نهضت ملی شدن نفت در روزهایی شکل گرفت که ایران بزرگترین تولیدکننده نفت خاورمیانه بود و حرکت مصدق در آن دوره برای کوتاه کردن دست استعمار در جهت حفظ منابع منافع کشور بود.
۱۱۶ سال از اکتشاف نفت و ۷۳ سال از ملی شدن صنعت نفت در ایران میگذرد و در آن سالها غربیها و کشورهای استعمارگر نمیخواستند که ایرانیها به این صنعت دست یابند و نفت در ایران ملی شود.
آنها که با وجود حکومتی وابسته و بی اراده شرایط را برای اقدامات استعمار گونه خود مهیا میدیدند به دنبال آن بودند که ایرانیها تا همیشه نیازمندشان باشند و برای هر اقدام در این صنعت اجازه بگیرند. به نوعی ما برای صنعت نفت خودمان رئیسی داشتیم و چندان حق تصمیم گیری برای ما وجود نداشت.
نهضت ملی شدن نفت در روزهایی شکل گرفت که ایران بزرگترین تولیدکننده نفت خاورمیانه بود و حرکت مصدق در آن دوره برای کوتاه کردن دست استعمار از منابع و سرمایههای بیشمار ایران، حرکتی ملیگرایانه در جهت حفظ منابع و منافع کشور بود که با همراهی تعدادی از فرهیختگان و علمای آن زمان از جمله آیتالله کاشانی شکل گرفت.
سال ۱۹۰۱ میلادی در دوران حکومت مظفرالدین شاه قراردادی برای اکتشاف و استخراج نفت میان دولت ایران و ویلیام ناکس دارسی انگلیسی امضاء شد که به قرارداد دارسی معروف است. ویلیام ناکس دارسی در ۱۲۸۰ش موفق به کسب امتیاز استخراج، بهرهبرداری و لولهکشی نفت و قیر در سراسر ایران غیر از پنج ایالت آذربایجان، گیلان، مازندران، گرگان و خراسان به مدت ۶۰ سال شد. دارسی متعهد شد ظرف دو سال، شرکت یا شرکتهایی برای بهرهبرداری از امتیاز تاسیس کند و از عواید حاصله شانزده درصد به عنوان حق امتیاز بپردازد. به علاوه بیست هزار لیر به طور نقدی به صورت سهم به ایران بدهد. این قرارداد، پنج سال قبل از مشروطیت منعقد شد.
ملی شدن صنعت نفت
کاوشها و حفاریهای شرکت نفت دارسی حدود هفت سال بینتیجه ادامه یافت تا بالاخره پنجم خرداد ۱۲۸۷ (۲۶ مه ۱۹۰۸) یکی از چاههای حفر شده در منطقه مسجد سلیمان به نفت رسید. با ادامه فعالیت شرکت دارسی چاههای دیگری به نفت رسیدند و بوی نفت ایران به مشام سرمایهگذاران بریتانیایی و دولت این کشور رسید.
پس از کشف نفت در مسجد سلیمان، شرکت نفت ایران و انگلیس در ۱۹۰۹م با سرمایه دو میلیون لیر تاسیس و صدور نفت از ۱۹۱۳م آغاز شد. سال بعد دولت انگلیس به علت اهمیت نفت، ۵۶ درصد سهام شرکت را خرید و دو نفر نماینده با حق «وتو» درباره تصمیمات شرکت منصوب کرد و در حقیقت، این امتیاز متعلق به دولت انگلیس شد. تا کشف نفت، ایران کشوری به شدت فقیر بود که برای قدرتهای بزرگ و در رأس آنها امپراتوری بریتانیا جز به لحاظ جغرافیایی اهمیت چندانی نداشت.
از سوی دیگر با صنعتی شدن کشورهای پیشرفته نیاز به نفت و فرآوردهای نفتی هر روز افزایش مییافت و همین امر یکی از انگیزههای دولت انگلیس برای دستاندازی مستقیم به منابع زیرزمینی ایران و جلوگیری از ورود رقیبان دیگر محسوب میشود.
پس از جنگ جهانی اول و با تاسیس اتحاد جماهیر شوروی که با مناطق شمال ایران هممرز بود، دولت انگلیس رقیبی تازه و پرقدرت یافت. شرکتهای آمریکایی نیز از مدتی پیش راه ایران را در پیش گرفته بودند. در سالهای پایانی دوران سلطنت سلسله قاجار انتقادهایی به قرارداد دارسی و سهم ناچیز ایران از فروش نفت مطرح میشد که در دهه نخست به قدرت رسیدن رضا پهلوی نیز ادامه داشت.
قانون ملیشدن صنعت نفت در واقع پیشنهادی بود که به امضای همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت در مجلس شورای ملی ایران در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ به مجلس ارائه شد و در ۲۴ اسفند در مجلس شورای ملی و در ۲۹ اسفند در مجلس سنا تصویب شد.
