۷۰۰ ناشر داخلی در بخش حضوری و مجازی شرکت کرده بودند. همچنین مجموع فروش سی‌وچهارمین نمایشگاه کتاب تهران بیش از ۴۰۱ میلیارد تومان اعلام شد. مردم سراسر کشور ۲۵۱ میلیارد و ۲۹۰ میلیون تومان در بخش حضوری و ۱۴۹ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان در بخش مجازی کتاب خریدند و تعداد کتاب‌های خریداری شده بیش از سه و نیم میلیون نسخه تخمین زده می‌شود.

 

بر اساس آمار تعداد نسخه‌های فروش رفته در بخش مجازی (دقیق) یک میلیون و ۳۶۹ هزار و ۶۰۶ نسخه، تخمین تعداد نسخه‌های فروش رفته در بخش حضوری (بر اساس میانگین قیمت کتاب‌های فروش رفته در بخش مجازی) دو میلیون و ۲۹۷ هزار و ۵۲۹ نسخه است.

 

آنطور که برخی ناشران حاضر در نمایشگاه اعلام کردند؛ کتاب‌های «خون دلی که لعل شد» خاطرات رهبر معظم انقلاب از دوران مبارزه پیش از پیروزی انقلاب در انتشارات انقلاب اسلامی، «مهاجر سرزمین آفتاب» درباره زندگی خانم کونیکو یامامورا مادر شهید محمد بابایی نوشته حمید حسام و مسعود امیرخانی و «خاطرات سفیر» نوشته نیلوفر شادمهری در انتشارات سوره مهر، مجموعه دوجلدی «ظهور و سقوط خاندان پهلوی» به‌قلم عبدا... شهبازی درباره خاندان پهلوی و افراد مطرح دربار از نشر اطلاعات، «خاتون و قوماندان» نوشته مریم قربان‌زاده درباره زندگی شهید علیرضا توسلی فرمانده لشکر فاطمیون از نشر ستاره‌ها، «حاج‌قاسمی که من می‌شناسم» نوشته سعید علامیان از نشر خط مقدم، «حوض خون»، نوشته فاطمه‌سادات میرعالی در نشر راه‌یار و «ظهور و سقوط» خلاصه‌ای از خاطرات حسین فردوست در موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی جزو پرفروش‌ها بودند.

 

از کتاب‌های پرفروش‌ داستانی هم می‌توان از «آب‌نبات هل‌دار» و «آب‌نبات نارگیلی» مجموعه داستان‌های طنز مهرداد صدقی در سوره مهر نام برد. «پس از بیست سال» نوشته سلمان کدیور که درباره ماجرا‌های منجر به واقعه کربلا به زبان داستانی نوشته شده است، از کتاب‌های محبوب در شهرستان ادب بود.

 

«ستاره‌ها چیدنی نیستند» اثر محمدعلی حبیب‌اللهیان، گل سرسبد کتاب‌های نشر معارف است، کتابی که به موضوع روز یعنی حقوق و آزادی‌های زنان پرداخته و از زندگی یک زن آمریکایی الهام گرفته است که موضوع حقوق زنان، مسأله ذهنی او هم هست و به‌دنبال جواب این سؤال می‌رود. 

 

کتاب «دختران آفتاب» اثر امیرحسین بانکی، بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند در نشر سروش هم به چاپ سی‌ونهم رسیده و محبوب مخاطبان بوده است.

 

   کتاب «تماشایی»، سروده میلاد عرفان‌پور از دیگر آثار پرفروش این ناشر در سی‌وچهارمین دوره نمایشگاه کتاب تهران بوده است. این اثر برای نخستین‌بار در سال ۱۳۹۶ منتشر شده است.

 

کتاب تحسین‌شده «پس از بیست سال»، اثر سلمان کدیور جزو پرفروش‌های این نشر در نمایشگاه بود. این اثر که یک داستان تاریخی است، گریزی زده است به وقایع صدر اسلام؛ نویسنده در این کتاب در هزارتوی تاریخ در جست‌وجوی چرایی وقوع واقعه کربلاست.

 

«فصل توت‌های سفید»، نوشته سیده عذرا موسوی، از تازه‌های کتاب شهرستان ادب در نمایشگاه امسال بود که در فهرست پرمخاطب‌ترین آثار این ناشر نیز قرار دارد.

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

ما را شاغل حساب میکنند ، خبرنگاری که بیشتر عشق محسوب میشه تا شغل چون به غیر خبرگزاری های دولتی که کارمند دولت محسوب میشوند و مزایا دارد ، خبرنگاران عزیز بیمه ،.... درست و حسابی ندارند.

