🌐 پایگاه خبری بوعلی 🌐

خاطره ایی که شاید بازگویی آن تلنگری باشد بر شرایط موجود

جماران نوشت:محمدعلی رحمانی، عضو دفتر امام خمینی(س)، با اشاره به خاطره ای از شهید رجایی گفت: شروع به گریه کرد و گفت چیزی که نگرانش بودم اتفاق افتاد. تا من شروع به گزارش کردم، آقا گفت چه شده که در این جامعه پنیر وجود ندارد و اگر هست، گران است؟ شما می دانید طبقه مستضعف ما دلشان خوش است که صبحانه ای دارند و با یک لقمه نان، یک ذره پنیر و یک چای شیرین صبحشان را می گذرانند؟ درست نیست که پنیر هم سر سفره آنها نباشد.

 

عضو دفتر امام خمینی با اشاره به خاطره ای از ملاقات شهید رجایی با امام خمینی(س)، گفت: آقای رجایی خدمت امام رسیدند و گزارششان را داده بودند و ما که آنجا نبودیم که ببینیم چه مطلبی بوده است. بعد که ایشان بالا آمد و دوباره نشست و حاج آقا (حاج احمد آقا) هم با تأخیر آمدند، روی صورتش دست گذاشت و شروع به گریه کرد و گفت چیزی که نگرانش بودم اتفاق افتاد. تا من شروع به گزارش کردم، آقا (امام خمینی) گفت چه شده که در این جامعه پنیر وجود ندارد و اگر هست، گران است؟ درست نیست که پنیر هم سر سفره آنها نباشد.

 

حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی، در واکنش به گرانی های اخیر اظهار داشت: یکی از خاطرات خیلی دلنشینی که من از آقای رجایی دارم این است که یک روز نوبت من بود در دفتر امام باشم و آقای رجایی وقت ملاقات با امام گرفته بود تا گزارشی بدهد. اتفاقا ایشان آمدند و هنوز حاج احمد آقا هم تشریف نیاورده بودند و ظاهرا منزل بودند. چای آوردیم و با ایشان صحبت و احوالپرسی کردیم. وقتی مرحوم حاج احمد آقا وارد شدند آقای رجایی گفت می شود من ملاقات امروز را کنسل کنم؟

عضو دفتر امام خمینی(س) ادامه داد: حاج احمد آقا فرمودند آقا وقتی برای کسی وقت می گذارد، اگر این را ملاقات کنسل کنید معلوم نیست چه موقع نوبت به شما برسد. چون می دانید که وقتی به ایشان گفته می شود، خودشان وقت را تعیین می کنند. آقای رجایی گفت هر بار که در این چند وقت خدمت امام رسیده ام ایشان از ریزترین چیزهایی که بر مردم می گذرد اطلاع دارند و با آن روحیه ای که نسبت به طبقه ضعیف جامعه دارند، دست روی یک چیزی می گذارند که چرا این گران یا نایاب شده است؟ الآن اتفاقی افتاده که من در جریان هستم و اگر بخواهند از من بپرسند، من خجالت می کشم. به هر حال این طور چیزها از ناکارآمدی ما است.

 

وی افزود: آقای رجایی خدمت امام رسیدند و گزارششان را داده بودند و ما که آنجا نبودیم که ببینیم چه مطلبی بوده است. بعد که ایشان بالا آمد و دوباره نشست و حاج آقا هم با تأخیر آمدند، روی صورتش دست گذاشت و شروع به گریه کرد و گفت چیزی که نگرانش بودم اتفاق افتاد. تا من شروع به گزارش کردم، آقا گفت چه شده که در این جامعه پنیر وجود ندارد و اگر هست، گران است؟ شما می دانید طبقه مستضعف ما دلشان خوش است که صبحانه ای دارند و با یک لقمه نان، یک ذره پنیر و یک چای شیرین صبحشان را می گذرانند؟ درست نیست که پنیر هم سر سفره آنها نباشد.