متن پیشنهاد تصویبشده به این شرح بود: "بهنام سعادت ملت ایران و بهمنظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرارگیرد. "
انگلیسیها که نمیتوانستند از سود سرشار استخراج نفت، صرف نظر کنند، به دیوان لاهه شکایت کردند؛ به این بهانه که ایران با وجود امضای معاهدات به تعهدات خود عمل نکرده است و ملیشدن صنعت نفت ایران غیرقانونی است. پس از بررسیهای زیاد و جلسات طولانی در دیوان لاهه و بیان طرح شکایات انگلیس و دفاعیات ایران از سوی دفتر مصدق به عنوان نماینده ایران، کشور ما مدعی شد دیوان بینالمللی لاهه برای رسیدگی به این امر صلاحیت ندارد.
پس از بررسیهای فراوان، نه تن از چهارده قاضی، رای به عدم صلاحیت دیوان دادگستری بینالمللی در رسیدگی به دادخواست انگلستان دادند. خلاصه رای دیوان چینن بود: دیوان نتیجه میگیرد که برای رسیدگی به شکایت دولت انگلیس، صلاحیت ندارد. طبق قراری که دیوان در تاریخ ۵ ژوئیه ۱۹۵۱ صادر کرد، اعلام شد که اقدامهای تامینی مطرح در قرارداد مزبور، موقت و در انتظار رای قطعی دیوان تجویز شده است. اکنون که در آن دیوان صادر شده بدیهی است که قرار موقت مزبور از اعتبار ساقط است و هیچگونه اثری بر آن مترتب نخواهد بود.
به هر حال ملی شدن صنعت نفت ایران نه تنها از نظر اقتصادی و سیاسی یکی از وقایع مهم نیمه دوم قرن بیستم برای کشور تولید کننده نفت محسوب میشود، بلکه از این جهت نیز دارای اهمیت است که سبب شد کارشناسان نفتی کشورهای تولید کننده نفت بهخصوص ایران، استعدادهای نهفته خود را نشان داده و تکمیل کنند.
با این پیروزی حق تعیین سرنوشت منابع نفتی و انرژی کشور به دست ملت و دولت ایران افتاد و از چنگ استعمارگران چپاول گر رها شد. بعد از ملی شدن صنعت نفت پیشرفتهای چشمگیری در عرصه اقتصادی نفت و انرژی جهان در دست ملت ایران قرار گرفت.
این در حالی است که قطع وابستگی کشور به غیر در این صنعت و ایجاد رفاه در دورترین نقاط کشور نشانههای ملی شدن صنعت نفت هستند. امروزه صنعت نفت در بعد حاکمیتی و سیاستگذاری ملی و به طور کامل با فکر واراده ایرانی اداره میشود.
درباره ملی شدن صنعت نفت، اما بد نیست که نگاهی به صحبتهای رهبر معظم انقلاب در باره این موضوع ملی بیاندازیم جایی که مشخص میشود که حکومتهای سلطنتی چه اشتباهاتی بر علیه ملت خود داشتند.
رهبر انقلاب در این باره فرمودند:مسألهى نفت، یکى از مسائل فوقالعاده تلخِ ملتِ ایران است که هنوز درست باز نشده است. نفت، ثروت ملت ایران و ثروت دولت است که نمایندهى ملت است. آقایان و خانمها؛ برادران و خواهران عزیز در سرتاسر کشور! در این مملکت، منبعِ ثروتى به نام «نفت» کشف شد. کشفِ نفت بهمنزلهى این بود که ملتى گنجى پیدا کند. ما ازلحاظ منابع نفت و گاز بر روى هم، در دنیا اوّلیم؛ یعنى بهترین کشور و ثروتمندترین کشور در همهى دنیا ازلحاظ منابع نفت و گاز بر روى هم (ما هستیم) ... یعنى هیچ کشورى بهقدر کشور ما نفت و گاز ندارد، ... خب این کشور، کشور ثروتمندى است؛ بیخود نیست که دشمنان ما - (یعنى) قدرتهاى سلطهگر، آمریکا و امثال آن - چشم طمع دوختهاند به این کشور و میخواهند این کشور را زیر سلطه دربیاورند.
کشور ما روى دریاى نفت خوابیده بود؛ (ولى) نه خبر داشتیم، نه بلد بودیم؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که آنهایى که خبر داشتند و بلد بودند، آمدند مسلّط شدند به نفت ما. نفت ما را میبردند، تمدّن خودشان را میساختند، کارخانههاى خودشان را راه مىانداختند و در دوران جنگى که بود، از این نفت براى پیروزى خودشان استفاده میکردند و یک چیز مختصرى هم به ما میدادند؛ زمان طاغوت اینجورى بود. مثل آن شاه نادان؛ به یکی از شاهها گفتند یک مادّهی بدبوی سیاهرنگ منحوسی به نام نفت از یک جاهایی جوشیده، این خارجیها، بیچارهها، حاضرند بیایند این را بردارند ببرند؛ اجازه بدهیم ببرند؛ او هم گفت: خیلی خب، ببرند راحت بشویم!