حالا جهت گذراندن زندگی در کنار خبرنگاری ، طراحی ،تبلیغات، تدریس درسی ، تدریس رسانه ،...... هم گاهی انجام میدم بازم 0 مون گرو 1 مونه چه برسه به 8 و 9 

تو رویا هامون بعضی وقت ها میگیم یه ۵ میلیاردی باشه بدیم یه خانه خوب ، یه ماشین خوب وطنی ، یه کار تولیدی راه بندازیم ، زندگی کنیم این آخر عمری 

قدیمی ها یه چیز میگفتن چیزی که برای شما آرزو است برای ما خاطره است چندی پیش یکی به اصطلاح خدمت گذاران مردم در مجلس شورای اسلامی نظری عجیب بیان کرد که ۲۰۶ و لندکروز را مقایسه کرد که به اینش کاری نداریم 

باید به این نماینده خدمت گذار گفت آری آنچه برای ما آرزو است برای شما خاطره است ،ما در رویا ها کل زندگی با ۵ میلیارد حل میکنیم اما شما فقط ساعت مچی تون ۶ میلیارد میشه دیگه لباس ، خانه ، ماشین ،..... بماند . واقعا چه مردم نجیبی داریم که این چنین وکیل های سرمایه داری دارند وکیل که میلیارد باشه دیگه موکل چی باید باشه ؟؟ 

پ ن : به نظر می رسد ساعت مچی مصطفی میرسلیم (حامی خودروسازان) یک برند لوکس سوئیسی به نام پَتِک فیلیپ است که بین 80 تا 100 هزار دلار (5 تا 6 میلیارد تومان) قیمت دارد چندی پیش نیز کفش های آمریکایی این نماینده در مجلس خبرساز شده بود.

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

به گزارش خبر روز ؛ سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان امروز پنجشنبه در مراسم سالروز عید مقاومت و آزادسازی جنوب لبنان از اشغال رژیم صهیونیستی سخنرانی کرد.

 

سید حسن نصرالله در آغاز سخنرانی خود تصریح کرد: "روز مقاومت و آزادی، مناسبتی بزرگ و یادآور پیروزی بزرگی است که در این روز در لبنان به دست آمد."

 

او افزود: از همه کسانی که در این پیروزی سهیم بودند اعم از شهدا، مجروحان، اسرای آزاد شده، مجاهدین و همه خانواده هایشان تشکر می کنم. از همه کسانی که در این راه ثابت قدم ماندند و از مقاومت در تمام مناطق لبنان به ویژه در جنوب و بقاع حمایت و محافظت کردند، تشکر می کنم. از ارتش لبنان، نیروهای امنیتی، جناح های فلسطینی، نیروهای امنیتی، ارتش سوریه، همه روسای جمهور و نیروهای سیاسی و همه کسانی که از مقاومت ما حمایت کردند نیز تشکر می کنم.

 

قدردان سوریه و ایران هستیم

سید حسن نصرالله تاکید کرد: همچنین قدردان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عربی سوریه که از مقاومت حمایت کردند و هنوز هم حمایت می کنند، هستیم.

کسانی که گمان می کنند جنگ با دشمن به پایان رسیده است، دچار توهم هستند؛ چراکه هنوز بخشی از سرزمین ما تحت اشغال قرار دارد. بزرگداشت این مناسبت ضروری است؛ زیرا تجربه بزرگی است که نسل های ما باید با آن و فداکاری هایی که انجام شده، آشنا شوند.

 

او افزود: باید این پیروزی را که رایگان بدست نیامد و نتیجه سال‌های طولانی فداکاری بود، به نسل‌های مختلف و مردم لبنان متذکر شویم. برخی می‌کوشند تا این پیروزی را بی ارزش جلوه دهند و ما باید مانع این کار شویم. مبارزه ما از ۱۷ می، یعنی زمان انتخاب‌های نادرست و ۱۵ می، روز نکبت شروع شده و تا ۲۵ می یعنی امروز که روز انتخاب‌های صحیح بود، ادامه دارد. پیروزی نتیجه مبارزه طولانی و فداکاری‌های دامنه دار است. پس از عقب نشینی این رژیم از لبنان در سال ۲۰۰۰ و از غزه دیگر چیزی به نام اسرائیل بزرگ و قوی وجود ندارد. 

 

اسرائیل پشت دیوار پنهان شده و سیطره آمریکا از بین رفته است

دبیرکل حزب الله لبنان با تاکید بر اینکه دلخوشی های مربوط به آنچه "بهار عربی" گفته می شد و نیز سازش های تحقیر آمیز و معامله قرن امروز از بین رفته است، گفت: اسرائیل امروز پشت دیوار و آتش پنهان شده و از تحمیل شروط خود در هر مذاکره‌ای با ملت فلسطین عاجز است. سلطه آمریکا بر جهان پایان یافته و جهان به سمت چند قطبی شدن در حرکت است و این چیزی است که اسرائیل را نگران کرده است. اسرائیل دچار چنددستگی شده و در مقابل محور مقاومت منسجم و با ثبات است. مواضع رئیس جمهور ایران در سفر خود به سوریه پس از گذشت ۱۲ سال از جنگ خانمان برانداز، مؤید انسجام محور مقاومت بود. ستون مقاومت در وهله اول، انسانی است که به آرمان و حق خود ایمان دارد و دارای جرات و شجاعت به عنوان نقطه قوت اصلی خود است.