 

رحمانی ادامه داد: گریه ایشان برای این بود که رهبر بزرگوار ما برای کوچکترین چیزی که باعث نگرانی و ناراحتی مردم می شود اینقدر حساس است. به امام پاسخ داده بود که فرمایش شما صحیح است. شما همیشه به فکر طبقه مستضعف هستید و ما خودمان هم از همین طبقه هستیم. در تنظیم قرارداد وزارت بازرگانی ما با بلغارستان اشتباهی صورت گرفته و به من گزارش دادند که همین امروز کشتی در بندر پهلو گرفته و قرار است تخلیه شود و تا چند روز دیگر ان شاء الله این مشکل حل می شود.

 

وی یادآور شد: شبیه این خاطره را از آقای مهندس موسوی دارم که آنجا امام جمله جالبی گفتند. ایشان گفته بود ما می خواهیم نان یک مقداری گران شود. امام فرموده بود شما می دانید از هر خانواده مستضعف چه بسا یک پسر یا دو پسر که بیرون کار می کردند و نان آور خانواده و پدر و مادر پیرشان بوده اند امروز در جبهه ها به سر می برند؟ مردمی که این طور فرزندانشان در جبهه به سر می برند اگر نانشان گران شود از کجا تهیه کنند؟ به این قضایا دقت کنید؛ این طور ارزاق عمومی را خودتان کنترل کنید و اجازه ندهید که یک وقتی خدای ناخواسته اینها به دست سرمایه داران بیفتد؛ که آنها بالا و پایین می برند و دودش به چشم طبقه مستضعف و کم درآمد می نشیند.

 

 

 



نوشته شده توسط alibagherikahkesh.blog.ir
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
🌐 پایگاه خبری بوعلی 🌐

نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ
متولد 1996 در MIS ، خبرنگار و روزنامه نگار
شناسه الکترونیکی ثبت ملی محتوای دیجیتال( کد شامد): 1-1-765329-64-0-1
در جنگ سخت، جسمها به خاک و خون کشیده میشوند و روح ها پرواز میکنند و میروند به بهشت؛ اما در جنگ نرم، اگر خدای نکرده دشمن غلبه بکند، جسمها پروار میشوند و سالم میمانند، و روح‌ ها میروند به قعر جهنم؛ فرقش این است؛ لذا این خیلی خطرناک‌تر است.
نوشتن، یک عمل هنرى است ؛زیادتر نگویید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. این‏ها آن وظایف ماست

🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻

💮بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💮

اَللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْ‌ضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْ‌سِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿٢٥٥﴾
لَا إِکْرَ‌اهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّ‌شْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ‌ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْ‌وَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٥٦﴾
اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِ‌جُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ‌ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُ‌وا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِ‌جُونَهُم مِّنَ النُّورِ‌ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ‌ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥٧﴾

🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

جماران نوشت:محمدعلی رحمانی، عضو دفتر امام خمینی(س)، با اشاره به خاطره ای از شهید رجایی گفت: شروع به گریه کرد و گفت چیزی که نگرانش بودم اتفاق افتاد. تا من شروع به گزارش کردم، آقا گفت چه شده که در این جامعه پنیر وجود ندارد و اگر هست، گران است؟ شما می دانید طبقه مستضعف ما دلشان خوش است که صبحانه ای دارند و با یک لقمه نان، یک ذره پنیر و یک چای شیرین صبحشان را می گذرانند؟ درست نیست که پنیر هم سر سفره آنها نباشد.

 

عضو دفتر امام خمینی با اشاره به خاطره ای از ملاقات شهید رجایی با امام خمینی(س)، گفت: آقای رجایی خدمت امام رسیدند و گزارششان را داده بودند و ما که آنجا نبودیم که ببینیم چه مطلبی بوده است. بعد که ایشان بالا آمد و دوباره نشست و حاج آقا (حاج احمد آقا) هم با تأخیر آمدند، روی صورتش دست گذاشت و شروع به گریه کرد و گفت چیزی که نگرانش بودم اتفاق افتاد. تا من شروع به گزارش کردم، آقا (امام خمینی) گفت چه شده که در این جامعه پنیر وجود ندارد و اگر هست، گران است؟ درست نیست که پنیر هم سر سفره آنها نباشد.

 

حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی، در واکنش به گرانی های اخیر اظهار داشت: یکی از خاطرات خیلی دلنشینی که من از آقای رجایی دارم این است که یک روز نوبت من بود در دفتر امام باشم و آقای رجایی وقت ملاقات با امام گرفته بود تا گزارشی بدهد. اتفاقا ایشان آمدند و هنوز حاج احمد آقا هم تشریف نیاورده بودند و ظاهرا منزل بودند. چای آوردیم و با ایشان صحبت و احوالپرسی کردیم. وقتی مرحوم حاج احمد آقا وارد شدند آقای رجایی گفت می شود من ملاقات امروز را کنسل کنم؟

عضو دفتر امام خمینی(س) ادامه داد: حاج احمد آقا فرمودند آقا وقتی برای کسی وقت می گذارد، اگر این را ملاقات کنسل کنید معلوم نیست چه موقع نوبت به شما برسد. چون می دانید که وقتی به ایشان گفته می شود، خودشان وقت را تعیین می کنند. آقای رجایی گفت هر بار که در این چند وقت خدمت امام رسیده ام ایشان از ریزترین چیزهایی که بر مردم می گذرد اطلاع دارند و با آن روحیه ای که نسبت به طبقه ضعیف جامعه دارند، دست روی یک چیزی می گذارند که چرا این گران یا نایاب شده است؟ الآن اتفاقی افتاده که من در جریان هستم و اگر بخواهند از من بپرسند، من خجالت می کشم. به هر حال این طور چیزها از ناکارآمدی ما است.

 

وی افزود: آقای رجایی خدمت امام رسیدند و گزارششان را داده بودند و ما که آنجا نبودیم که ببینیم چه مطلبی بوده است. بعد که ایشان بالا آمد و دوباره نشست و حاج آقا هم با تأخیر آمدند، روی صورتش دست گذاشت و شروع به گریه کرد و گفت چیزی که نگرانش بودم اتفاق افتاد. تا من شروع به گزارش کردم، آقا گفت چه شده که در این جامعه پنیر وجود ندارد و اگر هست، گران است؟ شما می دانید طبقه مستضعف ما دلشان خوش است که صبحانه ای دارند و با یک لقمه نان، یک ذره پنیر و یک چای شیرین صبحشان را می گذرانند؟ درست نیست که پنیر هم سر سفره آنها نباشد.

 

رحمانی ادامه داد: گریه ایشان برای این بود که رهبر بزرگوار ما برای کوچکترین چیزی که باعث نگرانی و ناراحتی مردم می شود اینقدر حساس است. به امام پاسخ داده بود که فرمایش شما صحیح است. شما همیشه به فکر طبقه مستضعف هستید و ما خودمان هم از همین طبقه هستیم. در تنظیم قرارداد وزارت بازرگانی ما با بلغارستان اشتباهی صورت گرفته و به من گزارش دادند که همین امروز کشتی در بندر پهلو گرفته و قرار است تخلیه شود و تا چند روز دیگر ان شاء الله این مشکل حل می شود.

 

وی یادآور شد: شبیه این خاطره را از آقای مهندس موسوی دارم که آنجا امام جمله جالبی گفتند. ایشان گفته بود ما می خواهیم نان یک مقداری گران شود. امام فرموده بود شما می دانید از هر خانواده مستضعف چه بسا یک پسر یا دو پسر که بیرون کار می کردند و نان آور خانواده و پدر و مادر پیرشان بوده اند امروز در جبهه ها به سر می برند؟ مردمی که این طور فرزندانشان در جبهه به سر می برند اگر نانشان گران شود از کجا تهیه کنند؟ به این قضایا دقت کنید؛ این طور ارزاق عمومی را خودتان کنترل کنید و اجازه ندهید که یک وقتی خدای ناخواسته اینها به دست سرمایه داران بیفتد؛ که آنها بالا و پایین می برند و دودش به چشم طبقه مستضعف و کم درآمد می نشیند.

 

 

 

alibagherikahkesh.blog.ir

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
logo-samandehi