 

هر جنگ بزرگی تمام مرزها را در برمی‌گیرد

او افزود: جریان مقاومت و بازدارندگی در منطقه امروز از قدرت انسانی ویژه و معنوی برخوردار است؛ همانطور که در غزه، قدس، کرانه باختری و تمام منطقه شاهد هستیم.در مقابل این ظرفیت عالی انسانی برای محور مقاومت، تضعیف قدرت نیروی انسانی اسرائیل و فرار اسرائیلی‌ها از جنگ قرار دارد. نتانیاهو تهدید می کند؛ اما این شما نیستید که توان تهدید به جنگ بزرگ را دارید، بلکه این ما هستیم که شما را به این جنگ تهدید می کنیم. هر جنگ بزرگی که آغاز شود، تمام مرزها را در برخواهد گرفت و صدها هزار رزمنده عرصه را در تمام میدان ها بر شما تنگ خواهند کرد؛ ما از لحاظ نیروی انسانی برتری فوق العاده ای داریم. نقطه قوت ما جبهه داخلی دشمن است که به شدت از لحاظ عقیدتی تضعیف شده است.

 

سید حسن نصرالله همچنین گفت: جبهه داخلی اسرائیل ضعیف وسست شده و اسرائیلی‌ها پا به فرار گذاشته اند که این یکی از تحولات مهم است. ما اکنون به آزادی فلسطین، برگزاری نماز در مسجد الاقصی، نابودی رژیم اشغالگر و اطمینان و یقین به پیروزی خود امیدواریم. از جمله دیگر تحولات در عرصه مبارزه با دشمن، نبود رهبری تأثیرگذار در رژیم دشمن است، در مقابل محور مقاومت اعتماد بسیار زیادی به رهبران خود دارد. همچنین توانمندی نظامی نیرو‌های مقاومت به شدت توسعه یافته که نمونه آن توانمندی‌های ما در لبنان است. دشمن موفق شد روابط خود را با برخی از رژیم‌های عربی عادی کند، اما قادر به عادی سازی روابط با مردم آن‌ها نبوده است. رژیم اشغالگر متوجه شده که رژیم‌های عربی قادر به تحمیل عادی سازی بر مردم خود نیستند.اعتماد فزاینده‌ای به مقاومت در برابر فرهنگ تسلیم، خواری و سازش وجود دارد. اشغالگران تلاش می‌کنند نیرو‌های مقاومت را به گونه‌ای به تصویر بکشند که گویی آن‌ها وابسته و ابزار کشور‌های محور مقاومت هستند که این یک اشتباه مهلک است؛ زیرا باعث شده تا این نیرو‌ها را دست کم بگیرند. مهمترین نقطه قوت این است که نیرو‌های مقاومت در فلسطین اصیل، صاحب حق، زمین و آرمان هستند. اگرچه ایران از فلسطینی‌ها حمایت می‌کند، اما خود آن‌ها کسانی هستند که حق تصمیم گیری دارند و مقاومت می‌کنند و صاحبان اصلی سرزمین هستند.

 

عملیات «انتقام آزادگان» رشد قدرت بازدارندگی مقاومت را نشان داد

او افزود: رشد قدرت بازدارندگی مقاومت در ازای فرسایش قدرت بازدارندگی اسرائیل را عملیات "انتقام آزادگان" مقاومت در غزه به خوبی به تصویر کشید. اسرائیلی‌ها نتوانستند قدرت بازدارندگی خود را تقویت کنند و متوجه شدند که بهای هر حمله خود را خواهند پرداخت. تهدیدات اخیر اسرائیل پس از شکست در مقابله با عملیات "انتقام آزادگان" مطرح شده است. اسرائیلی‌ها تهدید‌های اخیر خود را به دلیل گسترش وحشت در شهرک نشین‌ها و پس از آخرین مانور حزب الله، و همچنین به دلیل کاهش گردشگری و سقوط ارزش پول خود در برابر دلار پس گرفتند. دشمن باید بترسد، توجه داشته باشد، اشتباه محاسباتی نکند و در هیچ کشوری مرتکب اشتباهی نشود که منجر به جنگ بزرگ خواهد شد. دشمن باید بداند که جنگ بزرگ در منطقه، رژیم اشغالگر را به ورطه نابودی سوق خواهد داد.

 

دبیر کل حزب الله لبنان تصریح کرد: معادله ارتش، مردم و مقاومت از لبنان محافظت کرد و امنیت و ثبات، پیش نیاز هر راه حل اقتصادی و سیاسی است. معادله ارتش، مردم و مقاومت، چتر حفاظتی واقعی است که نباید از آن غافل شد. معادلات منطقه‌ای نوید بخش است. در مورد پرونده رئیس بانک لبنان یا خودش استعفا می‌دهد یا قوه قضاییه مسئولیت برکناری او را بر عهده می‌گیرد؛ زیرا دولت موقت قدرت برکناری او را ندارد. موضوع آوارگان سوری از طریق تصمیم برای اعزام هیئتی دولتی از لبنان به سوریه و گفتگو در این زمینه قابل حل است.

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

Correspondent: Ali Bagheri Kakash